جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

موجود دوست داشتنی به نام پونی


موجود دوست داشتنی به نام پونی

گفت و گوی شیرزنان با اولین زن پونی کار ایران

وقتی حرف می زند، برق در چشمانش ظاهر می شود. آنقدر با علاقه راجع به این موجودات کوچک جادویی تعریف می کند که چهار ساعت کنارش می مانم تا از نزدیک شاهد کسی باشم که با عشق کار می کند و در این راه حتی از پخش کردن تراکت و بروشور در بین مردم و خانه هایشان و حتی رفتن به مهدکودک ها هم دریغ نکرده است.

پونی به اسبهای کوچکی گفته می شود که به اخلاق خوش، شجاعت، سازگاری و مقاومت مشهور است. خلق و خوی تعلیم پذیری، این حیوان را دوست داشتنی تر کرده است . از دیگر صفات خوب این حیوان، شانه های پهن و قوی است که به سبب آن سوارکار به راحتی می تواند حیوان را کنترل کند. پونی به مراقبت کمی احتیاج دارد و در هر شرایط آب و هوایی می تواند زندگی کند و خود را با محیط تطابق دهد .

▪ از خودت بگو. از کی سوارکاری را شروع کردی؟

ـ از سال ۷۴ در باشگاه نیرو هوایی شروع کردم البته همیشه در تیم های ورزشی مدرسه بودم اما به صورت حرفه ای سوارکاری را ادامه پیدا دادم. متاسفانه باشگاه را به علت مسایل خاصی بستند، وقتی دیدم روی در نوشته اند باشگاه تعطیل است پشت در گریه می کردم اما ناامید نشدم و در رشته پرورش اسب تحصیل کردم. روز اولی که سوار اسب شدم از خودم پرسیدم چقدر به این موجود علاقه دارم و چرا تا به حال کشف نکرده بودم. وقتی سوار اسب می شدم همه دنیا برایم تغییر می کرد و هر چیزی که جامعه به من نداده بود، از اسب می گرفتم.

بعد از دو سال باشگاه نیرو هوایی بازگشایی شد و با آقای سازوار که ۸ سال است با هم کاری می کنیم، آشنا شدم. در طول کلاس ها مدام تحقیق می کردم و خیلی دوست داشتم ادامه بدهم و اولین جلسه کلاس سوار اسب شدم. آخرکلاس همه به من می گفتند چقدر خوب سوارکاری می کنی، از کجا یاد گرفتی. خیلی هیجان زده شده بودم. وقتی کلاس تمام شد از طرف خود باشگاه نیروی هوایی از من خواستند مربی بانوان باشم (۲۱ سالم بود).

به من گفتند روزهایی که آقایان آموزش دارند از آقای سازوار درس بگیر و در روزهای بانوان آموزش کلاس ها را شروع کن. من تنها دختری بودم که در هر دو روز سوارکاری می کردم.

▪ بین یادگرفتن خودت و مربی شدنت فاصله ای وجود نداشت؟

ـ اصلا، پیشرفت من زمانی بود که تازه خودم در حال یادگیری بودم، البته فاصله داشت اما فقط یک روز! چون فردای روزی که یاد می گرفتم باید به بانوان آموزش می دادم! هشت سال هر روز یاد گرفتم و هر روز یاد دادم!

▪ بحث پونی کلاب از کی شروع شد؟

ـ ما همیشه معتقدیم که اگر بخواهیم سوارکار المپیکی داشته باشیم حتما باید از پایه با بچه کار شود و این راهی را جز کار با پونی ها جلوی پای ما نمی گذارد، اما متاسفانه تا کنون که در قرن ۲۱ و سال ۲۰۰۸ هستیم، هیچ کس در ایران چنین کاری نکرده است. کاسپین پونی های ما در دنیا معروفند و همه دنیا خون این حیوان را می خواهند ولی از آنجا که علم این کار را نداریم، نسل پونی ها کم کم از بین رفته است. تنها کسی که توانست کمی این موضوع را متوجه شود خانم فیروز نامی بودند که از آمریکا به ایران آمدند و روی این پونی ها کار کردند اما متاسفانه چند وقت پیش فوت کردند.

▪ دقیقا چند سال است که به کار با پونی ها مشغولی؟

ـ از اواخر ۲۰۰۳ این مدرسه راه اندازی شد و تنها کسی که از این ایده پشتیبانی کرد خانم دکتر ارفع بودند. ما خیلی از طرف باشگاه های مختلف اذیت شدیم حتی با یک باشگاه قرارداد بستیم و بنا بر این شد ما روی اسب های باشگاه کار کنیم و در مقابل باشگاه از سود بدست آمده، برای ما پونی تهیه کند اما موقع ای که باید به قرارشان عمل می کردند، قرارداد را فسخ کردند. من تا جایی روی اسب های این باشگاه فعالیت کردم که بچه ۶ ساله می توانست روی اسبی با قد ۱۷۰ سانتی متر سواری کنه اما در نهایت من از این باشگاه بیرون آمدم و آنقدر ناامید بودم که چند بار به سرم زد از ایران بروم اما مربی ام (آقای سزاوار) به من گفت مهم این است که در همین ایران و با همین شرایط کار کنیم. به هر حال، اولین بار با یک پونی به نام ترنج شروع کردیم.

ترنج را از رضوان شهر آوردیم. خیلی زشت بود. سم های بلند، موهای فرفری ژولیده اما من با تمام عشقم شستمش و تیمارش کردم. اگر الان ببینیدش متوجه خواهید شد که چقدر با روز اولش متفاوت است. خیلی شیطان بود اما در حال حاضر دست راست من شده.

▪ الان چند تا پونی در باشگاه دارید؟

ـ بعد از ترنج، یک پونی سفید دیگری به نام صدف آوردیم اما زیاد نتوانست به ما کمک کند. بعد از آن هم در یک مسابقه از یک مرد که دختر خودش هم با پونی سوارکاری می کرد، دو پونی دیگر هدیه گرفتیم به نامهای بانی و کلایر که ابلق هستند و خیلی زود توانستند یاد بگیرند. الان بعد از ۴ سال ۸ پونی داریم.

▪ چقدر از این مدرسه استقبال شد؟

ـ خیلی زیاد. روز اول من فقط شاگرد خارجی داشتم که اغلب از یونیسف و سازمان ملل بودند اما بعد از چند ماه شاگرد ایرانی هم گرفتیم که در حال حاضر ۲۵ نفرند. از ۶ سال هستند تا ۱۲ سال.

▪ چرا؟ یعنی کسی بزرگتر از ۱۲ سال قادر نیست سوار پونی شود؟

ـ بستگی به قد دارد من ۳۱ سالمه اما هنوز سوار پونی می شوم و چون رژیمم را حفظ می کنم تا بتوانم همچنان کار کنم و اگر من سوار پونی های کوچکم نشوم و چکشان نکنم زیر پای شاگردانم جواب نمی دهند. تنها چیزی که خانواده ها را نسبت به این رشته ناراحت می کند پرت شدن سوار کار از روی اسب است که خوشبختانه چون پونی ها ۱۳۰ ساتنی مترهستند و به راحتی با بچه ها رابطه برقرار می کنند، حتی اگر هم زمین بخورند زیاد مهم نیست.

▪ مسابقات بین المللی پونی در دنیا وجود دارد؟

ـ بله و من امیداوارم که مسابقات پونی در ایران داشته باشیم البته ما با هیات استانی تهران در مورد چنین مسابقاتی صحبت کردیم. حالا منتظر هستیم که دیگر باشگاههای ایرانی، مدرسه های پونی بسازند و ما تنها مدعی نباشیم.

▪ ما نیار به وارد کردن پونی های خارجی داریم؟

ـ اگر بخواهیم پونی به ایران وارد کنیم هزینه ای ۱۰۰ برابر اسب بزرگ خواهد داشت، در کشوری مثل امریکا پونی که به بچه ها سواری بدهد، خیلی گران است. چون تربیت آنها بسیار مشکل است، خانم فیروز قبل از فوتشان گفته بودند، هیچ جای دنیا کاسپین پونی های ما را ندارد چون پونی های ما اسبهای کوچک شده هستند یعنی اسبهای کوچکی که قابلیتهای اسبهای بزرگ را دارند.

▪ تو بنیانگذار چنین مدرسه ای بودی اگر یک روز فهیمه ای نباشد، چی؟

ـ هیچی! وقتی من از پونی صحبت می کنم هیچ کس حتی دوستان هم دوره ای، من را حمایت نمی کنند. خیلی ها وقتی می خواهند وارد این رشته شوند، بچه هایشان را سوار پونی نمی کنند. چون به نظرشان پونی افت دارد. من اصلا حمایت نمی شوم.

▪ و درپایان؟

ـ فکر می کنم ده سال دیگر هر کدام از این بچه ها بتوانند یک سوارکار حرفه ای شوند و در مسابقات المپیک و یا میادین بزرگ شرکت کنند. امیدوارم زنده بمانم و این موفقیت را شاهد باشم.

نگار خسروی