پنجشنبه, ۲۸ تیر, ۱۴۰۳ / 18 July, 2024
مجله ویستا

حکایت حلوافروش و مشتری


حکایت حلوافروش و مشتری

مردی، حلوافروش را گفت که کمی حلوایم به نسیه ده.
حلوافروش گفت: بچش، حلوای نیکی است.
گفت: من به قضای رمضان سال پیش روزه دارم.
حلوافروش گفت: پناه به خدا!اگر با چون تو معامله کنم تو قرض …

مردی، حلوافروش را گفت که کمی حلوایم به نسیه ده.

حلوافروش گفت: بچش، حلوای نیکی است.

گفت: من به قضای رمضان سال پیش روزه دارم.

حلوافروش گفت: پناه به خدا!اگر با چون تو معامله کنم تو قرض خدا را سالی به دیگر سال عقب اندازی با من چه خواهی کرد؟

کشکول شیخ بهایی