جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

به چشم‌های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است


به چشم‌های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است

دورها آوایی است که مرا می‌خواند
این دل خسته تا همیشه در آسمان عشق تو پرواز می‌کند و تو آنقدر بزرگی که.....
من غریب و ناآشنا در کوچه پس‌کوچه‌های مبهم زندگی گمگشته‌ام و تو آشنایی …

دورها آوایی است که مرا می‌خواند

این دل خسته تا همیشه در آسمان عشق تو پرواز می‌کند و تو آنقدر بزرگی که.....

من غریب و ناآشنا در کوچه پس‌کوچه‌های مبهم زندگی گمگشته‌ام و تو آشنایی و راهنما...

من زندگی‌ام به یک مو بند است... جسم خسته‌ام را دریاب که به دست‌های نوازشگر تو محتاج است...

روح سرکش و طغیان‌گرم را آرام کن که در پی‌ات شب‌ها بی قرار و بی تاب است...

قلب پر تپش‌ام را حس کن که برای رسیدن به تو چه نامنظم در سینه‌ام در تقلاست...

چشم‌های غمگینم را ببین که پیوسته برای دیدنت عاشقانه در انتظار است...

بغض گلویم را بگیر که این همان درد دوری و دلتنگی است...

آتش این وجود نگرانم را خاموش کن که آفت بزرگی از حسد در تن ضعیف و بیمارم است...

و به من اطمینان ببخش که به حال خود رهایم نمی‌کنی ...

اینک سوار بر مرکب امید به سوی تو می‌آیم، به سوی تکیه‌گاهی که ویران نمی‌شود. دورها آوایی است که مرا می‌خواند... پس به چشم‌های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است...