جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
ابتدا و انتهای زندگی یک قهرمان
کلود شابرول از آن شخصیتهایی است که همچنان پس از مرگشان نیز میتوان به آنها پرداخت. او فیلمهایی دارد که حتی در سالیان بعد ممکن است بهتر به نظر بیایند.
نزدیک به ۵۰ سال پیش کلود شابرول که هفته گذشته در گذشت- مقالهای نوشته بود با عنوان «موضوعات کوچک، موضوعات بزرگ» و در آن به طرح جهتگیریهایی راجع به سینما و راهنماییهایی برای تماشای فیلمهای خودش (که آن زمان تازه ساخت آنها را آغاز کرده بود) پرداخته بود. «شما میتوانید درباره انقلاب فرانسه، یا مشاجره با در و همسایه، آخرالزمان دوران ما یا آنکه چگونه زنی بچهدار میشود، درباره آخرین ساعات زندگی یکی از قهرمانان جنبش مقاومت یا تحقیقات درباره یک قتل فیلم بسازید. تمام اینها به شخصیت خودتان باز میگردد.»
اگر شما بخواهید این حرفها را به حساب فروتنی استاد بگذارید، میتوانید به مادام بواری (۱۹۹۱) فکر کنید، جایی که با وجود حضور ایزابل اوپر در نقش اصلی به نظر میرسد شابرول در برابر داستان اندکی دستپاچه و عصبی است. اگر کتابی که فیلم از روی آن ساخته شد تا این حد کتاب معروفی نبود، صدای آه کشیدن شابرول را میشنیدید.
بهترین فیلمی که در مقابل مادام بواری قرار میگیرد، «زنان خوب» (۱۹۶۰) است، یکی از بهترین فیلمهای او که در آن چهار دختر فروشنده را به تصویر کشیده است، دخترانی که همگی نسخههایی از اما بواری هستند. این فیلم، فیلم فوقالعادهای است، از آن جهت که شخصیتها همگی شخصیتهای معمولی هستند و زندگیشان بیاهمیت و غیر جدی است.
این فیلم درباره زنان و مرگ نیز هست و با آنکه شابرول خیلی دوست دارد نشان دهد که در جنبههای دیگر نیز استاد است، اما این دو مفهوم مدام در فیلم او خود را نشان میدهند. این نکته یادآور همکاری شابرول با اریک رومر در سال ۱۹۵۷ در نگارش کتابی با ارزش درباره آلفرد هیچکاک است.
کتابی تحلیلی در شناسایی این که چگونه احساس گناه در انسانها جا به جا میشود، این که چگونه برخی از شخصیتها، شخصیت دیگر را نجات میدهند و مسئولیتها درهم ریخته و خلط میشوند، چیزی که در آثار شابرول خیلی خوب قابل ردیابی است.
«قصاب» (۱۹۶۹) یکی دیگر از فیلمهای معمولی شابرول است. داستان یک قاتل سریالی که اعتماد به نفس سرد معلم مدرسهای محلی او را به واکنش وا میدارد، زنی که قاتل او را دوست دارد، اما نمیتواند به او نزدیک شود. شابرول نیز مانند باقی شاگردان هیچکاک، شیفته نیازهای عاطفی و دلایل متعدد برای انجام عمل قتل بود.
در شابرول نشانههای طنازی و بورژوازی فراوان بود. او با پولی که از ازدواج اولش به دست آورد، به کار فیلمسازی مشغول شد و برای مدتی هم دستودلبازانه تهیه کننده فیلمهای دیگران بود. در کار فیلمسازی به اندازه گدار پایبند تئوری، به اندازه تروفو هیجانزده و شیفته و مانند ریوت وفادار به روایت نبود. او فیلمهای ژانر را دوست میداشت.
همسر دومش، هنرپیشهای مرتب به نام استفان اودران بود، زنی که نقش خانم معلم را در فیلم «قصاب» بازی میکرد. بعدتر به صورت مداوم با اوپر کار میکرد، نظیر فیلم «Violette Nozire» یا «یک کار زنانه» [در انگلیسی با نام «سرگذشت یک زن»] (۱۹۸۸) که اوپر در اولی نقش دختری را بازی میکرد که پدر و مادر خود را مسموم میکند و در دومی نقش زنی که در فرانسه پر هیاهو به کار سقط جنین مشغول است.
هیچ فردی از اعضای نسل موج نوی فرانسه به اندازه شابرول فیلم در کارنامهاش ندارد.
او گاهی شبیه ژانر سازهای دهه ۳۰ و ۴۰ میلادی میشد.
قرارداد پشت قراداد فیلم میساخت، بیآن که بخواهد درباره آنها عمیقا بیندیشد. شاید مسئله به نوع شخصیتش برمیگشت و نگاه سیاهاش به زندگی که حالتی کلبیمسلکی به خود گرفته بود. اگر قرار باشد در سه شب متوالی، «زنان خوب»، «قصاب» و «Violette Noziere» را ببینید، بیشک به این نتیجه خواهید رسید که او بدبینی خارقالعاده است، فردی تقدیرگرا، کسی که از نشان دادن احساسات زیاد به انسانها هراس دارد. این جاست که با خود میاندیشید شابرول چقدر از وجود خودش را در هیچکاک مییافت. او از آن شخصیتهایی است که پس از مرگشان نیز باید به آنها پرداخت. از همان نخستین روزهای فیلمسازیاش، برخی فیلمهای او هستند که با گذر زمان حتی بهتر هم خواهند شد. «پسر عموها» (۱۹۵۹)، «محکمکاری» (۱۹۵۸)، «زن بیوفا» (۱۹۶۸)، «جدائی» (۱۹۷۰) و زیبارویان (۱۹۶۰).
شابرول در آن سالها، رفیق نویسندهای داشت با نام پل ژگوف، مردی با نگاه سلینی به زندگی که در نهایت توسط همسرش کشته شد (همسرش هنرپیشهای بود که او در فیلم «زنان خوب» با او آشنا شده بود.) این میتواند سوژهای برای مطالعات بعدی درباره شابرول باشد و همین طور یادآور این نکته باشد که در طول سالیان فیلمسازان خبرهای بودهاند که هرگز خود را تایید نکردهاند، اما آثاری به جا گذاشتهاند که آثار باقی کارگردان جاهطلب را پشت سر گذاشتهاند. هرازگاهی نشان ندادن احساسات شخصی و به رخ نکشیدن شخصیت و موفقیتها در انتهای کار نمایان میشود.
دیوید تامسون
مترجم: سمیرا قرایی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست