شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سهم ایرانیان در اقتصاد ایالات متحده ۴۰۰ بیلیون دلار


سهم ایرانیان در اقتصاد ایالات متحده ۴۰۰ بیلیون دلار

۲۲ درصد از ایرانیان ساکن آمریکاکسب و کار آزاد دارند مطابق اطلاعات یک پایگاه اینترنتی, ایرانیان در ایالات متحده ۲۸۰ مؤسسه تجاری عمده ملی را تأسیس کرده اند و ۴۰۰ تن از آنان به عنوان مقامات ارشد کمپانی های داخلی مشغول اند

۲۲ درصد از ایرانیان ساکن آمریکاکسب ‌و کار آزاد دارند. مطابق اطلاعات یک پایگاه اینترنتی، ایرانیان در ایالات متحده ۲۸۰ مؤسسه‌ تجاری عمده‌ ملی را تأسیس کرده ‌اند و ۴۰۰ تن از آنان به عنوان مقامات ارشد کمپانی‌های داخلی مشغول‌اند.

این پژوهش، برخی جنبه‌های اجتماع تجاری ایرانیان براساس کاوشی که نگارنده به عمل آورده را نشان می دهد.

این مقاله، مقایسه و مقابله‌ای میان یافته‌های کاوش به عمل آمده، با مکتوبات موجودی که درباره‌ جوامع تجاری گروه‌های مختلف قومی نوشته شده، به دست می‌دهد. نتایج این بررسی در بسیاری موارد با مستندات فعلی مغایر است.

یکی از این تفاوت‌ها این است که این اجتماع بر خلاف نظر رایج که گروه‌های قومی منطقه‌ خاص تجاری اشغال می‌کنند، در ۴۸ ایالت پراکنده‌اند و تجارت آنها عملاَ تمام خطوط اقتصادی ممکن را در برمی‌گیرد. این کارآفرینان تحصیلات عالی دارند و ۷۶% آنها در محدوده‌ی سنی ۵۰-۳۰ سال اند. از این میان ۸۴% را مردان تشکیل می‌دهند که نمونه‌ نوعی نمودار آمریکایی هم همین است.

● چرا مهاجران در ایالت متحده به خوداشتغالی رو می‌آورند؟

پژوهش‌های مختلف، دلایل متفاوتی برای روی آوردن مهاجران به خوداشتغالی در این کشور ارائه کرده‌اند. لایت و سانچز[۱] (۱۹۸۷) مشکلاتی نظیر بهره کشی از مهاجران در بازار کار سراسری را دلیل خود اشتغالی آنان می‌داند.

پورتز و باخ[۲] (مهاجران کارآفرین[۳] ۱۹۹۷) اصطلاح جدیدی را ابداع می‌کند: "ناحیه‌ی قومی"[۴] . مدل آنها که بر پایه‌ شیوه‌ مهاجران کوبایی طراحی شده، چندی از ویژگی‌های این "نواحی" را بر‌می‌شمارد، من جمله موقعیت جغرافیایی، تمرکز افراد، شبکه‌های ارتباطی اجتماعی و تجاری وابسته و تقسیمات نسبتاَ پیچیده‌ کار.

این نواحی برای مهاجران به عنوان ناحیه‌ جایگزینی عمل می‌کند که با فراهم کردن اشتغال و تجمعی خاص، جا افتادن در کشور میزبان را تسهیل می‌کند. والدینگر[۵] و همکارانش (۱۹۹۰) پیشنهاد کردند که واژه‌ "ناحیه" حذف شود.

آنها معتقد بودند که خواست کارآفرینان تا اندازه ‌ای مستولی شدن وضعیت بازار کار و امکان دسترسی به چنان تجارت‌هایی برای مالکان مهاجران است. " برخی فرصت‌ها در دسترس‌اند، مثل فراهم کردن مواد غذایی، روزنامه، پوشاک، و کالاهای خاص فرهنگی کشور خودشان... اما به هر حال برای گذر از این بازار محدود ... تجارت مهاجران باید گسترش یابد و آنها هم عموماَ این کار را از طریق خط سیر مشخصی دنبال می‌کنند." (والدینگر و دیگران، ۱۹۹۰) الگوی والدینگر و همکارانش چهار رکن مشخص دارد:

ـ تجارت مهاجران، اغلب به مراکز تجاری غیرعادلانه‌ای گسترش می‌یابد.

ـ آنها کسب و کاری با هزینه‌ی راه اندازی پایین را انتخاب می‌کنند.

ـ آنها کسب و کاری با صرفه‌جویی های کمتر تولید انبوه را انتخاب می‌کنند.

ـ آنها کالاهایشان را در زمانیکه بازار ناپایدار و متزلزل است عرضه می‌کنند.

تمام این موارد درباره‌ی کارآفرینان کره‌ای شیکاگو درست بود.

معمولاَ مهاجرانی که به دنبال برپا کردن شغلی هستند، برای حمایت شدن و گذران زندگی به هموطنان خود تکیه می‌کنند و این ممکن است باعث احساس همبستگی میان آنان شود. پسار[۶] (۱۹۹۵) تحقیق میدانی را میان مهاجران اسپانیولی زبان در واشنگتن دی سی هدایت کرد و به این نتیجه رسید که احساس همبستگی قومی نه مسئله‌ای فراگیر است و نه حتی مهاجران خواستار آنند.

در پژوهشی توسط یونگرت[۷] (۱۹۹۵) آمده ‌است که کارآفرینان، ایالاتی با مقرری‌های مالیاتی تصاعدی را ترجیح می‌دهند، زیرا فرصت‌های نپرداختن مالیات در این ایالات فراوان‌اند. همین تحقیق نشان می‌دهد مهاجرانی که از کشورهایی با میزان کارآفرینی بالا آمده‌اند، در ایالات متحده بیش از میانگین معمول کارآفرینی می‌کنند.

این مسئله، تا حدودی بدین خاطر است که این افراد تجربه‌ بیشتری در عملکرد اقتصادی دارند. یونگرت در تحقیق خود به این نتیجه می‌رسد که ۶۲% کارآفرینی مهاجران معلول همین دو عامل است.

کارآفرینی مهاجران زیان‌های چندی دارد. همبستگی قومی که برخی پژوهشگران به آن اشاره کرده ‌اند، می‌تواند موجب انحصار طلبی و تعصبات قومی و قبیله‌ای شود. معاملات تجاری غیررسمی در اجتماعات مهاجران گاهی می‌تواند به وضوح غیرقانونی باشد.

باز نگه داشتن مغازه ای اجاره‌ای به طور ۲۴ ساعته ممکن است برای خویشاوندان درگیر استثمارگرانه و غیرمنصفانه به نظر رسد. خود اشتغالی مهاجران بیشتر به یک قایق نجات می‌ماند تا یک نردبام، با این توضیح که این کارآفرینی‌ها، بیشتر راهی برای ادامه‌ حیات است تا نشانه ‌ای بر موفقیت اجتماعی- اقتصادی. (مهاجران کارآفرین ۱۹۹۷)

● اهداف پژوهش

مهاجران در ایالات متحده به شغل‌های آزاد رو می‌آورند، به خاطر

۱) مشکلاتی که در بازار کار سراسری با آنها برخورد می‌کنند (مثل موانع نژادی و زبان)؛

۲) تمرکز جغرافیایی گروه‌ قومی‌شان و شکل‌گیری نواحی قومی؛

۳) هزینه‌های پایین راه ‌اندازی و صرفه‌جویی‌های کمتر تولید انبوه بسیاری از کسب‌های آنان؛

۴) همبستگی قومی اجتماعی ( که به موجب آن اعضای یک گروه قومی در درون گروه خود به کار مشغول می‌شوند و با هم معامله می‌کنند.)؛ و

۵) امکان نپرداختن مالیات در ایالاتی با مقرری‌های مالیاتی تصاعدی (و بنابراین تمرکز آنان در چنین ایالاتی.)

پس از بررسی این متون، علاقه‌مند شدم تا بفهمم که چگونه این عوامل به کارآفرینی ایرانیان در ایالات متحده ارتباط پیدا می‌کند؟ بنابراین تحقیقم را بر پایه‌ی پنج دلیلی که در بالا توضیح داده‌شد، انجام دادم و به فرضیات زیر رسیدم:

ـ فرضیه اول. اجتماعات بازرگانی ایرانی اصولاَ به تجارت‌هایی با هزینه‌ی راه‌اندازی پایین می‌پردازند.

ـ فرضیه دوم. مهاجران ایرانی در موقعیت‌های جغرافیایی محدودی متمرکز‌اند.

ـ فرضیه سوم. اجتماعات بازرگانی ایرانی ایالاتی با مقرری‌های مالیاتی تصاعدی را ترجیح می‌دهند.

ـ فرضیه چهارم. مهاجران ایرانی به دلیل موانعی نژادی و زبان، به خوداشتغالی روی می‌آورند.

ـ فرضیه پنجم. اجتماعات مهاجران ایرانی، همبستگی قومی اجتماعی قابل ملاحظه‌ای را نشان می‌دهند.

● تعریف

اصطلاح کارآفرین همانطور که لانجنکر، مور و پتی [۸](۲۰۰۰) آنرا تعریف می‌کنند، در این تحقیق به کار رفته‌است.

آنها کارآفرین را به عنوان مدیران صاحب سرمایه‌ فعال تعریف می‌کنند و در تعریفشان اعضای نسل دومی واحدهای اقتصادی خانوادگی و مدیران صاحب سرمایه‌ای که سهام مؤسسان واحدهای اقتصادی موجود را می‌خرند را نیز داخل می‌کنند.

با به کارگیری این تعریف، می‌توان کسب‌ وکاری که تنها شامل یک نفر می‌شود –تجارتی که هر شخص طالبی ممکن است آنرا دایر کند- یا شرکتی که ۱۰۰ نفر را استخدام کند را شامل تعریف کرد. چیزی که این مؤسسات تجاری را از مؤسسات تجاری بسیار بزرگتر کاملاَ متمایز می‌کند، ساختار و عملکردشان است.

● روش شناسی

سخت‌ترین قسمت این تحقیق، جمع‌آوری لیست شرکتها، صاحبان و نشانی آنها بود. هیچ منبعی اطلاعات لازم را در بر نداشت. من با جستجو در میان کتابچه‌های راهنما، دفترچه‌های تلفن و روزنامه‌ها و تبلیغات مجلات محلی و منطقه‌ای بسیاری، لیستی تهیه کردم.

حتی از کارت‌های تجاری که به بولتن‌ انجمن‌ها زده‌شده‌بود و آگهی‌ها هم استفاده ‌کردم. سرانجام لیستی از ۱۲۰۰۰ شرکت را به دست آوردم. از این میان حدود ۱۰۰۰۰ نام و آدرس، مربوط به حرفه‌هایی می‌شد که من به دنبال آنها نبودم و کنار گذاشته‌شدند، مثل پزشکان، دندانپزشکان، داروسازان، وکلا، رسانه‌ها و سازمان‌های خیریه.

در نهایت، ۲۰۶۰ آدرس باقی ‌ماند. این مؤسسات تجاری در ۴۸ ایالات جنوبی پراکنده بودند. همچنین، نتوانستم هیچ مؤسسه‌ی تجاری ایرانی را در دو ایالت آلاسکا و هاوایی بیابم.

بر اساس بررسی جامع مستندات مربوط به مهاجران و کارآفرینان مهاجر، پرسشنامه‌ی دقیقی را به زبان فارسی تنظیم کردم. این پرسشنامه را در میان رفقای فارسی زبان و برخی تجار راکویل [۹]در مریلند[۱۰] آزمایش کردم.

همزمان با سال جدید ایرانی (در سال ۱۹۹۸)، نامه ‌ای به همراه لیستی از ۴۰ سؤال اساسی را به صاحبان آن ۲۰۶۰ شرکت تجاری فرستادم.

پاکت نامه‌ای تمبر زده و آدرس‌دار، پرسشنامه را در برگرفته بود. دلیل اصلی آماده‌کردن پرسشنامه به زبان فارسی آن بود که هر نام غیر ایرانی از آن حذف شود.

گمان من بر این بود که یک فرد غیر ایرانی نخواهد توانست پرسشنامه را بخواند و بنابر این، بررسی را خدشه دار نخواهد کرد. علاوه بر آن، فکر کردم که استفاده از زبان مادری مشوق خوبی است که افرد در این بررسی شرکت کنند.

برخی شرکت‌ها با این توضیح که ما ایرانی نیستیم یا آنکه مالک، ایرانی نیست، پرسشنامه‌ها را باز پس فرستادند. جالب توجه است که برخی از این افراد، نام‌های ایرانی برای مؤسسات خود برگزیده ‌اند.

امکان دارد بعضی شرکت‌ها که مایل به پاسخ‌گویی نبوده‌اند، چنین توضیحی را تنها به عنوان توجیهی مؤدبانه فرستاده باشند. یک رستوران‌دار، با آرزوی یک وعده‌ غذایی مقوی و لذیذ برای من، پرسشنامه‌ی خالی را همراه کمی نمک و فلفل در پاکت ‌‌اش برایم پس فرستاد.

تنها ۲۵ پرسشنامه بی ‌جواب ماندند. هیچ بسته ‌ای به دلیل نادرست بودن آدرس برگشت نخورد، چون من اطلاعاتم را چندین بار برای اطمینان از درستی‌شان چک کردم.

در یک نمنونه‌‌ قابل توجه، یک ایرانی که نمی‌توانست فارسی بخواند ولی می‌توانست به این زبان صحبت کند، تماس گرفت تا بگوید که یکی از دوستانش سؤال‌ها را برای او خواهد خواند و جواب‌ها را در محل مناسب علامت خواهد زد.

بعد از دو ماه، تذکری برای کسانی که به نامه‌ نخستم پاسخ نداده ‌بودند فرستادم. روی هم رفته، بعد ازحذف موارد نادرست، ناقص و غیر قابل قبول، به ۴۱۴ پرسشنامه‌ قابل استفاده در این تحقیق دست یافتم.

پاسخگویی ۲۰ درصدی، میزان خوب و قابل قبولی در این گونه تحقیقات به شمار می‌رود. با آنکه به پاسخ‌ دهندگان اعلام کرده ‌بودم که نامشان آشکار نخواهد شد، نزدیک ۴۵% از آنان علاقه‌ خود برای شناخته‌ شدن از طریق فرستادن کارتهای تجاری، آگهی‌ها و حتی عکس‌هایشان و اقلام تبلیغاتی به همراه پاسخ‌ها، ابراز کردند.

بسیاری از این کارآفرینان درخواست یک کپی از تحقیق نهایی را هم کرده بودند.

بیشتر سؤالات، سه گزینه ‌ای بودند. پاسخ‌ها عبارت بودند از: ۳= خیلی مهم، ۲= مهم، ۱= بی اهمیت.

بعضی سؤال‌ها پاسخی به شکل بلی/خیر داشتند. و باقی سؤالهای توضیحی بودند.

● نتایج و تحلیل‌ها

▪ آرایش شغلی

شرکت‌های مورد بررسی در طبقه‌ صنایع کوچک قرار می‌گیرند.به طور متوسط ۶.۵ نفر برای این شرکت‌ها کار می‌کنند. اگر این یافته را به تمام ۴۱۴ پاسخگو تعمیم دهیم، خواهیم دید که کارآفرینان ایرانی ۲۶۹۱ فرصت شغلی در ایالات متحده به ‌وجود آورده ‌اند.

اینها، هم ردیف تجارت‌های کوچک دیگری هستند که موتور تولید شغل در ایالات متحده به حساب می‌آیند.

دفاعیه ‌ا‌ی از صنایع کوچک [۱۱](۲۰۰۷) بر اساس یافته‌های کمیته‌ آمارگیری نیروی انسانی[۱۲] نقل می‌کند که بین سپتامبر ۱۹۹۲ و مارس ۲۰۰۵، صنایع کوچک، ۶۵ درصد از شبکه‌ گسترش اشتغال را ایجاد کرده، و این مؤید اطلاعات مشابهی است که سازمان آمارگیری[۱۳] ارائه کرده است.

یده[۱۴] (۲۰۰۰، ص ۳۳۸) معتقد است که: "... در دو دهه‌ گذشته، ایجاد ده‌ها میلیون شغل جدید در ایالات متحده، با توجه به کاهش نیروی کار ۵۰۰ شرکت فورچون[۱۵]، به وضوح اشاره به افزایش سهم اشتغال زایی در بخش کارآفرینی دارد."

▪ انوع فعالیت‌های تجاری

تجارت‌هایی که کارآفرینان ایرانی به آنها روی آورده‌اند، طیف وسیعی را در بر می‌گیرد. آنها آنطور که والدینگر و دیگران (۱۹۹۰) گزارش می‌دهد محدود به مشاغلی با هزینه‌های راه‌اندازی پایین (خوار و بار فروش‌های جزء، تعمیرگاه‌ها‌، مهد کودک‌ها) نیستند، چنان که برخی از این مؤسسات تجاری ( صنعتی، مالی و ساختمانی) دارای هزینه‌های هنگفتی برای راه‌اندازی‌اند.

مرکز مطالعات مهاجران[۱۶] وابسته به اتحادیه‌ محافظه‌کار بهینه‌سازی مهاجرت[۱۷]، اهمیت کارآفرینان مهاجر را رد کرده و می‌افزاید که مهاجران به اندازه‌ شهروندان آمریکایی کارآفرین نیستند و در مشاغلی با هزینه راه‌اندازی پایین مشغول می‌شوند.

براساس این مطالعه که در سال ۱۹۹۷ انجام شده، تنها ۱۱.۳ درصد از مهاجران در مقایسه با ۱۱.۸ درصد از شهروندان آمریکایی، کارآفرین بوده‌اند. (توماس[۱۸]، ۲۰۰۳) ارقام سازمان آمارگیری، دست‌کم تا اندازه‌ای متفاوت است.

طبق این آمار ۲۲ درصد از ایرانیان، کسب ‌و کار آزاد دارند. مطابق اطلاعات یک پایگاه اینترنتی، ایرانیان در ایالات متحده ۲۸۰ مؤسسه‌ی تجاری عمده‌ ملی را تأسیس کرده ‌اند و ۴۰۰ تن از آنان به عنوان مقامات ارشد کمپانی‌های داخلی مشغول‌اند.

همین منبع مدعی است که سهم ایرانیان در اقتصاد ایالات متحده ۴۰۰ بیلیون دلار تخمین زده می‌شود.

گزارش کاتکین[۱۹] (۱۹۹۹) دیدگاه‌های منفی درباره‌ی کارآفرینی مهاجران را رد می‌کند. او می‌گوید:"

حتی میزان کارآفرینی در لس‌آنجلس مشخص ‌تر بود. تحلیل جیمز ای آلن[۲۰] و یوجین ترنر[۲۱]، متخصصان آمارگیری نورثریج در کالیفرنیا، نشان می‌دهد که بیشترین میزان کارآفرینی میان اسرائیلی‌ها، ایرانی‌ها، لبنانی‌ها و ارمنی ها بوده‌است.

گرچه برآورد می‌شود که بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار تن از ساکنان لس‌آنجلس از کشورهای خاورمیانه باشند، تأثیر آنها بر یک سری صنایع به شدت چشمگیر است: پوشاک، جواهرآلات، منسوجات، کارخانه‌های صنعتی، املاک و مستغلات، خرده ‌فروشی و پخش مواد.

حکایت مهاجران کشورهای خاورمیانه در لس‌آنجلس داستان متفاوتی است. با آنکه چیزی کمتر از ۷ درصد شرکت‌ها را در اختیاردارند، و بخش ناچیزی از نیروی کار را درشرکت‌های تولید پوشاک شهر در اختیار دارند، این مهاجران کنترل بهترین صنایع منطقه را در دست دارند که شامل کمپانی‌های گس[۲۲]، بیزو-بیزو[۲۳]، جاناتان مارتین[۲۴]، تگ رگ [۲۵]و بی سی بی جی[۲۶] می‌شود.

این عده‌ی اندک مسلط بر صنعت منسوجات‌ هستند.بیش از ۱۲۰ کمپانی ایرانی با کارآفرینان یهودی، مسلمان و مسیحی کمک به افزایش فروش صنایع پوشاک لس‌آنجلس از ۳۰۰ میلبیون دلار در سال ۱۹۸۲ به ۲۰ بیلیون دلار در حال حاضر نموده‌اند."

شاید از نظرارقام این شرکتها درصد زیادی را به خود اختصاص ندهند، ولی در کل قدرت اقتصادی قابل توجهی هستند.

در میان گروه‌های قومی، بعضی در محدوده اقتصادی خاصی غالب‌اند. در توضیح این پدیده، کائو[۲۷] (۲۰۰۰) می‌گوید این تفوق می تواند ناشی از پیشینه‌ آن گروه ( مثل یهودیان در صنایع پوشاک)، کارخانجات کشور میزبان (اشتغال کره‌ای ها در تولید مشروبات و ساخت موی مصنوعی در ایالات متحده) و یا موقعیت‌های سنتی آنها در سلسلسه مراتب حرفه‌ای کشورهایشان پیش از مهاجرت باشد.

تجار ایرانی در آمریکا به هیچ یک از این گروه‌ها تعلق ندارند. در پاسخ به سؤال پرسشنامه که از آنها می‌پرسید "آیا این نخستین تجربه‌ شغلی شماست؟" ۶۰ درصد از شرکت‌کنندگان پاسخ بلی دادند. علاوه بر این، در ایران سلسله مراتب اجتماعی حکمفرما نیست، و سلسله مراتب شغلی بعد از ورود اسلام به این کشور از بین رفته‌است.

با توجه به مطالبی که تشریح شد، فرضیه‌ی اول (. اجتماع تجاری ایرانیان اصولاَ به تجارت‌هایی با هزینه‌ی راه‌اندازی پایین می‌پردازند.) درست نیست.

● تاریخ تأسیس مؤسسات تجاری

ایالات متحده همیشه یکی از مقاصد مهاجران ایرانی بوده ‌است. در گذشته، اکثر مسافرانی که کشور خود را به مقصد آمریکا ترک می‌نمودند، فکر می‌کردند که سفر آنها موقتی است.

بیشتر مسافرت‌ها مربوط به مسائل تحصیلی بود و ایرانیان به عنوان دانشجو یا توریست به این کشور سفر می‌کردند. این وضع پس از انقلاب تغییر کرد و این سفرها به اقامت‌های بلند مدت بدل شد.

▪ مؤسسان مؤسسات تجاری

از شرکت‌ کنندگان درباره‌‌ مؤسس شرکت‌ها سؤال شد. اکثریت ۸۶ درصدی گفتند که خودشان مؤسس اصلی هستند. ۱۴ درصد باقی گفتند که شرکت‌هایشان را از مؤسسان آن خریده‌اند. همینطور از آنها سؤال شد که آیا سال تأسیس، هیچ ارتباطی با مؤسس اصلی شرکت بودن دارد؟ نمودار ۴ این ارتباط را نشان می‌دهد.

▪ تمرکز جغرافیایی اجتماعات تجاری ایرانی

همه می دانند که در ایالات متحده، کالیفرنیا خانه‌ خارج از وطن ایرانیان است.

تمرکز سنگین ایرانی‌ها در جوامع معدودی که شامل لس‌آنجلس، سن دیگو و سانفرانسیسکو می‌شود، حتی برای یک تازه ‌وارد هم کاملاَ آشکار است.

وست وود استریت [۲۸] در لس‌آنجلس جایی ‌است که بسیاری از صاحبان شرکت‌های تجاری در آنجا ساکن‌اند.

در این اجتماعات می‌توان کتاب ‌فروشی‌ها، رستوران‌ها و سوپر مارکت‌های زیادی یافت. با این حال کالیفرنیا همیشه هم مقصد مورد علاقه‌ ایرانیان نبوده‌است.

در دهه‌ ۱۹۷۰ کالیفرنیا این موقعیت را به دست آورد تا ایرانیان زیادی را به سوی خود جلب کند و همچنان این موقعیت را داراست. ولی همانطور که ایرانیان در سراسر ایالات متحده پراکنده شدند، مدعیان دیگری چون تگزاس، نیویورک و نیوجرسی، مریلند، واشنگتن دی سی، ویرجینیای شمالی و جورجیا (به خصوص آتلانتا) سر برآوردند.

ایالات جنوبی در حال از سر گذراندن تجربه‌ رونق در اقتصاد گرو‌ه‌ های قومی‌اند. بادی[۲۹] (۱۹۹۹) وضعیت در آتلانتا را چنین شرح می‌دهد:" انبوه لباسهای کثیف عملا در تمام خشک‌شویی‌ها انباشته شده و به نظر می‌رسد که صاحبان این مشاغل کره ‌ای ها باشند.

اینها نمونه‌هایی مشخص از پدیده‌ای هستند که در لس آنجلس و نیویورک شدیداَ ریشه دوانده‌ و در حومه‌ گویینت هم دارد رواج می‌یابد."

در ۱۹۸۰ سازمان آمارگیری گزارش داد ۱۲۱۵۰۵ ایرانی در ایالات متحده زندگی می‌ کنند که بیش از همه جا در کالیفرنیا (۳۵%) و پس از آن در نیویورک (۸%) و تگزاس (۶%) متمرکز‌اند.

سازمان آمار در سال ۱۹۹۰، آمار حدود ۲۱۰۹۴۱ ایرانی و در سال ۲۰۰۰ در حدود ۲۸۳۲۲۶ ایرانی متولد خارج از ایران در ایالات متحده را اعلام کرد.(گیبسون و یونگ[۳۰] ۲۰۰۶)

اما جمعیت ایرانی-آمریکایی‌ها مدعی‌اند که این رقم بسیار بیشتر از آمار سازمان آمارگیری است. طبق اطلاعات سازمان آمار گیری در سال ۲۰۰۰، از میان ۲۸۳۲۲۶ ایرانی مذکور، ۱۵۸۶۱۳ نفر (۵۵.۹%) در کالیفرنیا زندگی می‌کردند.

دیگر ایالات دربرگیرنده‌ مهاجران ایرانی عبارتند از نیویورک ۱۷۳۲۳ نفر (۶.۱%)، تگزاس ۱۵۵۸۱ نفر (۵.۵%)، ویرجینیا ۱۰۵۵۹ نفر (۳.۸%) و مریلند ۹۷۳۳ نفر (۳.۴%). (حکیم زاده و دیکسون[۳۱]، ۲۰۰۶)

به این ترتیب به این نتیجه رسیدم که فرضیه‌ دوم (مهاجران ایرانی در موقعیت‌های جغرافیایی محدودی متمرکز‌اند) درست نیست و بار دیگر این گروه عملکردی مشابه گروه‌های قومی دیگر از خود بروز ندادند.

▪ جذابیت ایالاتی با مقرری‌های مالیاتی تصاعدی

تحقیقی توسط بنیاد مالیاتی [۳۲] (دوبی و آتکینز[۳۳] ، ۲۰۰۶) که یک مرکز مطالعاتی در واشنگتن دی سی است، برای اندازه گیری میزان مساعدت مالیاتی ایالات مختلف، شاخص مالیات تجاری ایالات را در اختیار می گذارد.

من برای فهمیدن اینکه آیا ایرانیان در ایالاتی با مساعدت مالیاتی سرمایه‌گذاری می‌کنند یا نه، این شاخص را با یافته‌های یونگرت (۱۹۹۵) که معتقد بود کارآفرینان مقرری‌های مالیاتی تصاعدی را ترجیح می‌دهند، مقایسه کردم.

بنابراین شاخص ۱۰ ایالتی که بیش از همه مساعدت مالیاتی دارند عبارتند از: آلاسکا، کولورادو، فلوریدا، نوادا، نیو همشایر، ارگون، داکوتای جنوبی، تگزاس، واشنگتن و یومینگ.

از طرف دیگر بدترین مقرری‌های مالیاتی مربوط می‌شود به آرکانزاس، هاوایی، کنتاکی، مین، مینه‌سوتا، نیویورک، رود آیلند، ورمونت، ویرجینیای غربی و ویسکانسن.

همانطور که به خوبی قابل ملاحظه‌است انتخاب موقعیت تجاری برای کارآفرینان ایرانی تحت تأثیر مقرری‌های مالیاتی تصاعدی قرار نگرفته ‌است.

[۱] Light and Sanchez

[۲] Portes and Bach

[۳] Immigrant Entrepreneurs

[۴] ethnic enclave

[۵] Waldinger

[۶] Pessar

[۷] Yuengert

[۸] Longenecker, Moore, and Petty

[۹] Rockville

[۱۰] Maryland

[۱۱] Small Business Advocate

[۱۲] Bureau of Labor Statistics

[۱۳] Census Bureau

[۱۴] Bhidé

[۱۵] Fortune

[۱۶] Center for Immigrant Studies

[۱۷] Federation for Immigration Reform

[۱۸] Thomas

[۱۹] Kotkin

[۲۰] James E Allen

[۲۱] Eugene Turner

[۲۲] Guess

[۲۳] Bisou-Bisou

[۲۴] Jonathan Martin

[۲۵] Tag Rag

[۲۶] BCBG

[۲۷] Cao

[۲۸] Westwood Street

[۲۹]Badie

[۳۰] Gibson and Jung

[۳۱] Hakimzadeh and Dixon

[۳۲] Tax Foundation

[۳۳] Dubay and Atkins

[۳۴] Iran Interest Section

[۳۵] Bhide

[۳۶] Borjas

[۳۷] USA Today

[۳۸] Ivan Light

[۳۹] So-well

[۴۰] Light and Gold

[۴۱] Josette Shiner

[۴۲] Empower America

[۴۳] Jack Kemp

[۴۴] Erbe and Shiner

[۴۵] National Immigration Forum

[۴۶] Cato Institute

[۴۷] U.S. Census Bureau Current Population Survey

[۴۸] Preliminary Census Revealed

[۴۹] National Academy of Sciences

[۵۰] Smith and Edmonston

[۵۱] Zhone Technologies


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.