پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

قهرمان و تنهایی مجهول او


قهرمان و تنهایی مجهول او

نگاهی به نمایش آوای آواره ,نویسنده ندا ثابتی ,کارگردان سیدجواد روشن

نمایش "آوای آواره" یکی از دیگر نمایشهایی است که در عین شایستگی و با توجه به دارا بودن ارزشها و اهمیت کیفی و محتوایی آن این روزها در کمال آرامش با سکوت نسبی در تالار محراب به روی صحنه می رود.

داستان این نمایش درباره زنی از طبقه شاهزادگان و اشراف است که از تاریخ و گذشته خانواده اش فرار کرده و حالا در یک هتل در شهر لندن به تنهایی زندگی می کند و تنها نقطه ارتباطی او با خارج از اتاق اش تماس های تلفنی او با مادرش است.

نمایش با شناساندن این زن به تماشاگر معرفی فضا به صورت معلق در واقعیت حال و گذشته یا فضای مجهول بیرونی آغاز می شود.

و همین ترفند مهمترین عاملی است که تماشاگر را به تعقیب و درگیر شدن با داستان ترغیب می کند. خست و ظرافت داستان نمایش شیوه اجرایی در همان فصول اولیه چنان اشتیاقی را برای شناسایی شخصیت و هویت شخصیت زن ایجاد می کند که اولین صحنه های نمایش به نخستین نقاط ارتباط موثر میان جهان داستان و توجه تماشاگر تبدیل می شود.

ورود یک مرد و تمایل به کشف رابطه او با زن داستان، تلاش مرد برای افشای هویت زن و اصرار و فرارهای مداوم زن از یادآوری و کنجکاوی در زندگی گذشته او و .... همه و همه در ساختار روایت داستان به عنوان مولفه های موثر جذابیت نقش مهمی دارند و کار جواد روشن نیز در پردازش اجرایی این روایت به گونه ای است که ضمن حفظ همه ظرافتهای پرداخت متن، به تطبیق و درگیرسازی مخاطب با اجرا دامن می زند. این در حالی است که عدم انطباق فرم اجرایی با این ظرافت ها و به عنوان مثال عدم تبعیت ضرباهنگ اجرا از یک ریتم هماهنگ و منسجم به راحتی می توانست اجرای آوای آواره را به نمایش خسته کننده و سرد تبدیل کند.

همانگونه اشاره شد نمایش سیدجواد روشن در فصول آغازین درگیری و کشمکش و تعلیق را با کنجکاو کردن مخاطب درباره کشف هویت قهرمان نمایش به خوبی ایجاد می کند و با ورود شخصیت دوم – مرد- این تعلیق و درگیری را به اوج می رساند و گسترش می دهد.

در واقع مهمترین شگردی که به این نتیجه منتهی می شود، همان پنهان بودن هویت قهرمان زن و تقابل او و شخصیت مقابلش در تمایل یا عدم تحمل به افشای این هویت است. بنابراین به محض اینکه این هویت در میانه داستان و روایت نمایشی افشا می شود، اجرا و ریتم آن با یک افت و سقوط کاملا مشهود مواجه می شوند.

همین چند دقیقه افت ریتم و کاهش فشار تعلیق بر ذهن تماشاگر بخش زیادی از جذابیت ها و قوت های نمایش را دچار اشکال می کند. بسیاری از آمد و رفت های مرد و اصرارهای او به کشف راز و طفره رفتن های مداوم زن که در خدمت ساختار داستان بوده اند به یک باره تبدیل به روندی تکراری می شوند؛ شعار و بیان سفارشی و قضاوتهای یک سویه در مورد ماجراهای زندگی زن و محکومیت های عجولانه و ... هم در همین مقطع زمانی اندک فاصله ها و کاستی ها را چندین برابر می سازد.

نمایش سیدجواد روشن ، در یک چرخش سریع از اجرایی متکی بر داستان و قصه و ظرافتهای پرداخت به نمایشی سفارش شده و سطحی در مدت زمانی اندک تبدیل می شود.

اگر چه جای خالی برخی حذف و اضافه ها را هم می توان در این چاله میانه نمایش به راحتی احساس کرد. اما در هر صورت نکته مهم دیگر این است که روشن و همچنین نویسنده نمایش نامه اش پس از این مقطع کوتاه ضعیف با وارد کردن ترفند روایی تازه ای دوباره خودش باز می یابد و به روال جذاب و درگیر کننده پیشین باز می گردد.

این بار اما تردید درباره واقعیت یا ذهنیت و عینی یا ذهنی بودن رویدادهاست که توجه مخاطب را به خود جلب می کند و پایان بندی و گره گشایی از داستان و نمایش را هم از همین لحظه زمینه سازی می نماید.

فضای معلق در خیال واقعیت و عدم قطعیت در مورد رویدادها که از ذهن و دیدگاه قهرمان زن به خوبی توجیه و زمینه سازی شده ، حالا، بهانه ها و انگیزه های لازم را برای پایان بندی آن – خودکشی زن- فراهم می آورد.

تمام این روند از آغاز تا پایان نمایش "آوای آواره" به خوبی و بدون هیچ اجبار و سطحی پردازی محسوس و مشهودی مورد پرداخت قرار گرفته و تماشاگر بدون اینکه جای پای پرداخت و حضور مولف و کارگردان را احساس کند از وقایع آن که در دنیای خصوصی یک زن اتفاق می افتد لذت می برد.

علاوه بر متن و قوتهای کارگردان در پرداخت اجرا، نکته مهم و موثر دیگر در مورد جذابیتها و قوتهای "آوای آواره" به حضور موثر و خوب "ریحانه سلامت" در نقش قهرمان زن نمایش باز می گردد.

ریحانه سلامت با نوع حضور و جنس درونی بازی اش به خوبی توانسته است یک زن تنها و تمام دغدغه ها و پریشانی های ذهن آشفته درگیر با عذاب مربوط به تاریخ و گذشته اجدادش را به نمایش بگذارد. "سلامت" با بازی دقیق و رعایت جزئیات حرکت در هر چه محدود کردن گستره تحولات در اطراف خود و همچنین به واسطه جنس تغییر پذیر و دارای انعطاف بیان و صدایش به خوبی از عهده انجام کارش برآمده و توانسته به ضلع سوم مثلث موفقیت نمایش – در کنار ندا ثابتی و جواد روشن – تبدیل شود.

"آوای آواره" نمایش خوبی است که به درستی توانسته مخاطبانش را با داستان و محتوای کارش درگیر کند. شاید تنها ایرادهای وارد به این نمایش را بتوان متوجه برخی حذف و اضافه ها و گرایش سحطی نمایش به شعار و محکوم سازی بدون پشتوانه و سفارشی آن در میانه نمایش دانست.

مهدی نصیری