شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

اجلاسی فراتر از دیدارها و تعارفات سیاسی


اجلاسی فراتر از دیدارها و تعارفات سیاسی

نگاهی به حاشیه و متن همنشینی ۲۶ کشور و سازمان جهانی در استانبول

در تابستان داغی که شعله‌های بحران در چهارسوی خاورمیانه از افغانستان تا بین النهرین زبانه می‌کشد، استانبول پذیرای یکی از مهم‌ترین نشست‌ها برای صلح و امنیت در این منطقه بود.استقبالی که کشورها و سازمان‌های جهانی از این نشست بعمل آوردند دلالت بر این داشت که نگرانی نسبت به آینده بحران‌هایی مثل افغانستان و پاکستان آرامش از چشم قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای گرفته است. در این نشست همه طرف‌های مؤثر در تحولات سیاسی حاضر بودند، چه آنهایی که در بحران‌های خاورمیانه و جنوب آسیا «مقصر» شناخته می‌شوند و چه دولت‌ها و سازمان‌هایی که «قربانی» دور و نزدیک این بحران‌ها هستند.

این اجلاس به اعتبار عنوانی که طراحان برآن نهاده بودند یعنی «دوستان پاکستان» به ظاهر موضوع بازگشت ثبات و برچیدن ناامنی در این نقطه شبه قاره را در دستور کار داشت اما بحث و مذاکرات متن و حاشیه اجلاس گویای آن بود که آنها در فراسوی خطر افراط گرایی در کشور پاکستان به خطرات عمیق تری در دیگر مناقشات مهم جهانی می‌اندیشند. گویی پس از دوره‌ای از آزمون و خطا، بازیگران این بحران‌ها به این باور رسیده‌اند که برای دستیابی به گوهر ثبات و صلح سازوکاردیگری باید جست و طرحی نو در انداخت.بر همین اساس، تمنای یک حرکت دسته جمعی در مواجهه با موج‌های سهمگین بحران، ترجیع بند سخن میهمانان بلندپایه استانبول بود.

همه آنهایی که پس از یک روز مذاکره و بحث فشرده این شهر کهن را ترک می‌کردند این سؤال را در ذهن داشتند که آیا این اجلاس خواهد توانست روزنه‌ای به سوی امنیت و صلح بگشاید و آیا قول و قرارهای رد و بدل شده در میان کسانی که «نام دوستان پاکستان» را یدک می‌کشند شالوده یک همکاری را در عصر جدید خواهد گذاشت؟

● فراتر از نشست‌های مرسوم

از حیث ترکیب شرکت کنندگان، نشست استانبول اعتباری فراتر از اغلب اجلاس‌هایی داشت که تاکنون برای حل و فصل بحران افغانستان و پاکستان برپاشده بود.حضور نمایندگان ۲۰ قدرت برترمنطقه و جهان و شش سازمان بین المللی یک فرصت چشمگیر برای برداشتن گام تازه در عرصه دیپلماسی بود.

در اجلاس استانبول علاوه بر ایران و پاکستان و ترکیه کشورهایی همچون امریکا، انگلیس، کانادا، ایتالیا، چین، آلمان، ژاپن، کره جنوبی، عربستان سعودی، امارات، سوئد، استرالیا، دانمارک، فرانسه، هلند، ‌نروژ و اسپانیا شرکت داشتند. در کنار صف طولانی دولت‌های مهم، حضور ۶ سازمان‌ مؤثر چون؛ کمیسیون اروپایی، شورای اروپا، سازمان ملل، ‌بانک توسعه آسیایی، ‌بانک توسعه اسلامی و بانک جهانی، اجلاس استانبول را از نوعی پشتوانه حقوقی و مالی قوی بهره‌مند ساخت. شماری از کشورهای تأثیرگذار مانند ایران، پاکستان و ترکیه یا سوئد و کانادا در سطح وزیر خارجه حضور داشتند و بقیه قدرت‌های اروپایی و غربی نیز هیأتی بلند پایه روانه این نشست کرده بودند.درجه اهمیت بحران پاکستان و افغانستان در نگاه اروپا و امریکا را می‌شد از ترکیب میهمانان استانبول دریافت به گونه‌ای که اغلب این قدرت‌ها، نمایندگی ویژه برای بحران افغانستان و پاکستان ایجاد کرده‌اند که دارای اختیارات ویژه برای تصمیم گیری در این بحران است و هدایت آن را یکی از دیپلمات‌های بلندپایه‌شان در دست دارد.

درست است که اجلاس استانبول در امتداد نشست‌هایی ارزیابی شده که قبلاً در نقاطی مثل توکیو (اجلاس ۲۹ فروردین سال جاری) برگزار شد، اما چنان که برخی دیپلمات‌های حاضر در اجلاس تصریح کرده‌اند آهنگ بحران و کشمکش در این شش ماه در پاکستان و افغانستان به کلی تغییر کرده و اوضاع تازه این منطقه، تصمیم‌های تازه‌ای را اقتضا می‌کند. کافی است به این آمار نگاه شود که جنگ‌های چهار پنچ ماه اخیر در سوات و سرحدات به آواره شدن حدود دو میلیون نفر از ساکنان این منطقه انجامیده است.

در اجلاس توکیو کشورهای شرکت کننده عمدتاً نگاه خویش را به تأمین نیاز مالی کشور درگیر یعنی پاکستان معطوف کردند و در همین راستا طرف‌های حاضر اعطای حدود ۵/۵ میلیارد دلار کمک به پاکستان را متعهد شدند اما نشست استانبول درعین حال که چگونگی هزینه کمک‌های مالی را در دستور کار قرار داد، برای نخستین بار باب این موضوع مهم را گشود که چرا انبوه کمک‌های مالی، گرهی از بحران در افغانستان یا پاکستان نمی‌گشاید.

به باور برخی ناظران ویژگی ممتاز اجلاس استانبول نسبت به اجلاس‌های مشابه این بود که حاضران در اجلاس از « ژست صلح‌طلبی » فراتر رفته و همگی بر ضرورت مشارکت جمعی در بحران پای فشردند. به همین دلیل نشست استانبول از حاشیه‌های آزاردهنده‌ای مثل جناح بندی یا یارگیری علیه یکدیگر به دور بود. با آنکه دولت‌ها با دیدگاه‌های مختلف در این نشست حضور یافته بودند برفضای اجلاس استانبول این باور حکمفرما بود که زمان شعار گرایی و ژست جویی گذشته است و خطرات برخاسته از بحران‌های افغانستان و پاکستان جدی‌تر از آن است که بازیگران جهانی سرگرم بازی‌های گذشته شوند.

حرکت‌های تروریستی در افغانستان و پاکستان این بار قلب منافع و اعتبار غرب را نشانه رفته است. بر این اساس نگاه همه حاضران در اجلاس به این بحران همان بود که «احمد داوود اوغلو» وزیر خارجه ترکیه تأکید کرد: ثبات و امنیت پاکستان، معادل امنیت سایر کشورها است.

● نیاز تازه غرب به ایران

بسیاری از محافل سیاسی در میان حاضران اجلاس نگاه خویش را به حضور هیأت بلند پایه ایران معطوف کردند. حساسیت ویژه این محافل دارای دو جنبه مهم بود: اول این که آنها دیدارها و همنشینی دیپلمات‌های اروپایی با هیأت ایرانی را نشانه یک عقبگرد در دیپلماسی غرب پس از انتخابات اخیر کشورمان به حساب آوردند بویژه دیدار وزیر خارجه سوئد به عنوان رئیس دوره‌ای اروپا با همتای ایرانی اش این پیام نمادین را داشت که دست کم بخش عمده‌ای از دیپلماسی غرب برای تصحیح رفتارهای مداخله جویانه و هیجان آلود ایام انتخابات خویش گام برداشته است. اما جنبه دیگر آن این بود که امریکا و دیگربازیگران عضو ناتو در افغانستان پس از دوره‌ای بی‌اعتنایی و تردید برای جلب حمایت کشورهای مجاور پاکستان و افغانستان گام برداشته‌اند. بر این نکته در نشست‌ها ومیهمانی‌های حاشیه اجلاس به طور جدی تأکید شد چنان که احمد داوود اوغلو، وزیر خارجه ترکیه در میهمانی ویژه خویش به صراحت اعلام کرد که راه دیگری جز حرکت جمعی برای عبور از این بحران‌ها باقی نمانده است. مخاطب این سخنان در ضیافت «احمد داوود اوغلو» همه مقاماتی بودند که تاکنون زیر پرچم سیاست یکجانبه گرایی مسیر تکروی را دنبال می‌کردند کسانی مثل: «لاورس کانن» وزیر امور خارجه کانادا، «کارل بیلت» وزیر خارجه سوئد، و «ریچارد هالبروک» نماینده ویژه ایالات متحده امریکا در امور افغانستان و پاکستان.

وزیر خارجه کشورمان نیز از همین زاویه اندیشه‌های ایران را برای عبور از مناقشات پیچیده منطقه را ارائه کرد. منوچهر متکی با اشاره‌ به عمق و ریشه‌های افراط‌گرایی در منطقه، حل این مشکلات را در گرو نگاه جامع و همکاری همه جانبه کلیه کشورها دانست و این نکته را به طرف‌های غربی گوشزد کرد که برخورد گزینشی با مسائل منطقه و اعمال استانداردهای دوگانه راه به جایی نمی‌برد. ازنگاه تهران فضای جدید در منطقه، فرصت مناسبی برای تجدیدنظر در سیاست‌های اشتباه بازیگران جهانی است و در صورتی می‌توان از این فرصت به درستی بهره جست که غرب به نگرش‌های مثبت و واقع بینانه برای حل و فصل مشکلات منطقه تن دهد.

گویی دیپلمات‌های تهران در استانبول این آموزه را به خاطر آوردند که دلیل رشد لجام گسیخته بحران در جنوب آسیا، نقض تعهدات مهمی بود که امریکا و اروپا برای «مشارکت جهانی در مناقشات مهم» سپرده بودند. در این باره کافی است به تعهد فروردین ماه در اجلاس افغانستان در لاهه نگاه شود.

در آن اجلاس، امریکا و گروه غرب پذیرفتند که بدون مشارکت دولت‌های همسایه افغانستان بویژه ایران، حل معمای ناامنی در این کشور امکان پذیر نیست. اما از اجلاس لاهه تاکنون آنها بسیاری از فرصت‌های مشارکت جمعی را از دست دادند به گونه‌ای که اکنون نزدیک ۵ ماه از امضای این پیمان می‌گذرد و همه از عملیات‌ها وطرح‌های امریکا و ناتو به دلیل تداوم سیاست یکجانبه گرایی به بن بست رسیده است. جالب است که در گزارش تازه فرستاده ویژه اوباما، ریچارد هالبروک بر این نکته انگشت تأکید نهاده و خطاب به کاخ سفید و کنگره اعلام کرده است: افراط گرایان در پاکستان و افغانستان بر باندهای قدرت پنهان متکی هستند که همگی از خوان تولید و ترانزیت مواد مخدر به عنوان منبع عظیم درآمد تغذیه می‌کنند و دست آخر نتیجه گیری می‌کند که غلبه بر این باندهای قدرت اعم از طالبان و... امکان پذیر نخواهد بود مگر آنکه جامعه جهانی به اتفاق همسایگان این کشور به قطع شریان‌های درآمد این گروه‌ها همت گمارد.

جالب اینجا است که دراین مدت همه رهبران سیاسی کشورهای درگیر بحران در اسلام آباد و کابل این بخش از شکست‌های ناتو و ارتش‌های غربی را در کانون توجه خویش قرار داده و بر مشارکت بازیگرانی مثل ایران و ‌روسیه وترکیه به عنوان یک ساز و کار مؤثر تأکید ورزیدند. تهران نیز در واقع در پاسخ به این خواسته‌ها به استقبال همه نشست‌ها رفته تا این پیغام داده شود که از هر حمایتی برای یاری دولت‌های همسایه دریغ نخواهد کرد.

به این صورت، نشست استانبول در نطق‌های نمایندگان کشورهای منطقه با این سؤال بارها روبرو شد که چرا امریکا و شرکای او در ناتو، بدیهی‌ترین خواسته جامعه بین المللی را برای پذیرش مشارکت همسایگان افغانستان بی‌پاسخ گذاشته‌اند. همه حاضران در اجلاس از این واقعیت خبرداشتند که اوباما، افغانستان را مسئله اصلی سیاست خارجی خویش برگزیده است و از سوی دیگر می‌داند که اغلب متحدان اروپایی او به دلیل بالارفتن هزینه نظامی و اقتصادی جنگ تمایلی به مشارکت در این بحران ندارند، در چنین وضعیتی او چاره‌ای جز بهره جستن از نقش و نفوذ کشورهای همسایه یا خط مقدم بحران و پذیرش بسیاری از واقعیت ها ندارد.