شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
نقد ادبی ناموزون راه می رود
وقتی ما منتقد ادبی بودن را شغل تعریف نمیکنیم قطعا نقدنویسی به حاشیهنویسی و امری تفننی تبدیل میشود چنین نقدی هم مسلما جدی گرفته نمیشود به منتقد بودن نهتنها باید بهعنوان یک شغل نگاه شود بلکه باید این ضرورت نقدنویسی در جامعه ما به شکل جدی نهادینه شود
محمود معتقدی شاعر و منتقدی است که سالهاست با کتاب انس و الفت داشته است. معتقدی را میتوان شاعری دانست که نقد ادبی را با نوشتن همزمان به جلو برده است خودش میگوید: «سال نخستین مقالهام را که نقدی به یکی از رمانهای محمود دولتآبادی بود، در کیهان به چاپ رساندم و در ادامه کمکم پایم به فضای نقد ادبی باز شد.» معتقدی از اوایل دهه ۶۰ بهصورت جدی به دنیای شعر وارد شد شعرهایی که بیشتر در فضای نیمایی متولد شده است. شاعری که سالهاست با نقد مانوس است بهترین گزینهای است که میتوان درباره آسیبشناسی نقد ادبی در ایران با او به گفتوگو نشست. معتقدی پروسه نقد ادبی را معلول بحران فرهنگی دانسته ومی گوید: «مسئله این است که نگرش حرفهای نسبت به نقد در جامعه وجود ندارد و منتقد ادبی نیز تربیت نمیشود.اگر نقد ادبی در جامعه دارای جایگاه باشد رسانههای گوناگون اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامهها میتوانند نقدهای خوب و مفیدی را برای جامعه ادبی کشور تولید کنند و به عبارت دیگر در چرخه ادبی نقد دارای جایگاه باشند اما زمانی که فضای فرهنگی جامعه به سوی تربیت منتقد نمیرود ابزار لازم نقد به پیگیریها وخواستههای شخصی منتقد محدود میشود.» در گفتوگوی پیش رو مشکلات نقد ادبی در ایران را بررسی کردیم که بخشهایی از آن را در ذیل میخوانید.
کارشناسان عوامل مختلفی را برای نهادینه نشدن نقد ادبی در ایران بر میشمارند. به نظر شما نقد ادبی در ایران حالا در چه جایگاهی ایستاده است؟
متاسفانه نقد ادبی هنوز در ایران در قالب یک حرفه ننشسته است.یکی ازدلایل مهم این موضوع نیز این است که دلایل وجودی و تاثیرات مهم نقد ادبی هنوز برای ما روشن وآشکار نشده است. دلیل اصلی شکلگیری فرایندی به نام نقد ادبی در همه جای دنیا نقش آفرینی نقد ادبی بین مخاطب و خالق اثر است. شکل دادن این ارتباط دو طرفه توسط نقد،سبب میشود گوشههای تاریک یک اثر باز شود و ناگفتههای یک اثر هنری بیان شود. این تعریف سادهترین جایگاه نقد ادبی در همه جای دنیاست که متاسفانه در جامعه ایران با ناموزونی و با مشکل مواجه شده است. دلیل دیگر ناشناخته بودن نقد و جایگاه منفعل نقد ادبی در جامعه ما این است که منتقدان ادبی هنوز با ابزارها و دانش نقد به شکل آگاهانه آشنا نیستند. از سوی دیگر در جامعه ما فضای فرهنگی که به صورت مستمر به تربیت منتقد بپردازد وجود ندارد. تمامی این مسائل دست به دست هم میدهد وجایگاه نقد را افول میدهد.
با این وجود منتقدانی که هر روز در مطبوعات یا رسانهها به نقد آثار ادبی میپردازند کم نیستند ودر همه جا به چشم میخورند. روزنامهنگارانی که درکسوت منتقد ان ظاهر میشوند، حالا کم نیستند. آیا این موضوع نیز آسیبی برای جایگاه نقد به شمار میآید؟
به نظر من مسئله فراتر از این حرفهاست. مسئله این نیست که چه کسانی میتوانند به نقد ادبی بپردازند و چه کسانی این جایگاه را ندارند. مسئله این است که نگرش حرفهای نسبت به نقد در جامعه وجود ندارد و منتقد ادبی نیز تربیت نمیشود.اگر نقد ادبی در جامعه دارای جایگاه باشد رسانههای گوناگون اعم از رادیو و تلویزیون و روزنامهها میتوانند نقدهای خوب و مفیدی را برای جامعه ادبی کشور تولید کنند و به عبارت دیگر در چرخه ادبی نقد دارای جایگاه باشند. اما زمانی که فضای فرهنگی جامعه به سوی تربیت منتقد نمیرود ابزار لازم نقد به پیگیریها وخواستههای شخصی منتقد محدود میشود وتربیت حرفهای منتقدان جنبه عملی پیدا نمیکند در این شرایط نقد ادبی به شکلی ناموزون همانند تکه پارچهای که به لباسی دوخته شده باشد به راه خود ادامه میدهد، بیآنکه تاثیر خاص یا قابل توجهی بر جریانات ادبی داخل کشور بگذارد.در این شرایط نقد ادبی دچار یکسری آفات میشود. باند بازی،ایجاد فضای دوستی یا دشمنی به جای قضاوت حرفهای آثار سبب میشود که ماهیت نقد ادبی بهطور کلی جدی گرفته نشود.این روند آسیب زا تا بدان جا پیش میرود که عدهای به سبب وجود این شرایط نقد ادبی را اساسا بیمعنا و گاه سبب مزاحمت تلقی کنند.
مشکلات نقد ادبی در جامعه از ضعف نظریهپردازی ادبی در ایران ناشی میشود برخی نیز براین باورند که پایههای نظریههای ادبی از غرب آمده است به کار نقد ادبی در ایران نمیآید و خود را بینیاز از این نظریهها میدانند. نظر شما دراین باره چیست؟
این نیز نگاه اشتباهی است که به ضعف نقد ادبی در ایران کمک کرده است. ادبیات داستانی مدرن در ایران با سیل آثار ترجمه شده به ایران وارد شده است. بنابراین بینیاز دانستن خود از نظریههایی که پایه نقد ادبی در ایران را بنا میکنند عملی و علمی و عاقلانه نیست. منتقد باید برای نقد به ابزار آن نیز مجهز باشد تا بتواند نقش خود را برای بررسی آثار تولید شده به خوبی ایفا نماید. منتقد برای اینکه بتواند نقد اصولی را به نگارش در آورد باید پایههای تئوریک مختلف را بشناسد و سپس بر پایه نگرشی که متعلق به خود اوست به نقد آثار گوناگون پرداخته و از رازهای ناگفته یک اثر پرده بردارد. منتقد برای رسیدن به این فضا باید از دادهها و آموزههای گوناگون بهره ببرد. بنابراین منتقدی که پایههای تئوریک قوی ندارد نمیتواند به تولید نقدهای مهم و موشکافانه بپردازد زیرا با ذهن خالی نمیتوان به پردازش اثر هنری پرداخت.
اوضاع نامناسب نقد که میتوان حتی آن را به بحران نقد ادبی ایران تعبیر کرد. نتیجه عملکرد غلط کدام دستگاههاست؟ آیا ایجاد نکردن فضای مناسب آکادمیک این شرایط را رقم میزند یا مسئولان فرهنگی دستگاههای فرهنگی، مقصر این شرایط هستند؟
همچنان که اشاره کردم فضای بحران نقد ادبی در جامعه ما به بحران فرهنگی گرهمیخورد و این دو موضوع به شکل جدی و متقابل بر یکدیگر تاثیر گذارهستند. نبود تعامل جدی بین منتقد و مخاطب به سبب کم کاریهای ما در حوزه فرهنگ به وجود میآید.نقص فضای آکادمیک ادبی در جامعه ما یکی از عواملی است که پایههای نقد ادبی در ایران را سست میکند. به دانشگاههای ما نگاه کنید ما چه اندازه کرسیهای فعال برای شناخت بزرگان ادبیات تشکیل دادهایم؟به عنوان مثال آیا تا به حال کلاسهای کارگاهی جدی برای شناخت شاملو یا دولت آبادی تشکیل دادهایم؟ مسلما تعداد این کلاسها زیاد و قابل توجه نیست. جامعهای که از فضای مناسب آکادمیک بهرهمند نباشد مسلما در نقد ادبی نیز موفق و جدی عمل نمیکند. باید بگویم آسیبشناسی پروسه نقد ادبی در ایران یک موضوع چند سویه است و به عوامل مختلفی و زیادی ارتباط پیدا میکند. دانشگاه بخشی از این ماجراست.ضعف رسانهای برای انتقال نقدهای خوب و مفید بخش دیگری از این آسیب هاست.نگرش غلط و اشتباه مسئولان فرهنگی به جایگاه نقد و نقادی ادبی، بخش دیگری از این پروسه آسیبشناسی است که هر کدام در جای خود قابل بحث وبررسی هستند. به عنوان مثال به عملکرد فرهنگسراهای ما نگاه کنید برای رونمایی از یک کتاب تا چه اندازه باید هزینه کرد؟حال آنکه در شرایط مطلوب همه باید از امکانات فرهنگسراها استفاده کنند و این فضاها باید به افزایش خلاقیت هنری کمک کند. آنچه در بسیاری از موارد فراموش میشود این است که نقد اثری که تولید میشود اگر به صورت حرفهای و آگاهانه صورت بگیرد، لذت و درک هنری در جامعه ما دو چندان خواهد شد زیرا دیگر مخاطبان با هر اثر هنری با هر عنوان و محتوا راضی نمیشوند و این مسئله به کیفیت آثار تولید شده کمک میرساند.
اینکه ما منتقد بودن را به عنوان یک شغل نمیدانیم سبب نمیشود که پروسه ضعف نقدهای ادبی در کشور ما بیشتر شود؟
مسلما اوضاع مالی منتقدان نیز از جرگه این آسیبها جدا نیست. وقتی ما منتقد ادبی بودن را شغل تعریف نمیکنیم قطعا نقدنویسی به حاشیهنویسی و امری تفننی تبدیل میشود چنین نقدی هم مسلما جدی گرفته نمیشود. به منتقد بودن نه تنها باید یک شغل نگاه شود بلکه باید این ضرورت نقدنویسی در جامعه ما به شکل جدی نهادینه شود.منتقد اگر باور کند که شغل او نقدنویسی است شب و روز کتاب میخواند و به شکل جدی به کار خود نگاه میکند اما وقتی این شرایط نیست نقدنویسی بیشتر جنبه شخصی پیدا میکند و به شکل جدی در نمیآید. بنابراین از امر تفننی هم نمیتوان انتظار کار جدی داشت.
گام نخست برای خروج از بحران نقدنویسی بهنظر شما چیست؟
بهترین راه برای خروج از بحران این است که یک اثر ادبی به صورت همزمان برای جامعه بازشناسی شود این شرایط سبب میشود که آثار ادبی و هنری در زمان خود شناخته شود و جامعه شرایط شنیدن و تجزیه و تحلیل نقد را پیدا کند. مسئولان و دستگاههای فرهنگی باید فضایی را مهیا سازند که نقد ادبی بهتر و در فضایی معتدل شنیده شوند و به راهکارهایی که منتقدان ادبی بیان میکنند گوش فرا داده شود. در این شرایط است که جریان فرهنگ پیشرفت میکند و ادبیات رو به جلو میرود.
زهرا نوروزی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست