چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مچ بندها و مچ های باز شده


مچ بندها و مچ های باز شده

با نگاهی به تحرکات حامیان احمدی نژاد در یک سال گذشته, می توان »تغییر فاز اجباری« آنان را مشاهده نمود آنها ظاهراً تحلیل احمدی نژاد را قبول داشتند که »نفت از یکصد دلار پایین تر نمی آید« برهمین اساس, مهم ترین برنامه اجرایی تبلیغاتی خود را بر تحقق گسترده اهدافی متمرکز کرده بودند که بخشی از آنها به طور کاملاً اتفاقی در آستانه انتخابات در حال اجراست

با نگاهی به تحرکات حامیان احمدی‌نژاد در یک سال گذشته، می‌توان »تغییر فاز اجباری« آنان را مشاهده نمود. آنها ظاهراً تحلیل احمدی‌نژاد را قبول داشتند که »نفت از یکصد دلار پایین‌تر نمی‌آید«. برهمین اساس، مهم‌ترین برنامه اجرایی - تبلیغاتی خود را بر تحقق گسترده اهدافی متمرکز کرده بودند که بخشی از آنها به طور کاملاً اتفاقی در آستانه انتخابات در حال اجراست. حامیان دولت، گویی باور داشتند که به مدد »نفت یکصد دلاری« خواهند توانست »یارانه نقدی سه ماهه« را طبق برنامه از قبل اعلام شده، به حساب هموطنان بریزند و همزمان با آن، تحرکات دیگری نیز صورت دهند که به گمان آنها، نتیجه آن می‌توانست موجب القای موفقیت دولت در حل مشکلات مردم باشد، اما اینگونه نشد. پس از آن، تلاش فراکسیون دولتی اصولگرایان بر این ادعا متمرکز شد که »همه صاحب‌نفوذان کشور از احمدی‌نژاد حمایت می‌کنند. پس بهتر است مردم با رای خود، مدیریت اجرایی کشور را در اختیار کسی قرار دهند که با هیچ مانع رسمی و غیررسمی مواجه نیست«. اما این توقع دولتی‌ها نیز محقق نشد و نه تنها برخی از اصلی ترین تشکل‌ها و چهره‌های اصولگرا، حاضر به اعلام حمایت ازنامزدی احمدی نژاد نشدند بلکه در اظهارات تعدادی از حمایت کنندگان نیز نوعی »مصلحت اندیشی موقتی« آشکار بود. حامیان ویژه دولت، زمانی متوجه اشتباه محاسباتی خود در خصوص دسترسی دولت به »منابع گسترده مالی« و برخورداری از حمایت یکپارچه »صاحب نفوذان اصولگرا« شدند که فرصت زیادی برای جبران باقی نمانده بود. پس بهترین راه آن بود که با بهره گیری از رسانه های عمومی، از یک‌سو به بزرگ نمایی موفقیت‌های ادعایی دولت بپردازند و از سوی دیگر، مردم را نسبت به احتمال پیروزی اصلاح طلبان و پیامدهای آن، نگران کنند. بخش اول این سناریو، چندان کارساز نبود زیرا بسیاری از ادعاها در خصوص موفقیت‌های دولت، با آنچه که مردم در خانه خود ودر کوچه و خیابان می دیدند تفاوت داشت. ‌‌

در خصوص ایجاد هراس از اصلاح طلبان هم آنقدر در سال های گذشته افراط شده است که امروز هیچ سخن جذاب و تازه ای در این مورد در کیسه خبرسازان و بولتن نویسان آن طرفی پیدا نمی شود. لذا حضرات آخرین تیر ترکش را آماده کرده‌اند. این تیر، القای اختلاف شدید میان اصلاح طلبان است. بر همین اساس، رسانه‌هایی که بایستی منبع مطمئن خبرگیری مردم باشند به بخش‌هایی از ستاد انتخاباتی احمدی نژاد تبدیل شده‌اند که وظیفه آن ها مخفی نگه‌داشتن نارضایتی‌های درونی اصولگرایان از احمدی نژاد ‌‌و بزرگ‌نمایی اختلاف میان دو کاندیدای اصلاح طلب یا حامیان آنها است. نیروهای ویژه به کمک بخش رسانه‌ای خود می‌خواهند مردم را از آینده پرچالشی بترسانند که در صورت پیروزی اصلاح‌طلبان، در انتظار کشور خواهد بود. پروژه اختلاف افکنی میان موسوی و کروبی، بسیار زودتر از آنچه که مدعیان اصولگرایی تصور می‌کردند به شکست انجامید، زیرا این دو اصلاح‌طلب، زخم خورده رفتار و گفتار اقتدارگرایان بودند و این زخم خوردگی نیز به خاطر مواضعی بود که کروبی و موسوی در آن اشتراک صددرصدی داشتند. اما آنطرفی‌ها هنوز ناامید نشده‌اند. آنچه در روزهای اخیر موجب بهره‌برداری همراه با دستپاچگی و ذوق‌زدگی آن طرفی‌ها شده، تنها در همین راستا بوده است. نخستین فرض آن است که واقعاً عده‌ای جوان خام، به حمایت از موسوی در سخنرانی کروبی اخلال کرده باشند. این کار اگر چه قبیح است اما هر چه باشد بهتر از وضعیتی است که بر اردوگاه اصولگرایان حاکم است و نمونه‌ای از آن را سایت اصولگرای تابناک، افشا نموده است؛ نمونه‌ای که نشان می‌دهد در بالاترین سطوح جناح اصولگرا، چه عبارات همراه با مهرورزی رد و بدل می‌شود! آیا واقعاً شعار چند دانشجوی حامی موسوی در حضور کروبی، اهمیت بیشتری دارد یا عباراتی که در یک سال اخیر توسط حامیان قبلی و فعلی احمدی‌نژاد مطرح شده است؟! حتی اگر در میان »طرفداران دو کاندیدای اصلاح طلب« اختلافاتی وجود داشته باشد آیا این اختلافات با آنچه که توسط اصولگرایان حامی و منتقد احمدی‌نژاد و چهره‌های سرشناس آن جناح نسبت به رئیس دولت نهم بیان می شود قابل مقایسه است؟ راستی آیا روزی فرا می‌رسد که صدا و سیما جرا‌ت پخش این اظهارنظرها را پیدا نماید؟

البته این فرض هم وجود دارد که اصولاً اخلالگران در مراسم سخنرانی کروبی، مزدبگیرانی بوده‌اند که رنگ شال خود را بنابر دستور و به مصلحت!! تغییر داده‌اند. آنچه که این فرض را بسیار تقویت می‌نماید بهره برداری حداکثری رسانه‌های شیفته احمدی نژاد از حادثه اخیر است. آنها فقط به این سوژه اکتفا نکرده‌اند و برای آنکه توجهات به نامه کروبی و محتویات آن را کاهش دهند به سوژه‌های »دلخوش کننده« دیگر تمسک می‌جویند.

به موجب آنچه دیروز بعضی از سایت‌های آن‌طرفی کشف کرده‌اند یک طرفدار موسوی، در حضور خود او مچ‌بند سبز خویش را درآورده است تا اعتراض خود به میرحسین را نمایش دهد.

خیلی جالب است! وقتی یک نفر- که مشخص نیست از ابتدا حامی موسوی بوده یا او هم وظیفه‌ای برای خدمت به رقیب اصلی موسوی به عهده داشته است - مچ‌بند خود را باز می‌کند، اقدام او تا این حد موجب خوشحالی دل شکستگان آنطرفی می‌شود. اما هیچ کس از چند وزیر دولت نهم و ده‌ها سیاستمدار سرشناس و حامیان شناسنامه‌دار احمدی نژاد سخن نمی‌گوید که او را رها کرده و در را‌س منتقدان او قرار گرفته‌اند. راستی آیا بهتر نیست دوستان آنطرفی، به جای کشف »مچ‌بند باز شده« یک مدعی طرفداری از موسوی، به دنبال سر و سامان دادن به »مچ‌های باز شده«‌ای باشند که قاعدتاً افشاگری‌های جدید آنها در سه هفته آینده، بسیاری از معادلات را برهم خواهد زد!



همچنین مشاهده کنید