شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

ژئوپولیتیک استعماری خاورمیانه


ژئوپولیتیک استعماری خاورمیانه

اگر تمامی دست نوشته هایی که تا پیش از ۱۹۰۲ به زیر چاپ رفته اند را ورق بزنیم یقیناً با واژه خاورمیانه یا هر کلمه مشابه آن برنخواهیم خورد در این سال بود که «آلفرد تایرماهان» دریانورد و ژئواستراتژیست آمریکایی برای نخستین بار جغرافیایی را می نگریست که مشابهت های بسیاری در آن یافته بود

اگر تمامی دست نوشته هایی که تا پیش از ۱۹۰۲ به زیر چاپ رفته اند را ورق بزنیم یقیناً با واژه خاورمیانه یا هر کلمه مشابه آن برنخواهیم خورد. در این سال بود که «آلفرد تایرماهان» دریانورد و ژئواستراتژیست آمریکایی برای نخستین بار جغرافیایی را می نگریست که مشابهت های بسیاری در آن یافته بود. شباهت هایی که تکثیر می شدند و شبهات را می زدودند و جذبه ای برای آمریکا تازه به دوران رسیده داشتند.او در مقاله ای با عنوان «خلیج فارس و روابط بین الملل » که در نشریه «نشنال ریویو» منتشر شد،« پیشنهاد» داد که ایالات متحده در ادامه سروری جویی دریایی خویش و استقرار هژمونی مطلوب خود ناحیه ای از زمین را که او خاورمیانه می نامید،منطقه واحدی ببیند و سیاست یگانه ای را طرح بریزد.این عبارت اکنون بیشتر از آنکه خلف آلفرد ماهان را ارضا کند،رزق سیاست گذاری اهالی آسیای غربی شده است و بیشتر از آنکه واقعیات را نشان دهد،تحریف واقعیت می کند و هرچه بیشتر می گذرد خیالی بودنش را فزونتر نمایان می کند.

بدیهی است که عیار آلفرد ماهان در «خاور» و «میانه» نامیدن جغرافیایی که از شمال آفریقا تا شبه قاره هند وسعت داده اند، دوری و نزدیکی منطقه خیالی خویش به آمریکا و اروپا بود و چنانکه چین را در تناسب با این ملاک، خاور دور خوانده اند، تا پیش از تولد اسرائیل و جنجال سرزمینی اعراب و اسرائیل نیز اوکراین و بلاروس و کشورهای بالتیک را خاور نزدیک می نامیدند.خاورمیانه اما منطقه جغرافیایی نیست.منطقه یک دست و هم شکل نیست که کشورهای آن منافع واحدی را پیگیری کنند و از تهدیدات همسانی بهراسند و به راهکارهای همگون رجوع کنند.در حالی که «منطقه» بنا به تعریف شامل مجموعه ای از کشورها است که دارای مشابهت های اقتصادی،فرهنگی و جغرافیایی و همسانی در منابع تهدید و الگوهای دوستی و دشمنی باشند.گذشته از اینکه نمی توان حکم برخورداری از دغدغه های مشترک امنیتی – جغرافیایی و منافع همگون برآمده از مختصات جغرافیایی پیرامون کشورهایی همانند مصر و سودان در شمال آفریقا و عربستان و کویت در جنوب غربی آسیا را صادر کرد اما به تمامی این کشورها منافع متعارض هم ندارند و خواسته و ناخواسته درگیر معضلات مشابهی نیز هستند.مهمتر اینکه قاطبه کشورهای خاورمیانه می کوشند خود را در بستر تهدیداتی محدود کنند که قدرت های فرامنطقه ای انتظار دارند.سعی دارند از منابع تهدیداتی که دیگران دچار آنند،تغذیه کنند و بیرون از خواست های حقیقی خویش حاجات ژئوپولیتیکی قدرت های برون منطقه ای را تامین کنند. اینک اما اختلافات منطقه ای باعث شده است تا بار دیگر ماهیت و کیفیت خاورمیانه را بشکافیم.«جهان عرب» که نماینده حقیقی خاورمیانه تصور می شود و فارغ از پراکندگی جغرافیایی این کشورها به یک دست انگاری غربی گرفتار شده است هم اکنون در عراق عرب مانع از قدرت یابی دولت نوپای این کشور می شوند و با دامن زدن به بهانه های امنیتی دشمن دیروز را که اسرائیل می پنداشتند و شش جنگ کوبنده به راه اندخته بودند،دوست امروز فرض می گیرند و از در آشتی آمدن با اسرائیل، قید امنیت سازی مدرن که از رهگذر نظام منطقه ای و ارتقای همکاری های پایدار مقدور می شود را می زنند.سبب این سیاستگذاری نادرست که گاه بر پایه مذهب و گاهی بر اساس علاقه شخصی حاکمان پیش می رود البته عمدتاً فرهنگ سیاسی و ساخت فرسوده داخلی این کشورها است که موجودیت دموکراسی را بر نمی تابد.البته این مسئله ای آشنا است اما حقیقت شگفتی ساز و مکنون در این مسئله، اصرار کشورهای منطقه به دوام این آشفتگی است.

فاش پیداست که عربستان در چند سال گذشته سعی در نفوذ بیشتر در عراق دارد و اردن تلاش می کند نفوذ خود را در لبنان افزایش دهد.اگرچه این کشورها مقابله با ایران را بهانه قرار داده اند اما هیچ یک از سیاست های این کشورها از ثبات کافی برخوردار نبوده است.ملک عبدالله با رئیس جمهور ایران دیدار می کند و سران امارات از ایران دیدن می کنند اما بزودی اتحادیه ای علیه ایران در شورای همکاری خلیج فارس شکل می گیرد و اتحادیه عرب ایران را به اشغال جزایر سه گانه متهم می کند.عربستان سعی در حل بحران لبنان به مذاکره با قدرت های منطقه تن می دهد و فردا بن بست هچنان ادامه می یابد.دولت عراق از همکاری با ایران و عربستان حمایت می کند و روز دیگر هر دو کشور را به خرابکاری در عراق متهم می کند.آمریکا عربستان را متحد صمیمی خود می خواند و روز بعد زلمای خلیل زاد درمقاله ای که در نیویورک تایمز منتشر می شود ریاض را به آشوب سازی در عراق محکوم می کند و فردای دیگر کاندولیزا رایس با سفر به عربستان به دلجویی از سران عرب مشغول می شود.عربستان و اردن بنا به اتحاد نانوشته ای سودای همکاری می کنند تا حریف شیعه را به رقابت نفس گیر دعوت کنند و روز دیگر وهابیون عربستانی در اردن براندازی دولت لائیک این کشور را هوس می کنند.دولت آمریکا ایران را به اعزام نیروهای خرابکار متهم می کند و سپس موسسه چتم هاوس در گزارشی اعتراف می کند که تروریست های غیرعراقی از اردن وارد کشور می شوند و با بسته شدن درهای سالن کنفرانس اتحادیه عرب گروهک تروریستی منتسب به دولت وهابی دست به بمب گذاری در الجزایر می زند .دولت ایران میلیاردها مساعدت نقدی و جنسی راهی افغانستان می کند و کیسه ها خالی نشده، حامد کرزای برچسب خرابکاری نصیب ایران می کند و این دور ضد و نقیض همچنان دنباله دارد.

واقعیت این است که خاورمیانه هرگز وجود نداشته است.بلکه مجموعه ای از کشورها وجود دارند که هریک به مقتضای جغرافیای خویش در مناطق منفک از هم و با علائق و سائق های امنیتی متفاوت قرار دارند که به جبر ژئوپولیتیکی به مدار رقابت قدرت های فرامنطقه ای کشانده شده اند.دسته ای از کشورها وجود دارند که با اغفال در برابر شباهت های اندک مذهبی افتراقات شدید فرهنگی،اقتصادی و مردم شناختی را از یاد برده اند.از این میان ترکیه اما با درایت شعبه اروپایی خود را دایر کرده است و مصر به همراهی لیبی پس از تجربه ناکام جمال عبدالناصر منظومه نامنظم خاورمیانه را به قصد بست نشستن در شاخ آفریقا ترک کرده است.عراق جدید بی گمان بازیگر فلسطین نخواهد شد و در تعلق به خلیج فارس و شبه جزیره عربی باقی خواهد ماند.پاکستان اگرچه پیوند های مذهبی با خاورمیانه عربی دارد اما هم اکنون یک کنشگر تمام عیار در شبه قاره هند است.گویی که مجموعه خاورمیانه در حال خانه تکانی باشد، حوزه های دخالت و نفوذ خاورمیانه فرضی، روزبه روز تنگ تر می شوند.چنانکه سوریه متعلق به منطقه ژئوپولیتیکی مدیترانه شرقی است و ترکیه به اروپای جنوب شرقی دلبسته است و ایران به حوزه خلیج فارس تا خزر و آسیای مرکزی چسبیده است که با پیمان شانگهای و افزایش ترتیبات منطقه ای قفقاز هر روز به شعاع نفوذی ایران و البته منافع و تهدیدات مربوطه از این منطقه افزوده می شود.دولت های تازه به دوران رسیده خاورمیانه با عبور از دوران نوآمدگی به مرور منطقه بازی خویش را می یابند و منطق بازی را می آموزند.تضادهایی که در شرایط کنونی توان مادی و طاقت روانی این کشورها را تلف می کند می تواند با شناخت دقیق مختصات جغرافیایی و بازتعریف منافع ملی جایگزین شود و صورت جدیدی از همکاری کشورهای همگون را پدید آورد تا در عوض نهادهای خودنابودگر مناطق موجود درخاورمیانه یعنی خلیج فارس،آسیای مرکزی،شامات و مغرب و... هریک اتحادیه موثری را تجربه کنند که دست کم، مهمترین مولفه آن انتحار از درون نباشد.

دیاکو حسینی