شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
بحث فلسفی درباره جبر و اختیار

اینکه انسانها در اعمال و رفتار خود آزاد هستند، از دیر زمان در رشتههای اخلاق، کلام و فلسفه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، نگرش جبری بر انسان ، اعمال او را مولود شرایط و مقدماتی میداند که هر شخص درون آن زندگی میکند و مختص به اوست.
با اتخاذ چنین نگرشی، مسوولیت قائل شدن برای افراد نسبت به اعمالی که انجام میدهند، بیمعنا خواهد شد اما رویکرد دیگر، اثبات اراده و اختیار برای آدمی است. این اثبات چگونه صورت میگیرد؟ با توجه به اعمال انسان یا امری دیگر. در این مقاله به بررسی این موضوع پرداخته میشود.
فرض کن در صف یک سلف سرویس هستی و هنگامی که به میز دسرها میرسی، مرددی که هلو را انتخاب کنی یا یک برش بزرگ از کیک شکلاتی خامهدار. کیک زیبا به نظر میرسد ولی میدانی که چاقکنندهاست.
با این حال، کیک را انتخاب و با لذت میل میکنی. فردای چنین روزی، وقتی به آینه نگاه میکنی یا روی ترازو میایستی، با خود میگویی: «کاش اون کیک شکلاتی رو نمیخوردم. میتونستم در عوض، یه هلو بخورم.»
«میتونستم در عوض، یه هلو بخورم.» این جمله به چه معناست و آیا صحیح است؟
هنگامی که در صف سلفسرویس بودی، هلوها در دسترس تو بودند: تو فرصت داشتی که در عوض [کیک]، یک هلو انتخاب کنی اما معنای مدنظر تو از جمله مذکور فقط این نیست [بلکه] مقصودت این است که میتوانستی هلو را به جای کیک انتخاب کنی. تو میتوانستی کاری را متفاوت با آنچه واقعا انجام دادی، به انجام برسانی. قبل از اینکه تصمیمت را بگیری، ممکن بود یا میوه را انتخاب کنی یا کیک را و صرفا تصمیم تو بود که معین میکرد کدام کار انجام شود.
آیا همینطور است؟ هنگامی که میگویی، «میتونستم در عوض، یه هلو بخورم»، آیا مقصودت این است که صرفا بسته به انتخاب تو بود [که چه چیز را بخوری]؟ تو کیک شکلاتی را انتخاب کردی، لذا این همان چیزی است که تو خوردهای؛ اما اگر هلو را انتخاب کردهبودی، هلو را خوردهبودی.
هنوز کافی به نظر نمیرسد. مقصود تو فقط این نیست که اگر هلو را انتخاب کرده بودی، آن را خورده بودی. هنگامی که میگویی «میتونستم در عوض، یه هلو بخورم»، مقصودت این نیز هست که میتونستی هلو را انتخاب کنی بدون هیچ قید و شرطی درباره آن. اما این به چه معناست؟
این معنا را نمیتوان به وسیله خاطرنشان کردن فرصتهای دیگر هنگامی که میوه را انتخاب کردهای، توضیح داد. همچنین نمیتوان این معنا را با گفتن اینکه اگر تو سخت تر درباره آن فکر کنی و اگر یک دوست همراه تو بود که همچون پرنده غذا میخورد، تو آن =[هلو] را انتخاب کرده بودی، توضیح داد.
آنچه میگویی این است که همان زمان که شکلات را انتخاب کردی، میتوانستی به جای شکلات، هلو را انتخاب کنی. تو میاندیشی حتی اگر همه چیز مانند همان زمان بود که تو کیک شکلاتی را انتخاب کردی، میتوانستی هلو را انتخاب کنی. تنها تفاوت این خواهد بود که تو [در شرایط مذکور] به جای اینکه با خود بگویی «به! چقدر عالی» و به سمت کیک خیز برداری، با خود بیندیشی «بهتره بیخیالش بشم» و هلو را انتخاب کنی.
این یک نوع برداشت از عبارت «توانستن» (can could have) است که ما آن را صرفا در مورد انسانها (و احتمالا برخی حیوانات) به کار میبریم. هنگامی که میگوییم، «اتومبیل میتوانست تا نوک تپه بالا رود» مقصودمان این است که اگر کسی آن اتومبیل را میراند، به قدر کافی قدرت داشت که به نوک تپه برسد.
مقصود ما این نیست در شرایطی که اتومبیل در انتهای تپه پارک شده بود، به جای اینکه همان جا بماند میتوانست در همان زمان حرکت کند و تا نوک تپه بالا بیاید.
چیزهای دیگری لازم بود تا اتفاقی متفاوت با آنچه قبلا افتاده =[متوقف ماندن اتومبیل در انتهای تپه] بیفتد؛ مانند فردی که سوار اتومبیل شود و آن را روشن کند. اما هنگامی که این موضوع را [نه درباره اشیایی مثل اتومبیل بلکه] درباره انسانها بررسی میکنیم، به نظر میآید میاندیشیم آنها، بدون هیچ مقدمهای و بدون اینکه وقایع به شکل دیگری اتفاق بیفتند، کارهایی را میتوانستند انجام دهند که درواقع انجام ندادند. [اما] این به چه معناست؟
بخشی از معنای این مطلب را با این عبارت میتوان بیان کرد: در لحظهای که تو انتخاب میکنی، هیچ چیز به نحو تغییرناپذیری تعیین نمیکند که انتخاب تو چه چیز خواهد بود. تا لحظهای که کیک شکلاتی را انتخاب کنی، این احتمال باقی است که تو هلو را انتخاب کنی. انتخاب تو از قبل تعیین شده نیست.
برخی اتفاقات از پیش تعیینشدهاند، مثلا به نظر میرسد از پیش تعیین شده است که فردا راس ساعت مشخصی خورشید طلوع خواهد کرد. این احتمال وجود ندارد که فردا خورشید طلوع نکند و شب تداوم یابد. این ممکن نیست، زیرا چنین اتفاقی صرفا به شرطی محقق خواهد شد که زمین از گردش بازایستد یا خورشید دیگر وجود نداشته باشد و هیچ چیز در کهکشان راه شیری وجود ندارد که علت هیچ یک از این دو اتفاق شود.
زمین به چرخش خود ادامه میدهد مگر اینکه به واسطه چیزی دیگر متوقف شود و فردا صبح گردش زمین، آن سطح از زمین که ما روی آن قرار داریم را به سمت خورشید بازمیگرداند. اگر این احتمال وجود نداشته باشد که زمین از چرخش بازایستد یا اینکه خورشید دیگر موجود نباشد، این احتمال نیز وجود ندارد که فردا خورشید طلوع نکند.
هنگامی که میگویی میتوانستم به جای کیک شکلاتی، هلو بخورم بخشی از معنی مدنظر تو این است که آنچه تو انجام دادی از قبل تعیین شده نبوده است، به خلاف این واقعیت از پیش تعیینشده که خورشید فردا طلوع خواهد کرد، قبل از اینکه تو تصمیمت را بگیری هیچ فرآیند یا اجباری در کار نیست که انتخاب کیک شکلاتی توسط تو را ضرورت و حتمیت دهد.
شاید آنچه بیان شد همه مقصود تو [از آن جمله] نباشد، ولی به نظر میرسد دست کم بخشی از مقصود تو هست؛ زیرا اگر واقعا از پیش معین شده بود که تو کیک را انتخاب میکنی، اینکه تو میتوانستی میوه را انتخاب کنی چگونه میتوانست [ادعایی] صحیح باشد؟ درست است که اگر تو به جای کیک هلو را انتخاب کرده بودی، هیچ چیز نبود که تو را از خوردن هلو مانع شود. اما این اگرها با این گفته یکی نیست که تو میتوانستی هلو را انتخاب کنی. تو نمیتوانستی هلو را انتخاب کنی، مگر اینکه این احتمال باقی میبود یعنی تا زمانی که تو با انتخاب کیک آن=[احتمال] را از بین نبرده بودی. این مسالهای بنیادین در فلسفه اخلاق است.
چه چیز ما را به انجام کاری وامیدارد و چه دلیلی وجود دارد که اعمال ما به ما نسبت داده شود. شاید بهترین دلیل، دلیلی است که کانت، فیلسوف شهیر آلمانی ارائه میکند. او تنها دلیل برای وجود اختیار را، درون وجود انسان میداند. به نظر او، همین که انسان خود چنین احساس میکند که از بین کارهای متفاوت میتواند یکی را برگزیند و از انجام برخی کارها پرهیز کند، خود دلیل بر مختار بودن انسان است.
چنین استدلالی بسیار با اهمیت است، چرا که هیچ نیازی به اتفاقات بیرونی ندارد. اگر برای اثبات اختیار به انتخابهایی که در عالم خارج انجام دادیم، استناد کنیم و بگوییم فیالمثل اگر انتخاب کیک در مهمانی شب گذشته اختیاری بود به این دلیل که امشب من به مهمانی دیگری رفتم و اتفاقا با وجود کیک، آن را انتخاب نکردم و نخوردم، این استدلال قابل رد است و میتوان انتخاب متفاوت را به عوض شدن شرایط نسبت داد بنابراین برای اثبات اختیار مجبوریم به ضمیر درونی خود رجوع کنیم.
منبع: A very short introduction to philosophy
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست