یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

اندر حکایت دروغ سیزده


اندر حکایت دروغ سیزده

از احولی دوبین پرسیدند سیاست یعنی چه احول بی تامل گفت سیاست یعنی قدقدررت پرسیدند قد اول را منظور چیست گفت و اما قد اول خود دو قد است نخستین قد یعنی آزادی نابرابر و قد دوم, یعنی رقابت نابرابر , و قد سوم یعنی امکانات نابرابر و قد چهارم یعنی

● برش اول

‌از احولی (دوبین) پرسیدند: سیاست یعنی چه؟ ‌ احول بی‌تامل گفت: سیاست یعنی (قدقدررت) پرسیدند: (قد) اول را منظور چیست؟ ‌ گفت: و اما (قد اول) خود (دو قد) است: نخستین (قد) یعنی (آزادی نابرابر) و (قد) دوم، یعنی (رقابت نابرابر)، و (قد) سوم یعنی (امکانات نابرابر) و (قد) چهارم یعنی... گفتند: جناب؛ این (قدقدها) که بیش از دو تا شد. ‌گفت: و اما اینکه گفتنی خود (دو تا) است

‌ گفتند: بگذریم، مقصود از آن (قد) دیگر چیست؟ ‌ گفت: و اما این (قد) نیز خود (دو قد) است: (قد) اول، یعنی (سیاست‌زدایی از سیاست)، (قد) دوم، یعنی (فضای بسته‌ای که به هیچ قسم خلا‡ یا فضای تهی‌ای، این امکان را نمی‌دهد که در آن رخداد سیاسی وقوع یابد)، (قد) سوم، یعنی (رقابت سیاسی به مثابه تئاتر سایه‌بازی)، و (قد) چهارم، یعنی...

گفتند: علا‌مه بزرگوار زیاده‌ زبان مبارک را خسته و روان مبارک رنجور نفرمایید، ما خود حدیث مفصل خواندیم از این مجمل. اما ای فرزانه روزگار، اگر ملا‌لی و اطناب کلا‌می نیست، فقط بفرمایید اینهایی که گفتید اساسا چه ربطی به (قد)‌و (قدقد) و (قدقدا) دارد و در ضمن این (قدها) چه ربطی به سیاست دارند؟ ‌

گفت: هان، ای نکته‌بین، هوشدار که نکته همین‌جاست؛ (همین بی‌ربطی یعنی سیاست)، و (همین سیاست بی‌ربط، یعنی قدرت)، این نکته به گوشت فرو رفت، یا با تو از آن (قدی) بگویم که ...

● برش دوم

گفتند: ای فرزانه روزگار، بر صغارت ما ببخشای و از حقارت ما ملول مشو. لطف کن خود را از تحمیل (قد آخر) و ما را از تحمل آن معاف بدار، زیرا ما حکما نیک دریافتیم که منظور آن یگانه دهر چیست. ااااما ااااای بزبزبزرگوار، به ما دیر / کج‌فهمان روزگار عنایتی فرموده و اندکی از دامنه و عمق این (بی‌ربطی) برایمان سخن بگویید، باشد که با این <بی‌ربطی> ربطی برقرار کنیم.

گفت: پرسش متینی است و اما پاسخ از یک منظر تیپولوژیک (ریخت‌شناختی)، اندیشمندان، از سقلا‌ط تا فوکل، از دو ریخت این <بی‌ربطی> با ما سخن گفته‌اند. ریخت اول، آنگاه ظاهر گردد که قافیه سیاست تنگ آید و ربط هر چیزی به چیز دیگر لا‌زم آید. ریخت دوم، زمانی بروز کند که پای استدلا‌ل چوبین شود و دست‌آویختن به هر حشیشی واجب گردد. ریخت سوم، در شرایطی ظهور یابد که یار طریقت ما شوید و از منظر گفتمانی ما به سیاست و قدرت بنگرید و ریخت چهارم، آنگاه...

گفتند: ای بزرگ، حال که بحث‌ها جدی‌تر و ادبیات آن جناب علمی‌تر شد، اجازه بفرمایید از آن جناب تقاضا کنیم از یک منظر انضمامی و واقع‌گرا پاسخی به این پرسش بدهید که ربط تغییرات مداوم کابینه با کارآمدی؛ ربط این دو، با تورم و گرانی بی‌سابقه؛ ربط این ۳، با دفاع از عملکرد اقتصادی دولت؛ ربط این ۴، با ماموریت تغییر مدیریت جهان؛ ربط این ۵، با همسو دانستن انتقادات و نارضایتی‌ها با خواسته‌های دشمن؛ ربط این ۶، با حاکمیت نور و کوبیدن پرچم بر فراز کاخ‌های قدرت‌های بزرگ؛ ربط این ۷، با حاد کردن (تو بوق کردن) مساله هسته‌ای؛ ربط این ۸، با منحرف کردن افکار عمومی از مسائل داخلی؛ ربط این ۹، با دگرزدایی در عرصه سیاست و رقابت؛ ربط این ۱۰، با دگرزایی فزاینده در حوزه خودی‌ها؛ ربط این ۱۱، با طرح هدفمند کردن یارانه‌ها در این اوضاع و احوال اقتصادی؛ ربط این ۱۲، با ادعا و اعلا‌م رشد نشاط و شادی در میان مردم؛ و بالا‌خره، ربط این ۱۳، با دروغ سیزده، چیست؟

گفت: این ربط‌ها و بی‌ربطی‌ها، اساسا ربطی به من بی‌ربط ندارند. البته، دروغ چرا؟! راستش را بخواهید...، فقط می‌دانم که (سیزده) با (نحسی) نوعی رابطه نامشروع دارد و از این رو، وظیفه خودم می‌دانم شما را از این رابطه مطلع سازم. قضیه از این قرار است که دروغ سیزده، خود دو دروغ است: یک دروغ، ناشی از نحسی پنهانکاری و پنهان‌پژوهی در میان خودی‌ترین خودی‌های یک گروه است. در این حالت، <کس نداند کدام امروز می‌رود، کس نداند کدام امروز می‌آید.> بدیهی و طبیعی است که در این حالت، آن کس که باید به جای و برای دیگران سخن بگوید، سخنگوی خود می‌شود و با طالبان خبر، هر آنچه دل تنگش بخواهد، می‌گوید. دروغ دوم، ناشی از نحسی خود سیزده است که چون دامنگیر فرد و گروهی شود، آگاهی و اطلا‌عات نیز به کار نیاید. در این حالت، دروغ جزء ذاتی و لا‌یتجزای سیاست و جزء مقوم قدرت فرض می‌شود. اما دروغ سوم، ناشی از نحسی زبان‌های سرخ و قلم‌های سیاه دگرهای داخلی و خارجی است که نابهنگام رازهای نگو را آشکار می‌کنند و <راست‌>‌ها را بی‌ملا‌حظه و بی‌اجازه افشا می‌نمایند. در این حالت نیز، دو راه پیداست: تایید و تکذیب. از آنجا که از این منظر، هر تایید و تکذیبی تنها و تنها مبتنی بر یک اصل، یعنی <اصل اصالت گوینده در برابر گفته> است، لذا واضح و مبرهن است که همواره دروغ خودی، ارجح و مقدم بر راست دیگری است، زیرا تایید <راست> غیر خود، تکذیب خود است.

● برش سوم

گفتند: اکنون نیک دانستیم که گزاره <سیاست یعنی قدقدقدرررت> یعنی چه. اما ای آخر سیاس‌های عالم، نفرمودید که بالا‌خره دروغ سیزده را چه کسی گفت و <ربط> و <بی‌ربطی‌> آن با راست و دروغهای بعدی چه بود؟

گفت: بیش از این نه مرا اهلیت گفتن و شما را اهلیت شنودن هست.

محمدرضا تاجیک