شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
پادشاهان از خدا و دنیابی خبر
پس از رنسانس و انقلاب صنعتی، دولتهای اروپایی که از طرفی نیاز مبرم به مواد خام اولیه برای کارخانجات خود داشتند و از سوی دیگر میبایستی کالاهای تولید شده را در بازارهای مناسب به فروش رسانند متوجه شرق و کشورهای آن سامان گردیدند و متعاقب آن بسیاری از کشورهای آسیایی و آفریقایی مستعمره قدرتهای اروپایی شدند.
ایران نیز که از همان آغاز تاریخ استعمارگری اروپاییان مدنظر آنها قرار داشت و باتوجه به موقعیت استراتژیکش بیشتر نظر استعمارگران را جلب میکرد از این امر مستثنی نبود. اولین حرکتهای استعمارگران اروپایی در ایران به دوران صفویه باز میگردد، اما با تلاشهای دولت صفوی علیالخصوص شاه عباس اول این اقدام اروپاییان نتیجه قابل توجهی نداشت.پس از دوران صفویه در زمان افشاریه و زندیه نیز باتوجه به بیعلاقگی پادشاهان دو سلسله مذکور و برخی عوامل و شرایط دیگر بازهم اروپاییان توفیق چندانی به دست نیاوردند.
اما با تشکیل سلسله قاجاریه و وقوع برخی تحولات عمده در صحنه روابط بینالملل اروپاییان علیالخصوص انگلستان و روسیه به درون دربار و دولت ایران نفوذ یافته و با زور و تزویر امتیازات فراوانی را که کشورهای استعمارگر از مستعمرات خویش اخذ میکردند از ایران گرفتند و جالبتر آنکه ایران هیچ گاه به صورت رسمی مستعمره کشوری نشد و ظاهرا استقلال خود را حفظ نمود.
آنچه به این روند یعنی اعطای امتیازات فراوان بدون دریافت امتیاز قابل توجه یا منفعت قابل ذکر تداوم میبخشید آشفتگی فکری سردمداران حکومتی ایران در این دوره (اوایل دوره قاجار) و عدم شناخت و درک صحیح تحولات و رخدادهای بینالمللی و روابط مابین قدرتهای بزرگ بود. در این مقاله با اشارهای مختصر به تحولات روابط بینالملل و تاثیر آن بر جریانات سیاسی ایران به تشریح چگونگی تعاملات ایران با قدرتهای بزرگ و تاثیرات آن بر مقدرات حیاتی کشور که حاکی از بیخبری و بیاطلاعی محض سردمداران حکومت ایران از رخدادهای جهانی و عدم درک دیپلماسی جهانی میباشد خواهیم پرداخت.
زمانی که در اروپا انقلاب فرانسه اساس روابط اجتماعی را برهم زده و در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی در اروپا تحولی شگرف به وجود آورده بود و در انگلستان انقلاب صنعتی ترکیب جامعه را دگرگون نموده و حرکت بیسابقهای را در پیشرفت تمدن و حمل آثار آن در قالب استعمار به دورترین نقاط جهان به وجود آورده بود در ایرن آغا محمد خان قاجار پایههای سلسله قاجاریه را بنا مینمود و با لشکرکشی به اقصی نقاط کشور حکومتی یکپارچه و متحد را تاسیس میکرد.
تحولات روابط بینالملل به گونهای رقم خورد که ایران همزمان طرف توجه قدرتهای بزرگ قرار گرفت و دامنه کشمکشهای اروپاییان در سرزمین خود به این کشور سرایت نمود و سرنوشت آنها با یکدیگر گره خورد. توضیح اینکه همزمان با تاسیس سلطنت قاجار دولتهای اروپایی سرگرم جنگ و ستیز با انقلابیون فرانسه بودند. انقلابی که در سال ۱۷۸۹ با سقوط زندان باستیل آغاز و نهایتا به اعدام لویی شانزدهم و استقرار رژیم جمهوری در فرانسه منتهی شده بود در این زمان تبدیل به مسئله اساسی اروپا شده و دولتهای اروپایی که به صورت پادشاهی اداره میشدند به دلیل وحشتی که از اشاعه افکار و عقاید آزادیخواهانه که محصول انقلاب فرانسه بود با یکدیگر متحد شده و جبهه واحدی را علیه فرانسه ایجاد نمودند. به طوری که دولتهای اتریش، روسیه، پروس، انگلستان و اسپانیا ائتلافی علیه جمهوری فرانسه تشکیل دادند و سپاهیانی به جنگ فرانسویان اعزام داشتند بلکه بتوانند با اشغال آن کشور، افکار انقلابی را در نطفه خفه کنند.
اما در جنگهایی که بین طرفین در سالهای ۱۷۹۲-۱۷۹۵م روی داد فرانسویان پیروز شدند و دول موتلف طی معاهدات صلح بال و لاهه، موجودیت جمهوری فرانسه را به رسمیت شناختند. پس از این وقایع فرانسه نیز تبدیل به یک ابرقدرت جهانی گردید. با ظهور ناپلئون و نقشههای جهانگشایی وی و آرزوی او مبنی بر غلبه بر انگلستان صحنه روابط بینالملل دگرگون گشت اما آنچه مربوط به ایران میشد اهمیت استراتژیکی بود که این کشور از آن برخوردار بود و دستیابی به آن برای هر ابرقدرتی فرصتی مغتنم به شمار میآمد.
لذا ناپلئون که ایران را دروازه هند و کلید فتح آسیا میدانست در صدد ایجاد روابط نزدیک با ایران برآمد. بدین ترتیب سیاستمداران انگلیسی که از اهداف و برنامههای ناپلئون بیاطلاع نبودند متوجه دربار ایران شدند. همزمان با این شرایط جنگهای ایران و روسیه آغاز گردید و صحنه روابط سیاسی خارجی ایران پیچیدهتر از گذشته شد. زیرا از طرفی انگلستان که به دنبال بهانهای برای نفوذ در دربار ایران بود تا از این رهگذر مانع از اجرای برنامههای ناپلئون شود در این جنگها وارد کارزا رشده و نقش میانجی را ایفا نمود. از طرف دیگر ایرانیان با شکستی که در این جنگها متحمل شدند در پی متحد خارجی قدرتمندی میگشتند تا هم پشتیبان ایران در مقابل روسیه باشد و هم آموزش فنون جدید و روش استفاده از افزارهای جنگی پیشرفته را به ایشان برعهده گیرد، که فرانسویان از فرصت بهره بردند.
این در حالی بود که ایرانیان از منطق تحولات روابط بینالملل کاملا بیاطلاع بوده و پادشاه این کشور آن چنان سفیه بود که همه پادشاهان جهان را دست نشانده خود میدانست.
به طور کلی روسیه در تعیین خطمشی سیاست خارجی ایران نقش بسزایی داشت زیرا چنانکه اشاره شد اولا این کشور موجب درغلتیدن ایران به دامان ابرقدرتهایی چون انگلستان و فرانسه و واگذاری امتیازات فراوان به آنها گردید ثانیا اهداف استعماری این کشور و برنامههای سیاست خارجی آن که بر پایه وصیت پتر کبیر و مبنی بر دستیابی به آبهای گرم و آزاد بود و همچنین تهدیدی که این کشور برای هندوستان مستعمره گنج گونه انگلستان داشت، سیاستمداران انگلیسی را وادار به چاره اندیشی و پیشگیری از وقوع خطرات احتمالی نموده بود. در این میان ایران اهمیتی حیاتی برای انگلستان پیدا میکرد. ثالثا امتیازات ننگین و حساسی که ایران طی قراردادهای گلستان و ترکمنچای به این کشور اعطا نموده هر قدرت خارجی را به طمع انداخته و هرکدام از آنها در پی کلاهی از این نمد برای خویش برآمدند.
انگلیسیها پیشتر و بیشتر از دو ابرقدرت دیگر در ایران ظاهر شدند و چون خطرات دو ابر قدرت را حس نموده بودند در صدد چاره برآمدند. آنها با اطلاع از این موضع که راه حمله به هندوستان از سوی ناپلئون از بنادر خلیج فارس و جنوب ایران میگذرد سرجان مالکوم را برای مذاکره روانه دربار فتحعلیشاه نمودند. این ماموریت در حالی انجام میپذیرفت که هنوز اساس امپراتوری بریتانیا در هند، استقرار کامل و استحکام نهایی نیافته بود چون مارتاها در سند و پنجاب نیرومند بودند، ممالک میسور هنوز استقلال داشتند و نیز در اوایل قرن، سیکها بر امرتسر تسلط یافته بودند پادشاه افغانستان نیز هر سال با حملات خود خطرهای عمدهای را برای حکومت انگلیس هندوستان به وجود میآورد.
در این موقعیت حساس که انگلیسیها میبایست بهای گزافی میپرداختند تا از سویی شر افاغنه را از سر هند کوتاه کنند و از سوی دیگر تا ایران و فرانسه علیه بریتانیا و برای حمله به هندوستان با یکدیگر متحد نشوند. مالکوم موفق شد در ژانویه ۱۸۰۱ م دو قرارداد سیاسی و اقتصادی با ایران منعقد نماید و با پرداخت بهایی اندک کالایی ذی قیمت را به دست آورد.
در این قراردادها فتحعلیشاه که با وجود تهدید جدی روسیه در شمال کشور همچنان در خواب غفلت به سر میبرد و در حرمسرای خویش مشغول عیش و نوش بود. متعهد شد: هرگاه پادشاه افغانستان درصدد حمله به هند برآید به آن کشور لشکرکشی کند، آن مملکت را ویران نماید و تمام کوشش خود را برای اضمحلال آن دولت به کار اندازد. چنانچه پادشاه افغانستان از در صلح وارد شود در قرارداد صلح بگنجاند که او خیال حمله به هندوستان را که جزء قلمرو انگلستان است برای همیشه از سر خود دور کند و اگر اتفاقا نیرویی از طرف فرانسویان در یکی از بنادر ایران بخواهد پایگاه کسب کند ارتش متحد ایران و انگلیس به دفع ایشان بکوشد و نیز از راه دادن فرانسویان به سواحل ایران خودداری کند.
توجه به متن قرارداد منعقده فیما بین ایران و انگلستان و تعمق در مفاد آن بیشتر و بهتر لئامت و سفاهت، جهل و بیخبری پادشاه ایران، فتحعلیشاه را مینمایاند. فتحعلیشاه آن قدر در دایره محدود افکار عشیرهای و قبیلهای و بیخبری از جریانات و سیاست و تحولات روابط بینالملل غوطهور بود که پس از انعقاد این قراردادهای یک سویه، به ماموران دولتی در تمام نقاط کشور دستور د اد که اگر فردی از افراد فرانسوی را در سواحل و بنادر ایران یافتند به قتل برسانند و در مقابل، باعمال سیاسی و تجارتی کمپانی هند شرقی انگلستان در نهایت دوستی رفتار نمایند فتحعلیشاه در واقع به منزله یک کارگزار حکومت بریتانیایی هند عمل میکرد نه به عنوان پادشاه کشوری که از مدتها پیش خطر خطیری چون حمله روسها را در شمال مملکت خویش احساس مینمود.
انگلیسیها که برخلاف فتحعلیشاه توجه دقیقی به آینده داشته احتمالات را از نظر دور نمیداشتند. در این زمان سردمدارن حکومت انگلستان احتمال اتحاد ایران و فرانسه را پیشبینی نموده و علاوه بر نگرانی از افاغنه و هندیها، نگرانی بزرگ دیگری نیز از این جهت پیدا کرده بودند به همین دلیل درصدد اخذ تعهداتی از ایران نه تنها در عدم همکاری و اتحاد با فرانسه بلکه حتی در ضدیت و مخالفت با فرانسویان برآمده، آن معاهده سیاسی یک جانبه را منعقد ساختند که از سوی ایشان بسیار دوراندیشانه و حیلهگرانه و از سوی ایرانیان به صورت حیرتانگیزی کورکورانه و ابلهانه بود.
باتوجه به عدم تعهد عملی انگلستان به ایران در قبال جنگ ایران و روسیه و نیاز ایران به یافتن متحدی که در دفع خطر از این کشور پشتیبانی نماید این بار دربار ایران به سمت فرانسه گرایش پیدا کرد و مجددا همان اشتباهی را که ناشی از عدم شناخت تحولات روابط بینالملل و ریزهکاریهای موجود فیمابین قدرتهای بزرگ بود در اتحاد ایران و فرانسه که در قالب عهدنامه فینکناشتیاین در سال ۱۸۰۷ م /۱۲۲۲ هجری انجام گرفته بود تکرار گردید.
سردمداران حکومت ایران آن چنان از اوضاع و شرایط بینالمللی و روابط بین قدرتها بیخبر بودند که زمانی که روسها به دلیل درگیری در جبهه جنگ با فرانسه پیشنهاد متارکه جنگ را دادند، فتحعلیشاه با پیششرطهای متعددی حاضر به متارکه جنگ نگردید. در واقع فتحعلیشاه به کمکهای ناپلئون و وعدههای وی لب بسته بود و در سر سودای دیگری میپخت اما غافل از اینکه فرانسویها زمانی که منافعشان اقتضا کند شریک و متحدی چون ایران رابه ثمن بخس خواهند فروخت.
چنان که با وقوع تحولاتی که در عثمانی روی داده و طبق آن سلطان سلیم سوم به دست نیروی ینیچری خلع گردید، سیاست فرانسه تغییر یافته و سیاست جدید این کشور بر مبنای تضعیف عثمانی قرار گرفت و به همین جهت با روسیه به توافق رسیده عهده نامه تیلسیت بین فرانسه و روسیه در ۷ ژوئیه ۱۸۰۷ منعقد گردید. در حالی که در هنگام مذاکرات ناپلئون نامی از متحد خود ایران نبرد.
بدین ترتیب روسها نیروهای خود را از جبهههای شمال فرا خوانده و با نیروی مضاعف در قفقاز به جنگ با ایران ادامه دادند و موفقیتشان تا حد بسیار زیادی افزایش یافت و پیروزیهای فراوانی به دست آوردند اما جالبتر اینکه سردمداران حکومت ایران بازهم از گذشته تجربه نیندوختند و بلافاصله پس از شکست اتحاد با فرانسه و مراجعت هیئت اعزامی این کشور به ایران یعنی هیئت ژنرال گاردان مجددا به دام نقشه انگلیسیها افتاده به آن کشور متوسل شدند. به گونهای که هنوز بیست و چهارساعت از عزیمت ژنرال گاردان و همراهانش نگذشته بود که هیئت اعزامی دولت انگلیسی به ریاست سرهار فورد جونز وارد پایتخت ایران شدند و مورد پذیرایی و استقبال باشکوه فتحعلیشاه و دولت ایران قرار گرفتند.
این روابط با انگلستان بازهم به ضرر ایران تمام گردید و بازهم انگلیسیها استقلال و امنیت ایران را وجه المصالحه منافع خویش ساختند . توضیح اینکه هنگامی که در صحنه روابط بینالملل تغییراتی ایجاد شده و دوران دوستی و اتحاد بین ناپلئون و آلکساندر اول به پایان رسید و ائتلاف جدیدی علیه امپراتور فرانسه بین کشورهای روسیه، پروس، اتریش و انگلستان تشکیل شده تزار روسیه برای آسودگی خاطر خواستار متارکه جنگ با ایران گردید. اما سرهارد فورد جونز وزیر مختار انگلیس که مایل نبود این مذاکرات به نتیجه برسد به مذاکره کنندگان ایرانی چنین القا نمود که ایرن با اتحاد عثمانی و اعلان جهاد علیه کفار میتواند امتیازات بیشتری از روسیه بگیرد با این ترفند وی مانع از تحقق مذاکرات صلح ایران و روسیه و امضای قرارداد متارکه جنگ گردید.
باری، ناآگاهی و جهل حکومتگران ایرانی علیالخصوص سفاهت، بلاهت و عیاشی پادشاه کشور یعنی فتحعلیشاه، ایران را در گردونه دور باطل در دستان ابرقدرهای وقت (انگلستان، فرانسه و روسیه) قرار داد و کشور را در عسری گرفتار ساخت که برآیند و نتیجه آن قراردادهای ننگین نظیر گلستان ، مجمل، مفصل، پاریس، ترکمنچای و ... بود که استقلال و عظمت ایران را از میان برداشت و از آن، کشوری وابسته و دستمایه قدرتهای بزرگ ساخت. که این روند تا مدتها ادامه یافت.
حجتالله کریمی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست