یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
چرا نسبت به شبکه های اجتماعی بدبین هستم
در مورد حضور شبکههای اجتماعی در همه جای اینترنت یک مسئله ناخوشایند وجود دارد که همیشه مرا آزار میداده و در این مقاله در موردش توضیح خواهم داد. اما نارضایتی من وقتی به اوج رسید که هنگام ضبط نسخه جدید پادکست Twit، آقای رابرت اسکابل در صحبتهایش در مورد کتابخوان دیجیتالی آمازون «کیندل» از عدم وجود امکانات مربوط به شبکه اجتماعی در آن انتقاد کرد. این دیگر کاسه صبر مرا لبریز کرد.
منظورم این است که یک آدم باید از چند جا به شبکههای اجتماعی وصل باشد تا از خودش راضی باشد یا بتواند چند دقیقهای با آسودگی بنشیند و مطالعه کند؟
وقتی آقای اسکابل در مورد این انتقادش بیشتر توضیح داد حرفهایش کمی برایم قابلقبولتر شد. منظور او این بود که اگر کیندل به یک شبکه اجتماعی وصل باشد میتوانیم ببینیم که دوستانمان چه کتابهایی روی کیندل خودشان دارند و هماکنون چه میخوانند.
من که به شخصه فکر میکنم چنین چیزی نه تنها جالب نیست بلکه مصداق بارز نقض حریم خصوصی هم محسوب میشود. من هیچ دوست ندارم هر کسی بتواند بفهمد که من چه میخوانم و چه گوش میدهم و چه میبینم. چون این اطلاعات، حتی بیربطترینِ آنها هم، به عنوان دستآویزی برای قضاوت در مورد دیگران به کار خواهد رفت. فکرش را بکنید کسی که فقط یک بار با شما صحبت کرده با مراجعه به صفحه شما در یک شبکه اجتماعی بگوید: «هیچ تعجبی ندارد که فلانی اینقدر از مرحله پرت است. او تازه خواندن تولستوی را پایان رسانده.»
داشتم به این چیزها فکر میکردم و به دستهبندی افکارم میپرداختم که پی بردم واقعاً چه چیزی در مورد گرایش بیش از حد به شبکههای اجتماعی یا «تب شبکههای اجتماعی» ایراد دارد: مشکل شبکههای اجتماعی این است که مثل خیلی از جاهای عمومی دیگر در اینترنت پر از اطلاعات بیمعنی و چرند هستند. این شبکههای اجتماعی یا مضر هستند، یا به طور بالقوه میتوانند باشند، یا در آینده خواهند بود.
فکرش را بکنید خیلیها اصلاً تولستوی نمیخوانند ولی فکر میکنند جالب باشد که در هر شبکه اجتماعی که به دستشان رسید عضو شوند و جار بزنند که تولستوی میخوانند. لابد با خودشان فکر میکنند که هر کسی صفحهشان در مایاسپیس را ببیند با خودش خواهد گفت: «عجب. این آقا خیلی تولستوی میخواند؛ باید آدم باهوشی باشد!»
چیزی که در مورد ایده اصلی شبکههای اجتماعی اغلب نادیده گرفته میشود این است که شبکههای اجتماعی در واقع اجتماعی نیستند، این شبکهها فقط نقش روشی جدید برای بازاریابی را دارند. کل شبکه مایاسپیس فقط وقف این شده که برای موسیقیدانهای جدید بازاریابی شود و هر کاربر از آخرین اخبار مربوط به گروههای راک مستقل خودش مطلع باشد. البته گاهی هم یک جشن یا مهمانی در مایاسپیس اعلام میشود و افراد علاقهمند به این ترتیب از آن مطلع میشوند که بسیار خوب است؛ ولی باز هم برنده اصلی همان گروههای موسیقی هستند. در نهایت بیشتر گردهماییها و مهمانیها از طریق پیام فوری و پیامک برگزار میشوند.
در کل باید گفت که شبکههای اجتماعی کمتر به اجتماعی بودن اهمیت میدهند و بیشتر به دنبال بیشتر کردن درآمد خود هستند. نویسنده مورد علاقهتان کیست؟ تولستوی!
شبکههای اجتماعی ماشینهایی برای تبلیغ محصولات شرکتهای بزرگ هستند و به همین دلیل هم داراییهایی ارزشمندی محسوب میشوند. تعداد کاربران این شبکهها مهم است چون هر کاربر یک هدف برای تبلیغات محسوب میشود. کل این هیاهو و تبلیغاتی که درباره شبکههای اجتماعی راه افتاده فقط برای این است که در مواقع لزوم از آنها برای تبلیغ کالا، خدمات، یا اشخاص استفاده کنند.
بگذارید فکر کنم. پیش از این یک نفر در مایاسپیس برای من صفحه ایجاد کرده است. پس شاید بهتر باشد که به فیسبوک بروم، یک صفحه جدید برای خودم درست کنم و آن را پر از نوشتههای بی سر و ته در مورد موضوعات مورد علاقه و مورد نفرتم کنم. فکر کنم بد نباشد به خانه گرانقیمتی که به تازگی در بورلیهیلز خریدهام هم اشارهای بکنم!
بدن شک همه ما با تحقیقاتی که در مورد محبوبیت موضوعات انجام میشود، آشنا هستیم. کسی میآید و از شما در مورد سریال مورد علاقهتان سؤال میکند. اما هیچکس نمیگوید هر شب سریال کمدی آخر شب تلویزیون را نگاه میکند. همه از فلان برنامه انتقادی یا فلان فیلم هنری نام میبرند: «من مستندی در مورد طبیعت و چند برنامه ادبی/ انتقادی را تماشا میکنم» آره جان خودت!
یک موقعیت خوب دیگر برای تبلیغات، سایت توییتر است. این سایت به افراد امکان میدهد که نوشتههای کوتاهی در مورد فعالیتهای روزانه خودشان بنویسند و در وبلاگشان قرار بدهند. هنوز کسی از این سایت برای تبلیغات سوءاستفاده نکرده است پس بشتابید! میتوانید به جای اینکه از پشت چراغ قرمز در وبلاگتان بنویسید: «من پشت طولانیترین چراغ قرمز تمدن بشر گیر کردهام.» بنویسید: «اوه دینگدانگ کولا چه خوشمزه است.» و چند دلاری هم پول به جیب بزنید. به عبارت دیگر هر جا را که دستتان رسید پر از هرزهنامه کنید.
مدیران فیسبوک خیلی خوب این حقیقت را درک کردهاند. توجه کنید که آنها یکی از ویژگیهای جالب سایتشان را این اعلام کردهاند که خریدهای شما را به دوستانتان نشان بدهند و پیشنهاد کنند. این آخرین روش بازاریابی آنها و نوک کوه یخیای به نام «تبلیغات» است که قسمت اعظمش زیر آب قرار دارد.
من واقعاً دوست دارم ببینم مخاطبان این تبلیغات، یعنی جوانان ۱۶ تا ۲۴ ساله، تا کجا پیش میروند. این گروه به دلیل نامشخصی خودش را در برابر شیوههای تبلیغات شرکتهای بزرگ ایمن میداند. ولی حقیقت این است که اینها بعد از هیپیهای دهه ۶۰ بدترین تقلیدکنندگان و مصرفکنندگان هستند. بگذارید شما را از یک چیز مطمئن کنم: صنعت مد و تبلیغات به هیچ وجه روند طبیعی و خودبهخودی ندارد. کسانی جایی نشستهاند و دارند برای آینده برنامهریزی میکنند. حدس من این است که دستاویز تازه آنها شبکههای اجتماعی است. کل ماجرا بو میدهد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست