یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

به آلوده ترین روزهای شهر من خوش آمدید


به آلوده ترین روزهای شهر من خوش آمدید

هوای تهران در فصل پاییز به آلوده ترین حالت رسید

در فصل هفت رنگ پاییز، درختان تن پوشی از رنگ های زرد و سبز و قرمز ونارنجی و عنابی و ارغوانی و اخرایی به خود می گیرند. در شهر آلوده من اما رنگ های پاییزی تعریف شده نیست. در تهران شلوغ و پر دود درختان فقط دو رنگ را می شناسند سبز کدر و قهوه ای کدرتر!

سایه آن چنار پیر سالهاست که برحیاط خانه پخش می شود اما سایه سارش خرم و با طراوت نیست. این روزها هم چنار پیر دلگیر تر از همیشه آسمان دود گرفته تهران را می نگرد. دلش گرفته چون مدتهاست کلا غی که در آغوش چنار لا نه کرده بود او را با تمام آرزوهای سبزش تنها گذاشته و رفته است.

وقت رفتن، کلا غ به چنار گفته بود که تو هم خود را اسیر این شهر پردود نکن و مردم دود زده اش را با ماشین هایشان تنها بگذار! چنار نگاهی به پاهای ناتوانش انداخته بود و گفته بود: «همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم».

شاید اگر درختان این شهر ریشه در دل خاک نداشتند جانشان را بر می داشتند و همراه کلا غ ها و یا کریم ها و قمری ها می رفتند. اگر می رفتند هم هیچ کس جای خالیشان را حس نمی کرد. در این هوای غبار گرفته کسی غیر از خودش کسی را نمی بیند چه برسد به درختان غمگین شهر!

پاییز که می رسد با سرد شدن هوا، کم کم غبار خاکستری رنگ، آسمان شهر تهران را فرا می گیرد و آنقدر غلیظ می شود که سرانجام مسوولین به این نتیجه می رسند که باید مدارس را تعطیل کنند.

مدارس تعطیل می شود اما باز هم حال هوا خوب نمی شود. پس مسوولین دوباره تصمیم می گیرند ادارجات را هم تعطیل کنند. اما حال هوا خراب تر از این حرفهاست که با تعطیلی ها خوب شود.

البته بچه مدرسه ای های شیطون و بازیگوش و کارمندان خسته و بی خواب از شنیدن خبر تعطیلی خوشحال می شوند اما اگر می دانستند چه بلا یی بر سر قلب و ریه هایشان میآید به جای شادمانی غصه می خوردند.

البته بعضی ها هم تعطیل نیستند مثل خیلی از شرکت های غیردولتی و مغازه ها و بیمارستانها و جاهایی که اگر سنگ هم از آسمان ببارد، پرسنلشان باید در محل کار حاضر باشند.

اینها نه تنها از تعطیلی ناشی از آلودگی هوا خوشحال نمی شوند، بلکه ناراحتیشان دو قبضه است، اول اینکه زمانیکه شهر تعطیل است ناچارند سرکار بروند و دوم اینکه ناچارند هوای آلوده را با تمام مسمومیت ها و سرطان زایی هایش تحمل کنند.

آن وقت است که این کارمندان غمگین آرزو می کنند که ای کاش بادی، بارانی از آسمان بیاید و آلودگی ها را با خود ببرد. بعد ناگهان به یاد میآورند آن روز بارانی را که خداوند لطفش را شامل حال تهرانی ها کرده بود. هنوز یک ماه از آن بارانهای چند روزه شهر نمی گذرد. اما همین شهروندان دودزده به یاد میآورند که آن روزها، سوار بر ماشین های گرم و نرمشان تخت گاز از کنار مسافران ایستاده درکنار خیابان می گذشتند و لحظه ای هم فکر نمی کردند که اگر این مردم زیر باران خیس شوند چه حس بدی پیدا خواهند کرد.

اما روزهای بارانی فقط یک خاطره است که گذشته و حالا مردم شهر تهران مانده اند و یک پاییز دودگرفته.

شاید این لحظه مردم شهر شرم کنند از خدا که باز هم روبه درگاهش کنندو طلب باران. شاید شرم داشته باشند از خاطره آن روز بارانی که پیر مرد خیس شده در کنار خیابان را ندیدند و گل و لا ی خیابان را بر سر و صورت زن بچه به بغل پاشیدند و با سرعت رد شدند و رفتند.

اما آدمی زاداست دیگر! هیچ وقت قدر نعمت های خدا را نمی داند. شاید باز هم مردم تهران از خودشان بپرسند، چرا پاییز آلوده ترین فصل تهران است؟ اینجاست که علم به کمک آنها میآید و پاسخ این سوال را در یک کلمه می دهد «اینورژن یا همان وارونگی دما».

اما وارونگی دما به چه علتی رخ می دهد؟ قضیه از این قرارا ست که در روزهای عادی لا یه هوای هوا نوبت و حق تقدم را رعایت می کنند و هر کدام سرجای خودشان قرار می گیرند.

در روزهای عادی هوای گرم که سبک است در طبقه پایینی جو، یعنی نزدیک به سطح زمین قرار می گیرد و هوای سرد که سنگین تر است در طبقه بالا یی آن. از آنجا که خاصیت هوای گرم سبکی است بنابراین هوای گرم به راحتی به طبقه بالا یی می رود و هوای سرد و سنگین پایین میآید و جای خالی هوای گرم را پر می کند. در نتیجه جابه جایی هوا رخ می دهد و هوای گرم حین بالا رفتن تمامی آلودگی های نزدیک به سطح زمین را با خود بالا می برد و در طبقه فوقانی جو پخش می کند و در این حالت آلودگی هوا تعدیل می شود.

اما در فصل پاییز لا یه های هوا این نوبت را رعایت نمی کنند و هوای سرد، پیش دستی می کند و در طبقه پایین جو یعنی جای هوای گرم قرار می گیرد و هوای گرم را به طبقه بالا یی می فرستد. از آنجایی که هوای سرد سنگین است دیگر نمی تواند خودش را تکان دهد و به طبقه بالا برود بنابراین ناچار می شود تا مدتها در نزدیکی سطح زمین باقی بماند.

اما مطمئنم که از کرده خود پشیمان می شودو روزی صدبار به خود می گوید: «خودم کردم که...»

چرا که انسانهایی که در روی زمین زندگی می کنند، ملا حظه هوا و اینجور چیزها را نمی کنند. بنابراین تا می توانند ازاتومبیل ها و سوخت ها و آلا ینده های هوا استفاده می کنند و آلا ینده ها در این هوای ثابت شده جمع می شوند و جد و آباد هوا را میآورند جلوی چشمش!

آن وقت است که هوای بی رنگ و بی بو، خاکستری و بدبو می شود و از دست هیچ کس هم کاری برنمیآید. چون هوای سرد و سنگین و آلوده توانایی حرکت ندارد و ناچار است آنقدر بماند و برآلا ینده هایش افزوده شود تا روزی که خدای مهربان رحمی به حال بندگان دود زده غمگینش کند و درهای رحمتش را به روی آنها باز کند و باد و باران را برای دل دودی زمین چشم روشنی بفرستد.

آن وقت است که با وزش باد هوای سرد و سنگین سر جایش می رود و هوای گرم و مرطوب به طبقه پایین جو برمی گردد. البته این مساله اصلا باعث نمی شود که هوای سرد و سنگین ارشاد شود و درس عبرتی برایش باشد.

مطمئنا هوای سرد باز هم شیطنت می کند و دلش برای مردم زمین تنگ می شود و فکر می کند در طبقه پایینی جو حلوا خیرات می کنند و باز هم جای گرما را می گیرد. پس پدیده وارونگی دما باز هم رخ می دهد و باز هم هوای شهر ما آلوده می شود.

اما چرا؟ چرایش را همه مامی دانیم. دیگربچه مدرسه ای ها هم خوب می دانند که عامل اصلی آلودگی هوا ماشین ها هستند. ماشین هایی که از صبح تا شب و از شب تا صبح در خیابانهای تهران در حال رفت وآمد هستند و یکی نیست بپرسد «به کجا چنین شتابان؟»

انگار اصلا خواب به چشم این شهر شلوغ نمیآید چرا که هر لحظه ازشبانه روز از خانه بیرون بیائید، حتما چند ماشین را در خیابان خواهید دید. این هم از دولتی سر اختراعات بشر است. امان از دست این آدم دوپا.

نمی دانم اولین کسی که چرخ را اختراع کرد چه کسی بود اما مطمئنم وقتی چرخ را اختراع کرد باخودش فکر کرد که " از این به بعد کارهای بشر با سرعت بیشتری انجام می شود" اما در مخیله این مخترع نمی گنجید که روزگاری، همین چرخ ها کنار هم جمع و تبدیل به ارابه های آهنی بارنگ های مختلف می شوند و کم کم تعداد این ارابه ها آنقدر زیاد می شود که جایی برای چرخیدن چرخ ها باقی نمی ماند و سرانجام وسیله ای که روزگاری برای سرعت اختراع شده بود خود باعث کندی حرکت خواهد شد و از همه بدتر اکسیژن هوا را هم از انسان خواهد گرفت.

البته تقصیرها را گردن آن مخترع نمی اندازم، یقینا او خدمت بزرگی به بشر کرد اما این انسان دو پا همیشه در حال افراط وتفریط است و با کم کاری و زیاده روی هایش دائما خود را به دردسر می اندازد.

پدربزرگ می گفت، بعضی وقت ها هرچقدر کمتر بدانی، راحت تر زندگی می کنی. خدابیامرز همیشه حرف های قشنگ می زد، شاید اگر من هم در رشته محیط زیست تحصیل نکرده بودم امروز، اگزوز

ماشین های مانده در ترافیک را به شکل غول مرگ نمی دیدم و با هر دم و بازدم حس نمی کردم که شش هایم در حال

بلعیدن سرب هستند.

یادش بخیر! آن روزها که استاد، سرکلا س از آلا ینده های هوا حرف می زد، جسمم در کلا س بود و حواسم جای دیگر! و حال که دلم حتی برای لحظات کسل کننده کلاس هم لک زده حرف های استاد درگوشم زنگ می زند که می گفت: اولین و مهم ترین عامل ایجاد هر نوع آلودگی افزایش جمعیت است. روزی که استاد این حرف ها را می زد من مشغول کشیدن شکل یک شکلات روی کاغذ بودم و حالا که حاضرم تمام شکلا ت های دنیا را بدهم تا یک لحظه به آن زمان برگردم، عمیقا درک می کنم که افزایش بی رویه جمعیت چقدر می تواند در بحران آلودگی تاثیر داشته باشد. نیازی به تفکرات عمیق نیست نمونه بارز افزایش جمعیت در ترافیک و آلودگی حاصل از آن هویداست.

قیافه شیک و متالیک خودروها زمانی وحشت انگیز می شود که بدانیم حدود ۷۰ درصد آلودگی هوای شهرمان را همین اتومبیل های خوشرنگ و براق ایجاد می کنند. آن وقت است که پی می بریم ذرات معلق ناشی از ساییدگی لاستیک ماشین هایی که دایم در شهرمان در حال تردد هستند، آسمان آبیمان را به رنگ خاکستری در می آورد و منواکسید خارج شده از اگزوز آنها نفسهایمان را خاکستری می کند. همه مردم شهر من با کلمه ترافیک آشنا هستند حتی خان بابا که به گفته خودش فقط سواد قرآنی دارد. جای تعجب نیست که این کلمه انگلیسی به گوش همه مردم آشناست چرا که مردم شهر من سالهاست که با ترافیک زندگی کرده اند بی آنکه تمایل داشته باشند آن را لمس کرده اند.اما واقعا ترافیک از چه زمانی به تهران آمد و بلا ی زندگی مردم شد؟

این سوالی بود که ذهن مرا مشغول کرده بود اینکه سرانجام دانستم که آلودگی هوای تهران قبل از انقلا ب و پس از افزایش تعداد خودروها حالت جدی به خود گرفت به حدی که حتی در دهه ۴۰ سمپوزیوم آلودگی هوا تشکیل شد. این مساله نشان می دهد که حتی آن زمان هم مساله ترافیک وآلودگی هوای ناشی از آن معضل جدی پایتخت بود. اما بعدهابا شروع انقلا ب و بعد هم جنگ بحث داغ ترافیک کم کم سرد شد تا اینکه در سال ۷۱-۷۰ مجددا جدی شد و شهرداری تهران را به تکاپو انداخت. حدود سال های ۷۰-۷۱ شهرداری تهران خطر جدی آلودگی هوا را حس و مطالعه بزرگی را آغاز کرد که این مطالعات با کمک بانک جهانی محیط زیست و صندوق تسهیلا ت زیست محیطی "جف" منجر به تدوین برنامه ای به نام "برنامه جامع کاهش آلودگی هوای تهران ناشی از حمل و نقل" شد.

در حین این مطالعات، همکاری دیگری با شرکت ژاپنی "جایکا" آغاز شد و قرار شد این شرکت مسئولیت مدیریتی این برنامه را بر عهده بگیرد و طرحی جهت کاهش آلودگی هوای تهران ارائه کند.

سرانجام بعد از کلی دنگ و فنگ و چندین سال تحقیق و تفحص، برنامه ریزی این ۲ طرح آماده شد و حاصل آن چه شده باشدخوب است؟! مطالعات حاصل از این طرح ها به صورت بسیار شیک مجلد شدند و خیلی محترمانه درکتابخانه قرار گرفتند و هیچ کس سراغی از آنها نگرفت و همه دنبال زندگیشان رفتند.

اماترافیک ول کن نبود و روز به روز بیشتر و بیشتر می شد و با بزرگتر شدنش ما را از آسمان آبی دورتر می کرد. حتما همه بچه های بیزار از مدرسه تعطیلات قبل سال ۷۹ را به یاد دارند و می دانند که آلودگی هوا چه خدمت بزرگی به آنهاکرد و مدارس را چندین روز به تعطیلی کشاند. اما این بحران آلودگی واقعا فاجعه بود و متاسفانه به خاطره ها هم نپیوست چون امسال هم این بحران تکرار شد و باز هم مدارس تعطیل شدند.

سال ۷۹ پس از وضعیت بحران و چندین بار تعطیلی مدارس، مسئولین به فکر افتادند که مطالعات ژاپنی ها و سوئدی ها را از کتابخانه خارج کنند و با مطالعات فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ادغام کنند این کار بر عهده کمیته تلفیق قرار گرفت.

در این برنامه نمایندگان محیط زیست، شهرداری، وزارت نفت، وزارت صنایع و سایر ارگان های ذی ربط شرکت داشتند سرانجام حاصل این همکاری ها برنامه ای شد به نام "برنامه کاهش آلودگی هوای تهران".

طبق این برنامه قرار شد طی ۱۰ سال و در ۷ محور هوای تهران به حد استاندارد سازمان جهانی بهداشت برسد. وقتی مدیر عامل معاینه فنی خودرو این مطالب را عنوان می کرد من به این مساله می اندیشیدیم که به طور حتم این برنامه به درستی اجرا نشده و گرنه از سال ۷۹ تاکنون ما ۸ سال را پشت سر گذاشته ایم و تا ۱۰ سال پیش بینی شده در برنامه ۲ سال بیشتر فاصله نداریم با این حال نه تنها به وضعیت استاندارد نزدیک نشده ایم بلکه هر روز از آن دورتر و دورتر می شویم. اما نباید قضاوت کرد شاید هم تصوراتم اشتباه باشد. در همین فکرها هستم که مهندس نوروزی ۷ محور برنامه کاهش آلودگی هوا را این طور بیان می کند:

۱) به استاندارد رساندن خودروهای نو

۲) از رده خارج کردن خودروهای فرسوده

۳) بهبودسوخت

۴) ارتقای حمل و نقل عمومی

۵) معاینه فنی خودروها

۶) مدیریت ترافیک

۷) آموزش

نیازی نیست خیلی روی حرف های مهندس تامل کنم، با یک نگاه اجمالی می توان دریافت که طی این چند سال کدام یک از این محورها به نحو احسن به مرحله اجرا در آمده و در اجرای کدام یک از آنها کوتاهی شده؟!!

تمام مردمی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند می توانند در مورد اجراشدن یا نشدن هر کدام از این محورها اظهار نظر کنند.

از همه واضح تر مساله حمل ونقل عمومی است.

بین حرف های مهندس نوروزی یاد روزی افتادم که می خواستم به کاهش آلودگی هوا و معضل ترافیک کمک کنم.

طبیعی است ساده ترین راه حل که به ذهن هر بچه ای هم می رسد، استفاده از وسایل نقلیه عمومی یا به عبارتی همان اتوبوس دوست داشتنی است.

من هم آن روز کلی به لحاظ روحی خودم را آماده کردم تا اتوبوس را دوست داشته باشم شاید اتوبوس هم با من مهربانتر باشد. مقدمات کار فراهم بود و فقط باید کمی زودتر از خانه بیرون می آمدم، همین! اما نتیجه چه شده باشد خوب است؟

ازدحام جمعیت آنقدر زیاد بود که با بدبختی خودم را داخل اتوبوس جا کردم و بعد از اینکه پایم به پله اول اتوبوس رسید و توانستم به زحمت دستم را به میله اتوبوس بگیرم چنان احساس شادمانی کردم که انگار الماس کوه نور را فتح کرده ام اما به محض اینکه در اتوبوس بسته شد تازه فهمیدم که خوشحالی ام کاملا بی مورد بوده چرا که پای راستم لای در اتوبوس ماند و اتوبوس بی رحم به دوستیمان پشت پا زد و حرکت کرد.

من که از شدت درد به خود می پیچیدم در خودم آن شهامت و جسارت را نیافتم که با صدای بلند فریاد بزنم "آخ پام".

بنابراین تا ایستگاه بعدی درد را تحمل کردم و به محض توقف اتوبوس در اولین ایستگاه به این نتیجه رسیدم که "هنوز از جانم سیر نشده ام" بنابراین با شدت هر چه تمامتر خودم را از اتوبوس دوست داشتنی به بیرون شوت کردم و لنگ لنگان از دوست بی معرفتم دور شدم.

اما از برکت افزایش تعداد خودروها در شهر، مسافربرهای شخصی آنقدر زیاد هستند که به محض اینکه نیت کنی جلوی پایت می ایستند و زحمت دست تکان دادن را برایت باقی نمی گذارند. پس من هم باقی مسیر را با یکی از همین مسافربرها رفتم وکرایه ای را که بیشتر از حد معمول بود نیز پرداختم.

حق اعتراض هم نداشتم چون هر چه باشد من پیاده بودم و آقای راننده سواره و هیچ ناظری هم وجود نداشت او را به خاطر بی انصافی اش در کرایه گرفتن بازخواست کند. همین جا بود که فهمیدم نمی توان همه تقصیرها را گردن مردم انداخت که چرا از وسایل نقلیه عمومی استفاده نمی کنند وسایل نقلیه عمومی هنوز راه درازی را در پیش دارند تا به شرایط ایده آل برسند.

تازه از ماشین پیاده شده بودم که ناگهان دختر جوانی در حالی که کول پشتی اش را بر روی دوشانه انداخته بود سوار بر دوچرخه از کنارم گذشت. لبخند رضایتی که بر لب داشت خاطرات کدر آن روز را از ذهنم پاک کرد.

عابرین بهت زده اما، چنان با تعجب و دهان باز به دختر دو چرخه سوار زل زده بودند که انگار یک آدم فضایی با بشقاب پرنده اش از مقابل آنها می گذرد و دختر جوان که بی تردید نگاه های سنگین عابرین را حس می کرد بی توجه به آنها خوشحال و شاد از کنارشان می گذشت. وقتی به مسیر عبورش دقت می کردم متوجه شدم که با احتیاط از سمت راست خیابان حرکت می کند اما تمام طول مسیرش پر بود از ماشین هایی که سمت راست خیابان را برای پارک کردن انتخاب کرده بودند. بنابراین دختر دوچرخه سوار به زحمت می توانست بین ماشین هایی که با سرعت از سمت چپش می گذرند و ماشین هایی که در سمت راست او پارک کرده اند، مسیر عبور پیدا کند. با این حال از کارش خیلی خوشم آمد.

در روزگاری که تنبلی و بی تحرکی و زندگی ماشینی فرصت ورزش کردن را از آدم ها می گیرد، او با این کارش هم ورزش می کرد و هم اینکه خودش را از شر ازدحام جمعیت اتوبوس و ماندن در ترافیک نجات می داد. اگرچه دوچرخه راه حل بسیار ساده ای برای رفع مشکل ترافیک و آلودگی هوای ناشی از آن است اما هنوز دو مساله مهم در ارتباط با استفاده از آن به ذهن می رسد که یکی بسترسازی و ایجاد مسیر عبور دوچرخه در خیابانها است و دیگری فرهنگ سازی تا مردم حین برخورد با یک خانم دوچرخه سوار با چشمان گرد شده به او زل نزنند و او را پشیمان نکنند.

این هم ۲ تا از محورهای طرح کاهش آلودگی هوای تهران که بدون کار کارشناسی و با یک روز زندگی در شهر می توان به نحوه اجرایی شدن آن پی برد. حمل و نقل عمومی امروز به یکی از معضلات بزرگ کلانشهرها تبدیل شده و متاسفانه مسوولین فقط استفاده از این وسیله را تبلیغ می کنند بی آنکه به رفاه مردم در استفاده از این وسایل بیندیشند! با این حال مشکل آلودگی هوای تهران حادتر از این حرفهاست که با پروژه های لا ک پشتی و کند پیش برود و نیازمند اقدامات سریع و اجرایی است.

تشکیل جلسه های فوری مسوولین تعطیلی مدارس، تاثیر چندانی در بهبود وضعیت هوای شهر آلوده ما نخواهد داشت و اگر وضعیت اینگونه ادامه پیدا کند ما هر ساله شاهد مرگ و میر تعداد زیادی از همشهریانمان خواهیم بود که گناهشان فقط و فقط زندگی در تهران است.

نویسنده : مرجان حاجی حسنی



همچنین مشاهده کنید