چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
از اسطوره شناسی تا نقد و تحلیل اسطوره ای
اسطوره (میت) و نقد اسطورهای از پیچیدهترین روشهای نقد محسوب میشود. همچنین با توجه به واژهشناسی و ریشهشناسی کلمه «اسطوره» در ایران و به طور کلی تمام کشورهای اسلامی، پیچیدگی آن دو چندان شده است، زیرا برابرنهادن واژه اسطوره که دارای یک معنای خاصی در ادبیات اسلامی و قرآنی است، با واژه لاتین میت یکی از اشتباهات بزرگ تاریخ ترجمه بود که سوءتفاهمات بسیاری را موجب شده است.
با این حال اکنون گریزی از استفاده از این واژه نیست، اما حداقل میتوان اظهار کرد که «میت» دارای معنای گستردهتری نسبت به «اسطوره» در معنای ریشهشناسانه آن است.
اسطوره و اسطورهشناسی از دیدگاههای گوناگون و حتی متضادی مورد بحث قرار گرفته است. این نگرشهای متفاوت موجب شده است هم در معنا و هم در گستره زمانی و موضوعی اختلافاتی میان نظریهپردازان به وجود بیاید که بدون شناخت و تمایز آنها، پژوهشها و نظریات دچار تناقض خواهد شد. به همین دلیل لازم است هر محققی که میخواهد در مورد اسطوره مطلبی بنگارد یا سخنی به میان آورد، در آغاز به تعریف اسطوره و گستره آن از نظر خود یا قبول یکی از نظرات رایج بپردازد؛ این امر بهویژه در ایران و برخی کشورهایی که دارای تاریخ جامع مطالعات اسطورهای نیستند و اغلب مفاهیم و تعریف ها با هم خلط میشود لزوم بیشتری دارد.
اسطورهشناسی (mythologie) نخستین و طولانیترین توجه به اسطوره توجه به آن به عنوان موضوع تحقیق است. به عبارت روشنتر، قرنها مطالعات اسطورهای فقط به شناسایی اسطورهها و مطالعه آنها به عنوان پیکره مطالعاتی میپرداختند. این قبیل مطالعات به ویژه پس از رنسانس و بهخصوص در قرن نوزدهم شدت گرفت. هلنیسم و شرقشناسی بر این مطالعات بسیار دامن زدند. هلنیسم موجب ظهور پژوهشهای بسیار گستردهای در مورد اسطورههای یونانی شد که در لابهلای ادبیات و هنرهای یونانی خودنمایی میکردند. شرقشناسی علاوه بر گسترش دامنه این مطالعات، امکان اسطورهشناسی تطبیقی را نیز فراهم آورد. اسطورهشناسی تطبیقی دستاوردهای شگفتانگیزی را به همراه آورد که از ارتباطات عمیق شناخت و احساس انسانها در فرهنگهای گوناگون حکایت میکرد. با شناخت اسطورههای فرهنگهای گوناگون اختلاف نظر در مورد تعریف اسطوره و گستره زمانی آن بالا گرفت. با این حال باور غالب تا اوایل قرن بیستم و حتی اواسط آن بر این بود که اسطورهها روایتهای نخستین انسانها در خصوص آفرینش است و تاریخ مقدس را روایت میکند. حتی برخی آن را نتایج تأملات پیشافلسفی و پیشامنطقی انسانهای باستانی در پاسخ به پرسشهای گوناگون به ویژه هستیشناختی و دگرگونیها و گوناگونیها میپنداشتند، بنابراین تفکر تاریخیگری عصر اسطورهها به پایان رسیده است. در مقابل عده دیگری بر خلاف این نظریه تاریخیگری و فرآیند خطی تاریخ برای اسطوره حیاتی فراتاریخی قائل بودند. نخستین پژوهشهای نظاممند در این خصوص توسط روانشناسانی همچون فروید و سپس یونگ البته با دو رویکرد کاملاً متفاوت نسبت به اسطوره آغاز شد. پژوهشهای دیگری نیز توسط چپهای اروپایی از فرانکفورت تا پاریس آغاز شد که بر نقش اسطورههای نوین در زندگی مصرفی غرب تاکید ورزیدند. رولان بارت در این خصوص نقش مهمی را ایفا کرد. او کوشید تا نقش اسطورههای نوینی همچون هنرپیشگان و ورزشکاران و کالاهایی همچون سیتروئن را در جهتدهی و بالابردن مصرف جامعه تشریح کند. این عده برای اسطوره و اسطورهسازی و نقش اسطوره در جامعه زمان مشخص را قائل نبودند. به همین دلیل پژوهشها بیشتر به سوی تاثیرات فردی و یا اجتماعی اسطورهها کشیده شد.
● نقد اسطورهای:
با توجه به نظر دوم که برای اسطورهها زمان خاصی قائل نبودند، رفتهرفته نقدی مرتبط با نام «نقد اسطورهای» شکل گرفت. در واقع، توجه به اسطوره به عنوان یکی از نقدهای نو با ساختارگرایی آغاز شد. اسطورهشناسان برجستهای همچون ژرژ دومیزیل و کامپل نگرش اسطورهای را گستردهتر کردند. همچنین پژوهشهای جامعهشناسی، انسانشناسی و مردمشناسی افرادی همچون فریزر و به ویژه لوی-استروس بسیار مؤثر بود. این تلاشها به طور همزمان با ارتباط مستقیم و غیرمستقیم در اروپا و آمریکای شمالی انجام میگرفت. نقشی که نورتروپ فرای در کانادا بهویژه در «کالبدشناسی نقد» ایفا میکند غیرقابل انکار و بسیار تعیینکننده است. سرانجام با به کارگیری واژه نقد اسطورهای (mythocritique) توسط ژیلبرت دوران اینگونه از نقد نو نیز در محافل علمی رایج شد. سپس پیر برونل و شاگردانش به طور گسترده به نقد اسطورهای در عرصه ادبیات میپردازند و میکوشند تا عناصر لازم برای این نقد همچون فرهنگنامه اسطورههای ادبی را فراهم آورند.
● تحلیل اسطورهای و پس از آن:
همراه با تحولاتی که در عرصه نقد پس از نیمه دوم قرن بیستم به ویژه پس از دهههای شصت و هفتاد روی داد و ساختارگرایی کمرنگ شد و رفتهرفته عصر پساساختارگرایی آغاز گردید، در نقد اسطورهای نیز تحولاتی پدید آمد. با خروج مطالعات اسطورهای از دوره ساختارگرایی محققان به جای نقد اسطورهای از تحلیل اسطورهای (یعنی mythanalyse) استفاده کردند. تحلیل اسطورهای به آنها اجازه میداد تا تفاوتهای فردی و فرهنگی را نیز در نظر بگیرند و همانند گذشته در جستوجوی چارچوبها و ساختارهای کلانی که همه پیکره مطالعاتی را در آن جای بدهند، نگردند. همچنین اتفاق بزرگ دیگری که با تحلیل اسطورهای افتاد، خروج از متنها به پیرامتنهای جمعی و اجتماعی بود. به بیان دیگر، در تحلیل اسطورهای به روابط میان اسطوره و پیرااسطوره بسیار توجه شد و مطالعات مربوط به اسطوره از محدوده متنها خارج گردید. بنابر این، بررسی اسطورههای اجتماعی و کارکرد اجتماعی آنها از اهمیت زیادی برخوردار گردید. به همین دلیل گذر از نقد اسطورهای به تحلیل اسطورهای را میتوان گذر در موضوع و دامنه تحقیق نیز برشمرد. مطالعات اسطورهای به تحلیل اسطورهای ختم نشده، مباحث جدید بسیاری در این حوزه همچون بوطیقای اسطورهای (Mythopoétique)واسطوره روش شناسی(mythodologie)و اسطورهمتنها مطرح شده است که بحث در مورد آنها نیاز به مجالی مفصل دارد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست