شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

چالش دیلتای و نیچه با هگل در مبانی انسان شناسی


چالش دیلتای و نیچه با هگل در مبانی انسان شناسی

انسان شناسی به معنای امروزی, در تقابل با دستگاه فکری هگلی رشد پیدا کرده است

در مبانی معرفتی انسان‌شناسی بین دیلتای با هگل و نیچه تقابل و چالش‌هایی وجود دارد، انسان‌شناسی (Anthropology) اساسا در معنای امروزی در تقابل با دستگاه و اندیشه هگلی رشد پیدا کرده است، بخش عظیمی از موضعگیری نیچه و دیلتای به طور بنیادین در مقابل هگل است که در نهایت آن موضع‏گیری‏ها، منجر به پیدایش انسان‌شناسی امروزی شده است.

فلسفه شناخت کانت براساس یک هستی غیرتاریخی بود، اما هگل با وارد کردن مفهوم زمان، فلسفه شناخت را به فلسفه روح و متافیزیک تاریخی متحول ساخت. کانت خرد انضمامی را در طبیعت و هگل خرد انضمامی را در تاریخ قرار داد. فلسفه تاریخ خرد انضمامی را توضیح می‌دهد؛ خردی که بر جهان فرمانرواست. خرد انضمامی نزد هگل همان تاریخ انضمامی است. هگل پرسش «خرد چیست؟» را مصادف پرسش «مقصود غایی جهان چیست؟» قرار می‌دهد، مقصود غایی‌ای که باید محقق شود.

هگل فلسفه تاریخ را در خرد قرار می‌دهد و بنیان تاریخ را با مفهوم پیشرفت تعریف می‌کند. پیشرفتی که شناخت ضرورت آن بایستگی دارد و در سراسر دستگاه هگل ضروری است. به عبارتی به زعم من پیشرفت و اندیشه پیشرفت نیروی محرک دستگاه فلسفه تاریخ و تاریخ‌نگاری هگل است. در این پیشرفت است که روح، ذات راستینش را بازمی‌یابد و تاریخ جهانی به غایت خود می‌رسد. از نظر هگل روح جهان به مثابه سوژه‌ای که تاریخ را متحقق می‌کند در دولت خود را محقق می‌کند. در دولت است که ایده در واقعیت محقق می‌شود. دولت ورای همه چیز است. دولت غایت تاریخ و تحقق خودآگاهی و کامل‌ترین صورت آزادی است. افراد در تاریخ جهان به یک حکم عمومی تحت مقوله ابزار واقع می‌شوند. افراد ابزارهایی برای پیشرفت تاریخ و قربانی ضرورتی برترند و این «روح جهان» است که همه چیز را به تسخیر درمی‌آورد، حرکتی که «جهان را به مثابه یک کل» در بر می‌گیرد.

● ظهور مکتب بازل

مکتب بازل (بوکهارت، نیچه و دیلتای) و بحران فلسفه تاریخ، ضربات اساسی بر پیکر متافیزیک در معنای کلی و فلسفه تاریخ هگل وارد می‏کند؛ چالش‌هایی که منجر به پیدایش انسان‌شناسی امروزی می‏شود.

نیچه با محوریت قرار دادن «انسان»، «زندگی» به نقد کوبنده محوریت دادن به امر کلی پرداخت.

اگر نیچه از «توهم عظیم متافیزیکی» سخن می‌گوید و درصدد است در نقد کوبنده‌اش از افلاطون و هگل عبور کند، دیلتای با محدودسازی نقادانه دانش و تثبیت عملکرد علوم، متافیریک را به نقد می‌کشد و آنچه دیلتای نقض می‌کند نسخ متافیزیک تاریخ هگل است نه خود تاریخ. نزد دیلتای تاریخ یعنی تجربه زیسته، چراکه انسان به مثابه چیستی تاریخی، هستی تاریخی را تعین می‌دهد و در این دیدگاه امر مشخص در برابر امر متافیزیکی قرار می‌گیرد. آنچه وجه مشترک نظر دیلتای با فلسفه تاریخ است این که او نیز معنایی در تاریخ می‌یابد، اما دیلتای درصدد است تا از تفکر متافیزیکی (چه متافیزیک تاریخ و چه متافیزیک حاکم بر علوم انسانی) در گذرد. وی می‌خواهد «سنجش خرد تاریخی»ای بنویسد که ریشه در آگاهی بی‌واسطه زندگی روزمره دارد. گویی نظر دیلتای پیوندی از صدرنشینی تاریخ نزد هگل و صدرنشینی زندگی نزد نیچه است.

● دیلتایی و تجربه زیسته

دیلتای بر بنیاد محوریت تجربه زیسته به چالش با هگل می‌پردازد. محور‌های تقابل وی با هگل چنین است: رد متافیزیک تاریخ و تاریخ انتزاعی و نه خود تاریخ، رد فلسفه تاریخ، رد غایت، نقد آگاهی تاریخی به مثابه تفکر مفهومی مجزا از زندگی انضمامی، نقد آگاهی فوق‌فردی، نقد دولت به مثابه غایت، نقد اروپا محوری و جهانشمولی، نقد و نقض تکامل و تطور تاریخی، نقد ایده و پیروزی ایده، رد اندیشه پیشرفت، نقد اکنون در معنای هگلی با عطف به اندیشه پیشرفت، نقد مدرنیته و دنیای مدرن، نقد روش خردمدار فراتجربی و آگاهی فراتجربی، نقد روح عینی و روح زمان، نقد همسانی‌های انتزاعی و به عبارتی نقد امر کلی با تاکید بر رد اعتبار عام.

دیلتای بر خلاف نیچه معتقد بود که زندگی پیوند تنگاتنگی با تحقق زمانی دارد.

● چالش‏های دیلتای با نیچه

دیلتای و نیچه اگرچه هر دو علیه متافیزیک هگلی قیام می‌کنند، اما دیلتای از منظر‌های گوناگون به نقد و چالش با نیچه می‌پردازد. اگرچه هم نیچه و هم دیلتای به نقد اعتبار امر عام می‌پردازند، اما این دیلتای است که نقد اعتبار امر عام را به صورت روش‌شناسی مشخص برای علوم انسانی و بویژه انسان‌شناسی می‌پروراند. دیلتای می‌نویسد: «اگر علمی درباره انسان وجود داشته باشد، آن علم انسان‌شناسی است که در پی فهم مجموعه تجربه‌های زیسته است». دیلتای رویکرد وجوه بنیادی نظام منطقی و معرفتی علوم انسانی را در «تمامیت و جامعیت» آنها ترسیم می‌کند و اهمیت به حساب آوردن «امر فردی» را در «تاریخ» تثبیت می‌کند.

فرید میرموسوی

فهیمه نظری



همچنین مشاهده کنید