چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

زمینه های اجتماعی واقعه عاشورا


زمینه های اجتماعی واقعه عاشورا

موضوع بحث قیام كربلا و نهضت عاشورا است در این فرصت كوتاه سعی می كنم به طور فشرده بحثی را مطرح كنم كه برای دانشجویان و دانش پژوهان و محققان تازگی هایی داشته باشد

آن‏چه در ذیل می‏آید متن سخنرانی دكتر علی‏محمد ولوی است كه در جمع دانشجویان مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم(ع) ایراد فرموده‏اند. گفتنی است جلسه یاد شده، به دعوت انجمن علمی تاریخ (گروه خواهران)، تشكیل شده است.

موضوع بحث قیام كربلا و نهضت عاشورا است. در این فرصت كوتاه سعی می‏كنم به‏طور فشرده بحثی را مطرح كنم كه برای دانشجویان و دانش پژوهان و محققان تازگی‏هایی داشته باشد. بناداشتم موضوع صحبت‏هایم را در دو موضوع ارائه دهم: یكی زمینه‏های اجتماعی قیام كربلا و دیگری زمینه‏های فكری این حادثه كه با توجه به محدودیت وقت، بحثم را به موضوع اول اختصاص می‏دهم و آن را با طرح این سؤال شروع می‏كنم كه: در گستره تحولات اجتماعی چه زمینه‏هایی به‏وجود آمده بود كه باعث‏شد تنها پنجاه سال پس از ارتحال پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم حادثه‏ای با این ابعاد به وقوع بپیوندد؟ بالاتر از آن، چه عواملی باعث‏شد كه جامعه آن روز در مقابل این حادثه بزرگ، واكنشی سرد، بی‏روح و كم اثر از خود بروز دهد؟

تا حدود سه سال بعد از قیام كربلا، حركتی كه مبین واكنشی جدی باشد مشاهده نمی‏شود، انگیزه وقایعی مثل واقعه حره و قیام كنندگان در مقابل آن چیز دیگری بود كه ارتباط مستقیمی با واقعه كربلا نداشت، از این رو غیر از قیام توابین تا سال‏ها بعد حركتی جدی، كه با انگیزه‏های خاص و دور از انگیزه‏های سیاسی نسبت‏به واقعه كربلا بروز كند، در جامعه انجام نگرفت، چنانچه در قیام مختار هم انگیزه‏های سیاسی بر انگیزه‏های دینی غالب بود.

حال با توجه به این مقدمه این سؤال به صورت جدی مطرح می‏شود كه چه اتفاقی افتاد و چه شرایطی بر جامعه حاكم شد كه بعد از پنجاه سال از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم چنین واقعه‏ای رخ داد؟ واقعه‏ای كه شاید بتوان ادعا كرد هیچ نظیری در تاریخ بشریت ندارد و حادثه‏ای است كه وجدان هر انسانی را متاثر می‏سازد. از این رو لازم است‏حادثه‏ای با این اهمیت، از ابعاد مختلف بررسی شود.

یكی از جنبه‏هایی كه می‏تواند به پاسخ‏گویی به این سؤال كمك كند بررسی تحولات ساختاری جامعه است كه پس از بعثت پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم ایجاد شد. بررسی جوامع بشری و تاریخ انبیا نشان می‏دهد كه همواره میان دین و سنت نوعی مقابله وجود داشته است. این معارضه در آغاز راه (در شروع بعثت و آغاز نهضت هر پیامبری) خیلی قوی‏تر و شدیدتر است.

اگر به لحاظ اجتماعی، جامعه شبه جزیره عرب در عصر مقارن با بعثت پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم بررسی شود، معلوم خواهد شد كه این جامعه، جامعه‏ای است‏با ساختار اجتماعی كاملا شكسته و غیر متمركز و از لحاظ بافت اجتماعی در «قبیله‏» معنا پیدا می‏كند. از نظر سیاسی هم ساختاری توسعه نیافته دارد و از حد یك نظام سیاسی كدخدا منشانه یا سید سالاری، (Gentocratic) و یا در موارد نادری از یك نظام سیاسی پدرشاهانه، (Patriarchal) فراتر نمی‏رود. منطقه حجاز و مناطق مركزی شبه جزیره عربستان را می‏توان از جمله مناطقی به شمار آورد كه هیچ وقت‏یك جامعه سیاسی برخوردار از نظام سیاسی اجتماعی متمركز را تجربه نكرد.

این گونه جوامع، معمولا پس از گذشت دروه‏هایی از زمان و به دلیل یك سری اتفاقات - كه در این جا فرصت‏بحث آن نیست - این شانس را پیدا می‏كنند كه از رهگذر اتحاد قبیله‏ای به نظام‏های سیاسی پیشرفته‏تری دست‏یابند، اما همیشه امكان رجعت‏به نظام اجتماعی سیاسی پیشین قوی‏تر است; مثلا آن نظام‏های قیل‏الاقیالی كه در مناطق جنوبی شبه جزیره تشكیل شد، از نمونه نظام‏هایی هستند كه میل و گرایش جامعه عربی را به نوعی نظام سیاسی متمركز و حتی برخوردار از ضوابط پاتری‏مونیالی، بیان می‏كنند. در خود مكه هم تحولاتی كه بعد از حاكمیت قریش بر جامعه مكه پیدا شد، به خصوص بعد از قصی‏بن كلاب، نوعی تحول در راستای همین تحولات سیاسی است. به لحاظ دینی هم، فهم و تفكر جوامعی كه چنین شرایط اجتماعی و ساختار سیاسی دارند از حد نظام فكری دینی رب الاربابی، (Henotheism) تجاوز نمی‏كند و معمولا این گونه جوامع به لحاظ دینی در فاصله چندگانه پرستی دینی، (Polytheism) و نظام رب الاربابی (شرك) در نوسان‏اند.

تفكر دینی مردم مكه و مدینه و مناطق مركزی شبه جزیره عربی و به بیان دیگر دین زمان ظهور پیامبر اكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم كه قرآن از آن تعبیر به شرك می‏كند، چنین وضعیتی داشت. آن‏ها با وجود این كه الله را قبول داشتند به خدایان متعدد دیگری هم معتقد بودند. و این بحث در دین‏شناسی مطرح است كه این گونه جوامع با آن ساختار اجتماعی و سیاسی نمی‏توانند به لحاظ دینی یك نظام دینی منوتئیستیك یا توحیدی را تجربه و تفكر توحیدی را هضم كنند (و این یك واقعیتی است). در همان منطقه مركز شبه جزیره عربستان، حتی بعد از اسلام و با وجود آن همه پیام‏های توحیدی اسلام، در میان قبایل و طوایف بخش‏های داخلی نوعی گرایشات شرك‏آمیز و چندگانه پرستی دیده می‏شود.

به طور كلی به جهت‏ساختار اجتماعی، سیاسی و دینی این گونه جوامع، هم شرایط اجتماعی و هم نظام سیاسی و تفكر دینی، منبعث از مناسبات سنتی موجود در جامعه است و در واقع این سنت است كه در این جوامع حرف اول را می‏زند; به بیان دیگر سنت در میان اعضای این جامعه به قدری قوی است كه نمی‏گذارد تحول عظیم و عمیقی به وجود بیاید و به اصطلاح یك جراحی بزرگ در جامعه صورت بگیرد.

حال این بحث مطرح است كه در چنین متنی، آیا احتمال وقوع تحول وجود دارد؟ یا این‏كه همیشه راكد می‏ماند؟ پاسخی كه به این سؤال داده می‏شود این است كه معمولا در جوامعی با ساختار اجتماعی، سیاسی و دینی ریشه‏دار در سنت در دو صورت تحول امكان‏پذیر است: حالت اول زمانی است كه سنتی قوی‏تر برخی از آن سنت‏ها را به‏هم بریزد و شرایط را برای بروز و ظهور سنت جدیدتری فراهم كند كه البته لازمه این سنت هم این است كه در گذشته و تاریخ جامعه و افراد ریشه داشته باشد; مثلا در زمان رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم واقعه «حلف الفضول‏» نمونه‏ای بر این مدعاست (و یكی از وجوهی كه برای حلف الفضول گفته‏اند این است كه در گذشته این جامعه، پیمانی مشابه آن‏چه در خانه عبدالله‏بن جدعان منعقد شد، وجود داشته است). به طور خلاصه در این حالت‏سنت قوی‏تر سنت‏های قبلی را پس زده و جانشین آن‏ها می‏شود.

حالت دوم این است كه یك دین قوی با پیامبری كه وجاهت كاریسمایی داشته باشد، ظهور كند و به دلیل آن وجاهت‏های كاریسمایی یا آن قداست، تحولات عمیق و وسیعی در جامعه پیدا شود. این اتفاق در منطقه مركزی شبه جزیره عربی رخ داد و به دنبال آن، با توجه به موقعیت و كاریسمایی كه رسول‏الله‏صلی الله علیه وآله وسلم از آن برخوردار بود تحولی عظیم در این جامعه پیش آمد. اما پس از ارتحال این شخصیت عظیم كاریسمایی، خلایی در شئون مختلف جامعه پیدا شد كه زمینه بازگشت جامعه به ارزش‏های سنتی را فراهم ساخت.

معمولا با مرگ شخصیت‏های كاریسمایی، در جامعه رجعتی سریع به سمت‏سنت‏ها آغاز می‏شود و این یك رجعتی است كه نمی‏توان جلوی آن را گرفت. تاریخ انبیای بزرگ الهی نشان می‏دهد كه آنان به عنوان اصلاح‏گران و انقلابیون بزرگ با بسیاری از سنت‏های جامعه به مقابله برخاستند اما تقریبا همه توفیق چندانی نداشتند (هر چند در بلندای تاریخ، انبیا انسان‏های موفقی بودند اما در عصر خودشان موفق به نظر نمی‏رسند). البته بعضی از انبیا مثل حضرت موسی، حضرت داود، حضرت سلیمان و پیامبراكرم‏صلی الله علیه وآله وسلم در دوره حیات خود موفقیت‏های نسبی داشته‏اند اما بعد از مرگشان شرایط برای باز گشت‏به سنت و ارزش‏های مضبوط در حافظه تاریخی و عرفی جامعه فراهم شده و جامعه با سرعت رجعت‏به ضد ارزش‏ها را شروع كرده است. این مطلب بر زندگی همه انبیای الهی قابل تطبیق است و خاص پیامبر اسلام‏صلی الله علیه وآله وسلم نیست. از آن جا كه پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم تاریخی‏ترین پیامبر عالم است و شاید بتوان گفت تنها پیامبر تاریخی در سلاله انبیاست‏بهتر می‏توان مبنای تئوریك مطرح شده را درباره آن حضرت بحث نمود.

با ظهور كاریسماتیك پردرخشش رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم این سنت‏ها برای مدتی عقب نشینی كرد و ارزش‏های جدیدی كه ایشان مطرح می‏كرد در سرلوحه عمل جامعه قرار گرفت و كسانی هم كه اعتقاد و باور داشتند، به این آموزه‏های رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم عشق ورزیدند. در پرتو همین حضور همراه با قداست و كاریسما، و به دلیل مدیریت‏برجسته پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و اتصال آن حضرت به مبدا وحی ظاهرا در زمان ایشان تحول خاصی پدید نیامد، اما پس از آن كه وجود رسول الله‏صلی الله علیه وآله وسلم به لحاظ فیزیكی حذف شد از همان لحظه مرگ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم مقابله سنت‏با دین آغاز شد. بلافاصله پس از ارتحال آن حضرت ماجرای سقیفه بنی‏ساعده شكل گرفت كه خود یكی از بارزترین جلوه‏های بازگشت ارزش‏های سنتی است. در سقیفه سنت‏برنده شد و آنان كه درد دین داشتند در این واقعه و تحولات پس از آن، نتوانستند راه به جایی ببرند.

در آن عصر سه كانون در مدینه شكل گرفت: یكی از كانون‏ها، كانونی بود كه در خانه زهراعلیها السلام شكل گرفت. كانون دیگر در سقیفه بنی ساعده و كانون سوم توسط جماعتی از مهاجرین ایجاد شد. گروه مهاجرین در فاصله اندكی به اصحاب سقیفه ملحق شدند و جناح‏های حاضر در سقیفه با تحریك احساسات سنتی جامعه موفق شدند برنامه را پیش ببرند. تعارض میان دین و سنت را به راحتی می‏توان در خطبه‏های به جای مانده از فاطمه زهراعلیها السلام و در مواضع علی‏بن ابی‏طالب‏علیه السلام دید. در سخنان حضرت زهراعلیها السلام دغدغه دین موج می‏زند. از آن سو جناح مقابل دغدغه‏های سنت‏گرایی داشت و مواضع این جناح زمینه‏ساز احیای بسیاری از سنت‏های سیاسی، اجتماعی و فكری شد. با اتكای به همان سنت‏ها یكی از جناح‏های حاضر در سقیفه بنی ساعده موفق شد قدرت را در اختیار بگیرد و در مقابل جناح دیگر، ظاهرا در پوشش دین به نحوی از سنت‏ها دفاع كند.

مجله تاریخ اسلام شماره ۱


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.