پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

این دشت آفتابی را شب‌کن


این دشت آفتابی را شب‌کن

یکی از شاعران مشهور معاصر به گواه همگان سهراب سپهری است. شاعری که به قول خودش اهل کاشان است و روزگارش بد نیست.
این شاعر نامدار کاشانی در بسیاری از اشعارش به آثار و دیدنی‌های منطقه …

یکی از شاعران مشهور معاصر به گواه همگان سهراب سپهری است. شاعری که به قول خودش اهل کاشان است و روزگارش بد نیست.

این شاعر نامدار کاشانی در بسیاری از اشعارش به آثار و دیدنی‌های منطقه محل زندگی خود اشاره کرده است که شاید مشهورترین آنها منطقه زیبای روستای گلستانه باشد که سهراب به آن اشاره کرده و می‌گوید: دشت‌هایی چه فراخ، کوه‌هایی چه بلند، در گلستانه چه بوی علفی می‌آمد! یا در جایی دیگر که به تپه تاریخی سیلک اشاره کرده و می‌گوید: نسبم شاید برسد‌ به سفالینه‌ای از خاک سیلک!

یکی از مناطقی که سهراب در سومین شعر از دفتر «آوار آفتاب» خود به آن اشاره می‌کند، بنایی تاریخی است به نام «شاسوسا» یا «شاهسوسا» که سهراب در شعر خود آن را مورد خطاب قرار داده و با آن سخن می‌گوید.

شاید برای بسیاری از دوستداران شعر و هنر ایرانی و همچنین علاقه‌مندان آثار تاریخی‌،‌ دیدن این بنا و دانستن این‌که چرا سهراب این بنای خاص را برای شعرش انتخاب کرده، جالب باشد.

شاسوسا در ابتدای جاده قدیم کاشان به آران و بیدگل و در کنار چاه‌های آب کشاورزی در میان مزارع و در ۲کیلومتری شهر کاشان واقع شده است.

در حال حاضر این بنا بدون گنبد بوده و قسمت‌های باقیمانده به صورت خشتی است. دور بنا یک حصار مستطیل شکل خشتی وجود دارد و در داخل بنا آثار متعددی از حفاری‌های غیرمجاز دیده می‌شود.

در دیوارهای داخل بنا بقایای روکش گچ دیده می‌شود که بشدت آسیب دیده است از قسمت داخل بنا در زیر روکش گچی آثاری از روکش کاهگلی دیده می‌شود که بر این اساس می‌توان گفت بنای مورد نظر در ابتدا با کاهگل و سپس با گچ نماسازی شده است.

کاربرد اولیه بنا مشخص نیست، ولی این‌طور که از شواهد امر و ظاهر بنا و نوع ورودی و سایر تزئینات استنباط می‌شود، این بنا به صورت منفرد بوده و شاید آرامگاه یکی از بزرگان محلی باشد.

این بنا در گویش محلی مردم کاشان به‌شاسوسا موسوم و مشهور است و ساختار کلی بنا یک چهارطاقی است با خشت و گل که بندرت آجر نیز در ترکیب مصالح آن به‌کار‌رفته و این فضا در میان زمینی محصور با دیوارهای گلی به وسعت تقریبی ۱۱۰۰ مترمربع قرار گرفته است.

در باورهای اعتقادی مردم محله، این بنا همواره از نوعی قداست و احترام برخوردار بوده است و در زمان‌های گذشته و تا ۴۰ سال قبل که آب قنات مزرعه‌ای موسوم به ملاحبیب جاری بوده، وارد حوضچه‌ای در این بنا می‌شده است.

شاید به دلیل همین احترام و اهمیت است که سهراب در شعر خود می‌گوید:

کنار مشتی خاک ‌/‌ در دور دست خودم، تنها، نشسته‌ام‌‌/‌ برگ‌ها روی احساسم می‌لغزند...

دستی روی پیشانی‌ام کشیده شد، من سایه شدم‌:

«شاسوسا» تو هستی؟

دیر کردی‌:

از لالایی کودکی، تا خیرگی این آفتاب، انتظار تو را داشتم‌.

در شب سبز شبکه‌ها صدایت زدم‌، در سحر رودخانه‌، در آفتاب مرمرها.

و در این عطش تاریکی صدایت می‌زنم: «شاسوسا»! این دشت آفتابی را شب کن.

لیلی دهقانی‌پور