یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
هنر و ادبیات ترسو در سایه سانسور
![هنر و ادبیات ترسو در سایه سانسور](/web/imgs/16/147/8g7n81.jpeg)
● نگاهی به پدیده سانسور و تبعات آن
واقعیت این است که در جوامع طبقاتی؛ اندیشه نیز طبقاتی است. اندیشهی طبقاتی؛خود، محصول بلا منازع تفکر «زور»، «قدرت» و«سرمایه» است. در واقع«طبقهی استثمارگر، با پشتوانهی ربودهی خویش که تبلور و تراکم نیروی«کار» مردمان محروم و خاموش است، به موجودیت تحمیلی خویش، قدرتی شیطانی بخشیده و زیر سلطهی تجهیزات نظامی، فرهنگ انحطاطی خود را به لعاب مفاهیم مترقی هنر و فرهنگ امروز میآلاید و میگسترد تا بیش از پیش، پاسخ گوی نیازمندی های متجاوزین جهانی باشد»۱
در این جا اما، پرسش اساسی این است که چنین مسالهای، چه گونه صورت میگیرد و عواقب ناشی از وجود یک محیط سانسور زده چیست؟ باید توجه داشت که تمام تلاش«سرمایه» درچنین جامعهای، در وهلهی نخست؛ معطوف است به تخدیر ادبیات وهنر، هم چنین مثله کردن هر نوع عقیده و اندیشهای و سپس رواج تعلیمات خرافی و آن چه سرمایه، «خود» میخواهد و لاغیر. درچنین حالت تاسفباری، این سانسور است که ابعاد وسیع خود را به گستردهترین وضع به هنر و ادبیات تحمیل میکند.
اینجاست که نویسنده و هنرمند، ناگهان، خود را مغلوب شده میبیند. مغلوب در برابر همهی آن چه که دستگاه سانسور در ذهناش تحمیل کرده. لیکن فاجعه میآغازد. چه را که هدف اساسی سانسور، چیزی نیست جز این که ذهن، به صورت مکانیکی، حذف کردن را بپذیرد و اتفاقن میپذیرد. نشریات، میپذیرند تحلیل نکنند تا حداقل بسته نشوند. نویسنده بسیاری ازمسایل ذهناش را نمینویسد تا کتاباش- که البته یک سال در ادارهی سانسور مانده- چند ساله نشود. سینما از طرح بسیاری از مسایل پرهیز میکند تا به ورشکستگی و فلاکت نیفتد و... و درست در همین جاست که ترس، سایهی شوم خود را هرچه بیشتر میگستراند.
به این ترتیب، قول آن فرزانه درست در میآید که:«... امروز، هنر و ادبیات ما، هنر و ادبیات ترس نیست، هنر و ادبیاتی ترسوست. همواره میگریزد، تحقیر میشود، در انزوا چون شیر، یال بر میآشوبد و در جمع- در جامعه- چون روباهی زیرک، ازخطر میگریزد...» ۲ و وقتی چنین ادبیات و هنری بهوجود آمد، اشکال«سانسور»- که تاکنون پنهان بود- سرباز کرده، خود را در معرض نمایش میگذارد تا هر چه بیشتر چهرهی کریهاش نمایان شود.
▪ چهرهای چندگانه که مهمترین و پلشتترین این چهرهها را میتوان به صورت زیر دسته بندی کرد:
۱) نخستین و اساسیترین شکل «سانسور»؛ سانسور سنتی است. در این مرحله، فضای فکری و ذهنی جامعه، طوری ساخته میشود که مردم، ناخودآگاه- و از روی عادت یا تعلیم مدارس و حتا قبل از آن، خانواده و...- ممنوع بودن بسیاری «سانسور» درواقع؛ جلاد بی رحم استعدادهای خلاق است. اختاپوسی که با هرنوع اندیشهی مترقیای، دشمن بوده و سایهی شوماش را برآن می افکند مطالب را میپذیرند، بیآن که به طور مشخص، قانونی وجود داشته باشد. در اینجا البته نقش خانواده و رابطهای که برمبنای روح پدرسالاری در آن وجود پیدا میکند، بسیار مهم و با اهمیت است.
۲) شکل دوم اما، خود را درشکلی قانونی نشان میدهد. این که به طور کلی، بحث درمورد برخی از مسایل، ممنوع اعلام میشود. درواقع، در شعور جمعی جامعهی سانسور زده، ذهنیتی ایجاد میشود که انگار دخالت در چنین مسایلی کفر محض بوده و ورود به حریم آنها، تخطی از قانون تلقی میگردد. شکل دیگر، حذف مطالب و اندیشه از بالا است بدون این که دستورالعمل ثابتی برای آن مطرح باشد.
خودسانسوری نیز از دیگر اشکال سانسور است. به این ترتیب که نویسنده و هنرمند و به طور کلی اهل اندیشه؛ به سبب ترس از چاپ نشدن یا معطل شدن اثرش یا برای جلوگیری از زیان مالی یا ترس از این که ارتباطاش با مخاطب قطع گردد و... ناگزیر به اعمال سانسور و حذف مطالب و اندیشهی خود میگردد. توقیف و جمع آوری اثر بعد از انتشار و یا حربههای غیرقابل پیشبینی چون بایکوت کردن اثر و تبلیغات منفی برای کم اهمیت جلوه دادن آن، همه و همه از اشکال متفاوت سانسوراند و بالاخره حذف فیزیکی خالق اثر و صاحب اندیشه که فجیعترین نوع سانسور در یک جامعه است. همهی این اشکال، میتواند به بحران عظیم فرهنگی جامعه منتهی شود. چه را که عواقب ناشی از سانسور چنان گسترده است که در مدت کوتاهی میتواند به طورکلی به مرگ فرهنگ و ادبیات بیانجامد.
قطع پیوند نویسنده وهنرمند ازملت، حتا قطع پیوند روشنفکر با منبع ذخایر فرهنگ بشری، بیخبر نگه داشتن مردم جامعهی سانسور زده و درنهایت فاسد شدن شان- چه را که جز شکم و مادیات و تنازع بقا به چه میتوانند پای بند باشند؟!- و در نهایت پایین آمدن شعور اجتماعی و ذوق فرهنگی و ادبی- و چه بهتر برای «سرمایه»، اگر شعور اجتماعی، هرچه بیشترتنزل کند!- و... ازجملهی این عواقب محسوب میشود. «سانسور» درواقع؛ جلاد بی رحم استعدادهای خلاق است. اختاپوسی که با هرنوع اندیشهی مترقیای، دشمن بوده و سایهی شوماش را بر آن میافکند.
حرمت مفاهیم انسانی را از بین برده و کلمات را از محتوایشان خالی میکند و آن چه باقی میماند نطفهای ناقص و عقیم خواهد بود که نمیتواند به رشد و بالندگی خود ادامه دهد و درنهایت، نوزادی ناقص الخلقه به وجود خواهد آمد که تنها لاشخورها را به کار آید.
۳) «سانسور» در روی دیگرش، سبب جوان مرگی هنر و ادبیات نیز میگردد. چه را که وقتی اثر منتشر نمیشود؛ وقتی خالق اثر میبیند که هرچه میآفریند، به وسیلهی سانسور، مثله شده و خالی از بار مفهومی خود، عرضه میگردد و عصارهی فکرش با سرنگ سانسور از اثر، کشیده شده و به دست مردم نمیرسد، به ناچار در خود فرو رفته، ازحرکت باز میماند. اما همان طور که گفتیم«سانسور» به این هم رضایت نمیدهد.
اگر نویسنده و هنرمندی در برابر همهی این فشارها مقاومت کند و به هرطریق ممکن، سلامت ذهن و عین خود و رابطهاش را با مردم حفظ کند، آنگاه «جلاد سانسور» به خشم آمده در برابر نیروی قلم، میایستد؛ آن هم نه با حذف «اثر»، بل که با حذف «خالق اثر». قتلهایی که در طول تاریخ کشورمان گریبان اهل اندیشه را گرفته، همه در این راستا بوده است. کسانی چون «میرزادهی عشقی»؛«فرخی یزدی» ؛«خسرو گلسرخی»، «صمد بهرنگی»؛«سعید سلطانپور»؛ «مجید شریف»؛ «محمدجعفر پوینده »؛«محمد مختاری» و دهها شخصیت فرهیختهی دیگر که همه ازجمله قربانیان سانسور در کشورما بوده و هستند و «دریغا شیرآهن کوه مردانی» که این چنین گرفتارتیغ بیرحم سانسور، شدهاند!
«سانسور» هم چنین ارتباط و پیوند میان خالقان اثر را از بین برده، آنها را به انزوا میکشاند. از این رو در محیطی که درمحیطی که «سانسور» درآن مستقراست؛ نقد ادبی وهنری یا ازبین می رود یا به انحطاط و دعوا ومرافه می انجامد یا به اسطوره پروری های گاه به شدت مضحک منتهی می گردد «سانسور» در آن مستقراست؛ نقد ادبی و هنری یا از بین می رود یا به انحطاط و دعوا و مرافه میانجامد یا به اسطوره پروریهای گاه به شدت مضحک منتهی میگردد و رواج پیر و مرشد و مرید بازی و... به حد اعلای خود میرسد.
بسیاری شاگرد پروری میکنند و منتظر ستایشهای فرعون گونه میمانند و به این ترتیب بلبشویی ایجاد میشود و درست در این جاست که، ادبیات و هنر؛ جای خود را به ابتذال و بیفرهنگی خواهد داد.
با این همه؛ اندیشه نه با حذف فیزیکی از بین می رود و نه با اعمال زور و پول و قدرت. تاریخ به ما نشان داده که حذف اندیشه، در نهایت عقیم میماند و این، اندیشه است که به هرصورت ممکن، راه خود رادرمیان مردم بازخواهد کرد. چه را که «سانسور» نمیتواند همه را برای همیشه سرکوب کند و جریان اندیشه را با اعمال منفی خود، یا با توسل به قتل و کشتار و گیوتین و... برای مدت طولانیای منحرف سازد.
همانطور که ارباب سانسور نمیتواند برای همیشه با ایجاد محیطی پر از ابتذال، ذوق هنری را پایین آورده و سدی شوند در برابر هنر و ادبیات مترقی و هم آن طور که نمیتوانند برای همیشه «فرمالیسم ادبی و هنری» را در جامعه رواج دهند و به این ترتیب مسبب گسترش بی حد وحصر«شارلانتیسم هنری و ادبی» درجامعه گردند.
دراین جا اما، آن چه اهمیت مییابد نقش نویسندگان و هنرمندان مستقل درتشکل نهادهای مستقل است که مهمترین آن میتواند «کانون نویسندگان ایران» باشد که به هرحال، با هزاران مشکل و با بهای خون عدهای، دوباره پا گرفت و درست همین جاست که وظیفهی تاریخی کانون؛ حداقل در خونخواهی از یاران از دست رفتهاش، بردوش تمام اعضای آن، سنگینی میکند. وظیفهای که کانون را وادار میکند تا به عنوان نهادی صنفی، با سابقهای نسبتن طولانی و با استفاده از تجربههای پیشین، به مبارزهای علمی و درست با معضل «سانسور» به هر شکلاش بپردازد و مسوولیت صنفی و نه سیاسی خود را در رابطه با آن، به خوبی درک کند. نه این که با ندانم کاریها و میدان ندادن به جوانان و بسیاری از مسایل- که خود بحث مفصل دیگری را میطلبد- برمشکلات بیفزاید.
پانویس:
۱. به نقل از«نوعی ازهنر، نوعی از اندیشه»، سعید سلطانپور، ص۶
۲. همان، ص۱۰
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست