سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
دورنمایی از عصر امام عسكری ع
یكی از راههای پی بردن به شخصیت واقعی انسانها، آگاهی از زمان آنهاست.
با توجه بدین حقیقت، برآنیم تا نگاهی گذرا به عصر امام عسكری(ع) بیفكنیم تا بخشی از عظمت شخصیت تابناك آن امام معصوم را دریابیم.
● دوران كودكی
امام عسكری(ع) در دوران كودكی شاهد اهانتهای متوكل عباسی به اهل بیت عصمت (علیهم السلام)، به ویژه پدر بزرگوارش امام هادی(ع)، بود. او میدید دشمن، زیارت جدش امام حسین(ع) را ممنوع و حتی مزار مقدسش را با خاك یكسان كرده است.
متوكل به خاطر احساس ترس از گرایش مردم به اهل بیت (علیهم السلام) فرمان داد امام هادی(ع) و خاندانش را دستگیر و از مدینه به سامرا منتقل كنند.
امام عسكری(ع) یورشهای ناجوانمردانه و دور از ادب ماموران حكومت به خانه پدرش را مشاهده كرد و سرانجام در شهادت مظلومانه پدر ارجمندش به سوگ نشست.
● فرمانروایان آن روزگار
بنی عباس، كه پس از بنیامیه با زور و تزویر به حكومت دستیافتند، برای مردم چیزی جز وحشت، اختناق و ستم به ارمغان نیاوردند. آنها جنگیدند، غارت كردند و مردم را در بیچارگی، فقر و اندوه فروبردند. امویان كافرانه و آشكارا به اسلام ضربه میزدند، ولی عباسیان منافقانه و پنهانی. فرزندان عباس در پی آن بودند كه با رنگ دین به نظام سیاسی خویش تقدس بخشند، اما تفكر اهل بیت سدی استوار در برابر هواهای نفسانیشان پدیدآورده بود.
آنها در ظاهر خویش را جانشینان رسول خدا(ص) معرفی میكردند، با عوامفریبی به نام دین از مردم بهره میكشیدند و اهداف خود را پیش میبردند. ستمگران بنیعباس، در سایه زور و تزویر، از كیسه بیتالمال كاخهای باشكوه میساختند، ماموران و چاپلوسان را ثروتمند میساختند و بیخبر از وضعیت دشوار زندگی مردم به خوشگذرانی میپرداختند. فاصله طبقات فقیر و غنی هر روز بیشتر میشد. و سرنیزههای حكومت برای خاموش ساختن فریاد اعتراض مردم تیزتر.
● خلفای دوران امام
خلفایی كه همزمان با امامت حضرت عسكری(ع) قدرت را در دست داشتند، عبارتند از:
۱) متوكل بیش از چهارده سال; (۲۳۲- ۲۴۷)
۲) منتصر (فرزند متوكل) ۹ ماه;(۲۴۷- ۲۴۸)
۳) مستعین (فرزند متوكل) سه سال و اندی; (۲۴۸- ۲۵۲)
۴) معتز (فرزند متوكل) حدود چهار سال; (۲۵۲- ۲۵۵)
۵) مهتدی ۱۱ ماه; (۲۵۵- ۲۵۶)
۶) معتمد (فرزند متوكل)۲۳ سال; (۲۵۶- ۲۷۹)
در زمان این جنایتكاران مظلومیت شیعه فزونی یافت و بسیاری از شیعیان به طرز فجیعی به شهادت رسیدند. شدت ستمچنان بود كه خودكامگان گاه پیكرهای پاك شهیدان را نیز آماج بیحرمتیهای خودقرار میدادند. در این زمان كانون تفكرات ناب شیعی حضرت امام حسن عسكری(ع)نیز پیوسته مورد آزار و اهانت قرار میگرفت. هر چند آن بزرگوار نیز چون پدرگرانقدرش به رعایت احتیاط و تقیه پای میفشرد; ولی شمار جاسوسان به اندازهایبود كه گاه مراعات همه جوانب احتیاط نیز سودمند واقع نمیشد. سبب اصلی اینفشارها و سختگیریها علاقه شدید مردم به اهل بیت (علیهم السلام) و نیز روایتهای متواتر در باره قائم بودن فرزند امام عسكری(ع) بود.
● شورشها
در روزگار امام افراد و گروههایی، كه برخی از آنها مورد تایید حضرت نیز بودند، آشكارا علیه حكومت فاسد شوریدند. مسعودی، مورخ مشهور، در تاریخ خویش به قیامهای آن عصر چنین اشاره میكند:
۱) قیام كوفه به رهبری یحیی بن عمر طالبی (از نوادگان جعفر طیار) كه در سال۲۴۸ روی داد و سرانجام با شهادت یحیی فروكش كرد
۲) انقلاب حسن بن زید علوی (از نوادگان امام علی) در طبرستان; (گرگان و مازندران) حسن بنزید، پس از نبردی شدید، حكومت منطقه را به دست گرفت و در سال ۲۷۰ وفات یافت
۳) قیام ری به رهبری محمد بن جعفر كه در سال ۲۵۰ تحقق یافت. محمد سرانجام دستگیر شد
۴) قیام قزوین كه در سال ۲۵۰ به رهبری حسن بن اسماعیل كركی به وقوع پیوست
۵) قیام سال ۲۵۱ كوفه به رهبری ابن حمزه
۶) قیام بصره به رهبری صاحب زنج كه درسال ۲۵۵ شروع شد و ۱۵ سال ادامه یافت;
۷) قیام یعقوب لیث صفار در سیستان كه در ۲۶۲ آغاز شد.
● اندیشههای پلید خلفا در باره امام
شیخ حر عاملی، از دانشوران قرن دوازدهم، مینویسد: سید بن طاوس در كتاب مهج الدعوات گفته است: درعصر امام عسكری(ع) سه تن از خلفا (مستعین، معتز و مهتدی) اندیشه قتل حضرت را در سر میپروراندند; چون شنیده بودند كه امام مهدی(ع) از نسل اوست. آنها چندین بار امام را به زندان افكندند. حضرت برخی از آنها را نفرین كرد و آن ستمگران به زودی هلاك شدند.
شیخ طوسی در كتاب غیبت مینویسد: معتز اراده كرد حضرت را به قتل برساند; ولی سه روز بعد، از خلافتبركنار شد. البته حضرت، پیش از بركناری خلیفه، یارانش را از این امر آگاه كرده بود. علی بن محمد بن زیاد صیمری در كتاب «اوصیاء» چنین مینویسد: مهتدی میخواست حضرت را به شهادت برساند; امام به یارانش فرمود: تا پنج روز دیگر میمیرد.
البته چنان شد كه حضرت فرموده بود. با پایان یافتن پنج روز مهتدی به قتل رسید.
شیخ حر عاملی میگوید: از عمر بن محمد بن زیاد صیمری نقل شده است كه گفت: بهمنزل عبدالله بن طاهر وارد شدم. در برابرش نامهای از امام عسكری(ع) یافتم كه در آن نوشته بود: «من برای این سركش از خداوند مرگ خواستهام; تا سه روز دیگر خداوند او را نابود میكند.» روز سوم مستعین از خلافت بركنار شد، در دام بلاها گرفتار آمد و سرانجام به هلاكت رسید.
شیخ همچنین از احمد بن حسین بن عمر چنین نقل میكند: هنگامی كه معتز فرمان داد حضرت را به سعید حاجب بسپارند تا به كوفه برده، در قصر ابن هبیره به قتل رساند .... ابوالهیثم بن سبانه برای حضرت نوشت: خدای مرا فدایتان سازد، خبری به ما رسیده و ما را اندوهگین و مضطرب ساخته است! حضرت در پاسخنوشت: پس از سه روز، برای شما گشایش پدید میآید. روز سوم معتز بركنار شد.
شیخ طوسی در كتاب ارشاد مینویسد: احمد بنمحمد میگوید: هنگامی كه مهتدی عباسی كشتن شیعیان را آغاز كرد، به امام عسكری(ع) نوشتم: خدای را سپاس كه وی را از آزارها منصرف ساخته است، زیرا به من خبر رسیده كه شما را تهدید میكند و میگوید: «به خدا سوگند، اینها [آل محمد(ص)] را از روی زمین برمیاندازم.» حضرت به خط خویش چنین پاسخداد: «این عمرش [از آنكه بتواند به مرادش دستیابد] زودتر به پایان میرسد. از امروز تا پنج روز بشمار، روز ششم با خواری به هلاكت خواهد رسید.» چنان شدكه حضرت نوشته بود.
● تقیه شدید امام
عملكرد حضرت در عصر خویش نیز فضای خفقان آن روزگار را نشانمیدهد. مسعودی از محمد بنعبدالعزیز بلخی چنین نقل میكند: روزی صبحگاهان در خیابان غنم نشسته بودم، امام عسكری(ع) از خانه بیرون آمده، میخواست به «بابالعامه» برود. با خود گفتم: اگر فریاد كشم و بگویم: «ای مردم این حجتخدابر شماست، او را بشناسید.» مرا خواهند كشت. وقتی نزدیك من رسید، با انگشت سبابه به من اشاره فرمود و سپس بر دهانش قرار داد; یعنی خاموش باش. من پیش شتافتم و بر پایش بوسه زدم، فرمود: اگر آشكارا بگویی، كشته میشوی.
همان شب خدمتش رسیدم، فرمود: [دو راه بیشتر نیست] یا كتمان یا مرگ; پس خودرا حفظ كنید.
داود بن اسود یكی از خادمان امام عسكری (ع) كه وظیفه هیزم كشی را بر عهده داشت، میگوید: روزی حضرت تكه چوبی مدور، بلند و كلفت به من داد و فرمود: این را به عثمان بنسعید عمری برسان. در كوچه استر سقایی راه را بر من بست. سقا از من خواست حیوان را كنار بزنم. من با همان تكه چوب بر پشت استر زدم تا كنار برود; ولی ناگهان چوب شكست و نامههای حضرت، كه در میان آن بود، آشكارشد. شتابان آنها را در آستین پنهان كردم و سقا نیز بد گفتن به من و حضرت را آغاز كرد. وقتی خدمت حضرت رسیدم، فرمود: چرا با چوب به استر زدی.
آنگاه سفارش كرد: اگر كسی به ما اهانت كرد اعتنا نكن ... ما در دیار بدی میباشیم، تو تنها به كار خویش بپرداز و بدان كه گزارش كردارت به ما میرسد.
● امام و زندانهای خلفا
امام عسكری (ع) بخشی از دوران امامتش را در زندانهای طاغوتیان عباسی به سر برد. مدتی نیز، كه در ظاهر خارج از زندان بود، تحتمراقبتشدید قرار داشت. شیخ مفید مینویسد:
امام عسكری (ع) را به نحریر، یكی از غلامان مخصوص خلیفه و مسوول نگهداری ازحیوانات درنده و شكاری دربار، سپردند; نحریر بسیار بر او سخت میگرفت و آزارش میداد. همسرش گفت: وای بر تو، از خدا بترس; مگر نمیدانی چه شخصیتی به خانهاتگام نهاده؟
آنگاه گوشهای از فضایل حضرت را بازگو كرد و گفت: من در مورد او و رفتاری كه با وی میكنی، بر تو بیمناكم.
نحریر گفت: به خدا سوگند، او را در میان درندگان خواهم افكند و چنین نیز كرد. پس از مدتی، وقتی به جایگاه درندگان مراجعه كرد تا دریابد چه بر سر امام آمده، دید حضرت میان درندگان به نماز ایستاده است.
احمد بن حارث قزوینی میگوید: با پدرم در سُرّ مَن رَای (سامرا) بودیم. پدرم در اصطبل امام عسكری(ع) كار میكرد.
مستعین عباسی استری داشت كه از نظر زیبایی و چالاكی بینظیر بود، ولی وحشی مینمود و سواری نمیداد. وقتی تلاش مسوولان برای رام ساختنش بینتیجه ماند، یكی از ندیمان خلیفه گفت: چرا این كار را به حسن(ع) واگذار نمیكنی تا بیاید یا سوار استر شود و رامش سازد یا استر او را هلاك كند و تو آسوده خاطر شوی. خلیفه در پی حضرت فرستاد. پدرم نیز همراه حضرت رفت. پدرم گفت: وقتی وارد شدیم، امام نگاهی به استر، كه در حیاط ایستاده بود، افكند، پیش رفت و بر كفلش دست نهاد. در این لحظه عرق از پیكر استر سرازیر شد. سپس حضرت نزد مستعین رفت. مستعین او را پیش خویش نشاند و گفت: ابومحمد، این استر را مهار كن!
حضرت به پدرم فرمود: غلام، استر را مهار كن.
مستعین گفت: خودت مهار كن.
حضرت پوستین بر زمین نهاد، برخاست، بر استر دهنه زد و به جای خویش بازگشت.
مستعین گفت: ابومحمد، استر را زین كن.
حضرت فرمود: غلام، زینش كن.
اما خلیفه گفت: خودت زینش كن. پس امام برخاست; استر را زین كرد و بازگشت.
مستعین گفت: آیا صلاح میدانی كه سوارش شوی؟ حضرت فرمود: آری.
آنگاه سوارش شد، آن را دوانید .... سپس برگشت و پایین آمد. مستعین گفت: ابومحمد، استر را چگونه دیدی؟ فرمود: استری به این خوبی و چالاكی ندیده بودم; جز برای خلیفه شایسته نیست. مستعین گفت: خلیفه آن را به شما واگذار كرد. حضرت به پدرم فرمود: غلام، استر را بگیر. پدرم گرفت و برد.
علی بن عبدالغفار میگوید: وقتی صالح بن وصیف امام عسكری (ع) را زندان كرده بود، گروهی از عباسیان و منحرفان نزد صالح آمده، شكوه كردند كه چرا بر امام سخت نمیگیری؟ او گفت: چه میتوانم انجام دهم؟ دو نفر از بدترین كسانی كه به آنها دسترسی داشتم، بر او گماشتم; اما اینان اهل نماز و روزه شدند. وقتی علت را پرسیدم، گفتند: چه میگویی در باره مردی كه روزها روزه میگیرد و شبها نماز میخواند و وقتی كه به وی مینگریم، بدن ما میلرزد چنانكه گویا از خود بیخود میشویم. وقتی عباسیان و منحرفان این سخنان را شنیدند، نومید از سرای وصیف بیرون رفتند.
محمد بن اسماعیل علوی میگوید: امام عسكری(ع) را نزد یكی از سرسختترین دشمنان آل ابوطالب زندانی ساختند و سفارش كردند كه چنین و چنان آزارش ده. هنوز بیش از یك روز از در بند بودن امام نگذشته بود كه زندانبان پیرو امام شد. او چنان نزد امام خاضع بود كه برایش به خاك میافتاد و جز برای بزرگداشتبه چهره حضرت نمیگریست. وقتی حضرت از زندان آزاد شد، این مرد بصیرتش از همهمردم به امام بیشتر بود ...
● شهادت امام
معتمد، كه امام عسكری(ع) را در برابر دستگاه ستم پیشه عباسیان سدی نفوذناپذیر میدید، بر آن شد آخرین ضربه را بر حضرت وارد آورد و راه را برای تحقق آرمانهای پلیدش هموار كند. او امام را با زهر مسموم ساخت و چنان نمایاند كه حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفته است; ولی این توطئه نیز ناكام ماند و چهره واقعی وی بر همگان آشكار شد.
احمد بن عبید الله بنخاقان میگوید: ...چون خبر وفات آن حضرت در شهر سامره پخش شد، رستاخیزی در شهر پدید آمد و ازهمه مردم صدای ناله و شیون برخاست. خلیفه در پی فرزند نیكبخت آن حضرت برآمد و گروهی از ماموران را به خانهامام گسیل داشت تا وی را بیابند. خلیفه حتی زنان قابله را فرستاد تا ازبارداری احتمالی كنیزان حضرت آگاه شوند ...
آری، دشمنان نمیدانستند كه پروردگار نور خود را كامل كرده است و گوهر تابناك الهی حضرت حجه بنالحسن المهدی(ع) پنجسال پیش بدین جهان گام نهاده، اینك پساز شهادت پدر گرامیاش بر جایگاه والای امامت تكیه زده است.
در پایان بجاست مانند حضرت امام حسن عسكری(ع)، كه هنگام خروج از زندان معتمد آیه «یریدون لیطفئوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون»را نگاشت، ما نیز آیه شریفه را به خاطر آوریم و برای سلامتی و ظهور كامل كننده نهایی نور هدایت حضرت مهدی(ع) دعا كنیم.
سید علیرضا جعفری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست