یکشنبه, ۲۳ دی, ۱۴۰۳ / 12 January, 2025
گالری عکس های دختران افغان(1)
بخش اول
چهارشنبه 29 مهرماه 1388 مراسم اختتامیة نمایشگاه “مشق عکاسی” برگزار شد. مراسم شامل بازدید از نمایشگاه عکاسی در گالری راهابریشم و سخنرانی و میزگرد در سالنِ اجتماعاتِ ساختمانِ محل استقرار گالری بود.
چهارشنبه 29 مهرماه 1388 مراسم اختتامیة نمایشگاه “مشق عکاسی” برگزار شد. مراسم شامل بازدید از نمایشگاه عکاسی در گالری راهابریشم و سخنرانی و میزگرد در سالنِ اجتماعاتِ ساختمانِ محل استقرار گالری بود.مهندس حسام خسروی جلسه را مدیریت کرد و پس از توضیح کوتاهی در مورد برنامه, مهندس اسماعیل مسگرپور طوسیٍ, دبیر کانون, در مورد نقش کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکدة فنی دانشگاه تهران در پیشبرد پروژة مشق عکاسی برای دختران مهاجر افغان توضیح داد. مهندس مسگرپور چنین عنوان کرد که کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکدة فنی دانشگاه تهران وظیفه خودش میداند که همة فارغالتحصیلان را در زمینههایی که فعالیت میکنند تشویق و ترغیب و حمایت کند و حتی زمینهساز فعالیتهای آنان باشد. به همین دلیل هم اعضای کانون چهارشنبههای آخر هر ماه دور هم جمع میشوند و موضوعی را که سعی میکنند غیر مهندسی باشد محور بحث خود قرار میدهند. توجهشان هم بیشتر به هنر و علوم اجتماعی و علوم سیاسی است. سالی یکی دو بار کل تئاتر شهر را برای اعضای کانون و خانواده و دوستانشان رزرو میکنند. سینما میروند. کنسرت میدهند یا به کنسرت میروند یا حتی کنسرتهایی به نفع گروههایی مثل محک برگزار میکنند. با این پیشزمینه, کانون متوجه میشود که تعدادی از اعضای فعال و جوان به عکاسی علاقهمند شده و کار عکاسی را شروع کردهاند. طبیعتاً کانون تشویقشان میکند که جمعشان را داخل کانون شکل بدهند. به موازات این مسئله در جلسات کانون بحث توسعة پایدار مطرح میشود. چون مهندسان کار توسعه انجام میدهند و چه در زمینة طراحی چه اجرا, در همة فعالیتهای سدسازی, راهسازی, لولهکشی, و امثالهم دخیلاند و با بحثی که اخیراً مطرح شده این کارها ضد توسعه تلقی میشود. طوری است که انگار مهندسان توسعة ناپایدار در اجتماع انجام میدهند و بر اثر فعالیتهایشان محیط زیست و حیاط وحشِ شهر و روستا صدمه میبیند. کانون به فکر افتاده این صدمات را به شکلی جبران کند. اصل مهم در این کار, توسعة مطالعات اجتماعی و توجه به مسائل توسعة پایدار است. به همین دلیل هم فعالیتهایی را به موزات هم شروع کردیم که پروژة مشق عکاسی یکی از آنها بود. چندتایی از فعالیتهایمان به دلیل همکارینکردن مسئولان ارگانها بینتیجه ماند که در اینجا به آنها, بهخصوص به نام مسئولاتی که همکاری نکردهاند اشاره نمیکنیم, اما خوشبختانه این پروژه به نتیجه رسید و دستاوردهای بسیار مثبتی هم داشت. اول اینکه حرکت خلاقانه است و در بحث اصلی انسانیت مهمترین عنصر خلاقیت است و خلاقیت از طریق هنر توسعه مییابد بهخصوص در میان نوجوانان. دوم اینکه کار برای مهاجران افغان انجام شده و نشاندهندة مهماندوستی ایرانیان است و توجه دستاندرکاران پروژه به جوانان و نوجوانان افغان, درست همانطور که به جوانان و نوجوانان خودمان توجه میکنیم و این نشان میدهد که از نظر ما آنها مثل بچههای خود ما, دارند در این کشور زندگی میکنند و درکل چنین فعالیتهایی نشان میدهد که ما مهندسان قصد داریم از زاویة دیگری هم به مسئلة توسعة کشورمان نگاه کنیم که این بسیار جای امیدواری دارد.
بعد از آقای مهندس مسگرپور, مهندس حسام خسروی اجازه خواست که خیلی خلاصه در مورد پروژهای که از آن صحبت میشود توضیح دهد. خسروی گفت اینجا در این نمایشگاه, بیننده صرفاً تعدادی عکس روی دیوار میبیند, اما مهمتر از این عکسهای روی دیوار پیشینه و پشت صحنة آنهاست. ما درواقع به مشق عکاسی در قالب “آفرینش مفاهیم بنیادی سواد اجتماعی” به مثابة راهبردی اجتماعی نگاه کردهایم و بچهها در جریان پروژه به یافتههای دیگری جز عکسها دست پیدا کردهاند. شرح پروژه البته هم در پایگاه اطلاعرسانی انسانشناسی و فرهنگ و هم به صورت جزوههایی در دسترس است, پس من چشمانداز و هدفها را خیلی خلاصه میگویم و آنچه را مبهم بماند در قسمت میزگرد و سؤال و جواب توضیح میدهم.
هدف از پروژه این بود که بچهها از طریق عکاسی شخصیت و هویتشان را بازیابی کنند, بچههای مهاجری که به حاشیه رانده شده بودند و به همین دلیل اعتمادبهنفسشان آنطور که باید رشد نکرده بود. این هم بود که بچهای که, یا هر کسی که دوربین دستش بگیرد, ناچار میشود به جامعهاش, خانوادهاش و کلاً به محیط خودش نگاه کند و این نگاه از جنس دیگری خواهد بود. با این نگاه یک پله جلو میرود و امکان مییابد که در مرحلة بعد از نظارت به کنشگری برسد و فکری بکند, کاری بکند یا حرفی بزند برای تغییر, و این همان بحث قدیم استفاده از هنر است برای بهبود وضعیت بشر. این هم البته برای ما مهم بود که بچهها با عکاسی استقلال مالی نسبی پیدا کنند.
این را هم میخواهم بگویم که به طور معمول به آموزش اینطور نگاه میشود که یک عده آموزگارند و یک عده دانشآموز یا حرفهآموز یا فرض کنید هنرجو. دستة اول یک چیزی را به دستة دوم یاد میدهند و امر آموزش اتفاق میافتد. منتها ما در این پروژه پی بردیم که چقدر عکسِ این جریان قویتر و پر رنگتر است. یعنی چقدر ما و اعضای کانون و همة آنهایی که در پروژه کمکمان کردهاند از بچهها آموختهایم.
حالا خیلی خلاصه مراحل اجرای کار را بگویم. برنامة کلی پروژه در ابتدای سال 86 در کانون مطرح شد. برنامهای مدون با هدفها, زمان و هزینة مشخص. کانون موافقت کرد. دنبال انجمنی برای همکاری گشتیم. انجمن حمایت از حقوق کودکان موافقت کرد و خانة کودک شوش را در اختیارمان گذاشت, که هم به محل زندگی بچهها نزدیک بود, هم کلاسهای متعددی برای بچهها داشت و به ما این امکان را میداد بچهها را از میان عدة زیادی انتخاب کنیم. از نظر ما مهمترین قدم انتخاب بچهها بود. با کمک آقای بهمن جلالی و خانم رعنا جوادی تعدادی از بچهها را در مصاحبههای انفرادی انتخاب کردیم و جالب اینکه ایدة اولیة ما اصلاً انتخاب دختران مهاجر افغان نبود. بچهها هم افغان بودند هم ایرانی و هم دختر بودند و هم پسر. اما کار کردن پسرها و مدرسه رفتن ایرانیها و مسائل دیگری شبیه به اینها باعث شد که آخر کار فقط دختران افغان با ما بمانند. در کلاسها همیشه تأکید ما بر عکاسی مستند اجتماعی بود, اما بچهها را از تجربه کردن حیطههای دیگر منع نکردیم. بچهها عکس گرفتند و مجموعة کارهای عکاسان مطرح ایرانی و غیر ایرانی را دیدند و مجموعة کارهای کودکانی مانند خودشان را. آموزشهای اولیه را هم دیدند مثل آشنایی با اتاق تاریک و کار با دوربینهای ساده. بعد از آن عکاسی را در دو حوزه “عکاسِ پرسهزن” و “عکاسِ هدفمند” شروع کردیم. عکاس پرسهزن قرار بود دوربین به دست در محیط خود بگردد و جستجو کند. با جهان مواجه شود و از هر چه به نظرش عکسگرفتنی است عکس بگیرد, از شادیها و غمها و ترسها و احساسات خودش. مرحله بعد از نظر ما عکاسیِ هدفمند بود. یعنی بچهها بعد از پرسهزدن موضوعی برای عکسهایشان انتخاب میکردند, به موضوع نگاه میکردند, فکر میکردند و در مورد آن مینوشتند. نوشتن در مورد عکسها در کلاس مطرح شد و پس از آن بحث کردن در مورد عکسها بود که بسیار در روند کار تاًثیر گذاشت. کار را با دوربینهای آنالوگ ساده و فیلم رنگی شروع کردیم. یکهفتهدرمیان یا هر هفته فیلمی به بچهها میدادیم . عکس میگرفتند. هفتة بعد عکسهای چاپشدة خودشان را میدیدند و عکسهایی را انتخاب میکردند که بزرگ چاپ شود و در موردش مینوشتند. در دورة دوم (عکاسِ مؤلف) به بچهها دوربین حرفهای دادیم و آموزش کار با این دوربینها را. با تجهیزات آتلیهای هم آشنایشان کردیم. روند ظهور فیلم و چاپ عکس را در آتلیه دیدند و تجربه کردند. کارگاههای عکسنوشته را هم به صورت فکر شده و مدونتر ادامه دادیم.
نمایشگاه عکاسی که امروز در مراسم اختتامیهاش هستیم هدف کوتاهمدت پروژة ما بود. هدف بعد چاپ عکسها و نوشتههای بچهها در کتابی است که آمادة چاپ شده. پروژهمان دورة آتی هم دارد. میخواهیم با گروه جدیدی از بچهها ادامه بدهیم, در کنار بچههایی که با ما بودند. یعنی دورة بچههای قبلی هم قطع نمیشود. هدفهای دیگری هم داریم مثل تلاش برای پیدا کردن راهکاری که بچههایی که عکاسی یاد گرفتهاند, بتوانند از این راه درآمدی داشته باشند.
در تمامی مراحل کار استادان بزرگی راهنماییمان کردند. آقای بهمن جلالی, یحیی دهقانپور, مهران مهاجر, مهرداد نجمآبادی و خانم رعنا جوادی در پیشبرد و تدوین برنامههای کلاس با ما همکاری کردند. آقای دکتر پرویز پیران, فریبرز رئیسدانا و ناصر فکوهی با مطالعة روند پروژه, مقالاتی نوشتند. آقای دکتر کامیار عبدی ترجمه مقالات را بر عهده داشتند. آقای کامبیز نوروزی در طی مراحل حقوقی کار راهنمایمان بودند. خانم شهرناز اعتمادی کار را ویرایش کردند و آقای فرهاد فزونی طراحی پوستر و کارت نمایشگاه را بر عهده گرفتند. سرکار خانم آناهیتا قبادیان هم امکان نمایشگاهی را که پیشِ رو دارید, فراهم آوردند. این تلاش جمعی برای فعالیتهای آیندة ما امید و انرژی آفریده است.
در این قسمت از برنامه بچهها معرفی میشوند. از بچه ها دو نفر غایب بودند, یکی به دلیل مشکلاتی که داشت و یکی به دلیل اجرای تئاتر. اولین نفر نادیا پروانی متولد 1368 در پروان که نیامده بود. نفر دوم آنیتا صدیقی بود, پانزدهساله و متولد کابل که خوشآمد میگوید به مهمانان و تشکر میکند از همة آنهایی که به اجرای پروژه کمک کردهاند. آنیتا میگوید که در طول این دوره در کنار دوستانش چیزهای زیادی یاد گرفته. یاد گرفته که میتواند با دوربینی که در دست دارد آدمهایی را با خودش همراه کند که او را نمیشناخته و نمیخواستهاند با او ارتباط بگیرند. گفت که با دوربینش وارد زندگی آدمهایی شده که از او دوری میکردهاند. نفر سوم ریتا صدیقی خواهر آنیتاست متولد 1372. میگوید دو سال است که عکاسی میکند و از دوستانی که همراهیشان کردهاند متشکر است. نفر سوم شمایل صدیقی, متولد ١٣٧١, خواهر ریتا و آنیتاست که همزمان با نمایشگاه کودکش را به دنیا آورده و با تاًخیر به اختتامیه رسیده. شمایل میگوید به دلیل مشکلی که داشته دیر رسیده و خوشحال است که دوربین وارد زندگی شخصیش شده و خوشحال است که همسرش مشکلی با این موضوع ندارد و از کسانی که همراهیاش کردهاند تشکر میکند. نفر بعد آرزو عباسی متولد 1372 در مشهد است که سرما خورده و نمیتواند حرف بزند. بعدی پروین عباسی است خواهر آرزو. پروین با شعری شروع میکند. (بیا پرواز کنیم / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / مردمش منتظر ما هستند / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / دیگر مردمش نخواهند گفت: “آی غریبه, از کجا هستی؟” / بیا پرواز کنیم به سوی وطن / همین امشب / با بال شکسته هم میشود به وطن رسید.) میگوید متولد 1368 است و بچة هرات. خوشحالیاش را از بودن در این جمع و موفقیتش میگوید و تشکر میکند. بعد فریماه غفوری است. متولد 1366 در کابل که نیامده و بعد پروانه نظری متولد 1377 است. میگوید که دو سال عکاسی کرده. موضوع کارش محیط اطراف خودش بوده و از کسانی که در برگزاری نمایشگاه کمکش کردند ممنون است. مژگان یعقوبی 15 ساله هم سلام و تشکر میکند و آخرین نفر معصومه یعقوبی خواهر مژگان است متولد 1372 در کابل که حرف نمیزند.
اولین سخنران, بهمن جلالی است که میگوید قصد سخنرانی ندارد چون سخنران نیست اما چون آدمی است که اصلاً عکاسی نخوانده و چهلوچند سال است عکاسی میکند و عکاسی را واقعاً دوست دارد و عکس گرفتن لذتبخشترین کار است برایش و دلش میخواهد عکاسی رشد بکند, میخواهد از کانون مهندسین فارغ التحصیل دانشکدة فنی دانشگاه تهران از صمیم قلب تشکر کند. از اینکه کانون دو سال است درگیر پروژهای شده که در حیطة فعالیتش نیست و کمکهای مالی و معنوی کانون است که باعث موفقیت پروژه شده. میگوید امیدوار است مؤسسات دیگر از کانون سرمشق بگیرند. همینطور از خانة کودک شوش تشکر میکند که فضای کلاسها را در اختیار گذاشتند و میگوید که این نقطه, نقطة شروع است. در مرحلة بعد چاپ کتاب است و بعد ادامه دادن این کلاسها و گسترش این آموزشها. بعد هم خیلی کوتاه نظرش را میگوید در مورد نمایشگاه. جلالی میگوید وقتی نمایشگاه را دیدم صادقانه بگویم دلم سوخت برای خودم که چرا اینجوری نمیبینم, اینقدر راحت و اینقدر انسانی. از سابقة خودش میگوید که دانشآموز دبیرستان بوده و دوربین پدرش را برداشته و رفته توی خیابان و فقط عکس گرفته و بعد کمکم وقتی با حرفهای گنده گنده آشنا شده, انگار صداقتی را که با دوربین داشته از دست داده. میگوید در چهلسالی که کار کرده تلاشش این بوده که آماتور بماند و حرفهای نشود. میگوید در این عکسها صداقتی را میبیند که خودش از دست داده و اینکه از این عکسها خیلی میشود یاد گرفت. اشاره میکند به حرف یکی از دختران عکاس که گفته عکاسی مرا وادار کرد به مردم نزدیک بشوم. این حسی است که عکاسی دارد. حس دیگر همان حس صداقت و سادگی است که خیلی از عکاسهای بزرگ دنیا سعی میکنند به آن برسند. چنین کادری, چنین نگاهی و چنین تصوری از یک موضوع خیلی ساده در این عکسها واقعاً خاص است. مسئلة دیگر این است که همراه این عکسها, میرویم به خانههای میدان شوش جایی که خیلیهایمان تا حالا نرفتهایم و این مربوط به بخش دوم عکسهاست که از داخل خانهها گرفته شده و کاری است باز خاص این بچهها. من مثلاً نمیتوانم بروم توی این خانهها و عکس بگیرم چون راهم نمیدهند. اما با این عکسها میشود رفت و توی این خانهها را دید. مطلب بعد این است که من خیلی خوشحالم که از ترکیب ابتدای کار فقط دختران ماندهاند و با کوشش خودشان به اینجا رسیدهاند. من عکسهای دختر کوچولوی گروه را که میبینم باورم نمیشود که او گرفته. اصلاً فکر میکنم او دوربین را چطور در دستش گرفته است. و اشاره میکند به گفتة معروف سونتاگ که “عکاسی شعور متعارف انسان را رشد داده”. و آخر سر بگویم که تعدادی عکس اینجاست که من فکر میکنم کاش خودم گرفته بودم, ولی این کودکان زودتر از من آنها را گرفتند.
آخرین سخنران مراسم دکتر ناصر فکوهی بود که با تشکر از دستاندرکاران پروژه شروع کرد و بعد در مورد مقالهای گفت که برای کتاب “مشـق عکاســی” نوشته, با عنوان افغانهای ما و اکنون در پایگاه اطلاعرسانی انسانشناسی و فرهنگ در دسترس است. گفت در آن مقاله که مقالة تلخی است از ظلمی نوشته که ما به افغانهایمان روا داشتهایم مثل ظلم آمریکائیان با سیاهان و چینیها, فرانسویان با عربها, آلمانها با ترکها. اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد و آن اینکه افغانها ایرانی بودهاند و ایرانی هستند.
بعد مسئلة دولت ملی را مطرح کرد و اینکه خطی سیاسی است که به صورت تصنعی کشیده شده, از وسط اقوام و فرهنگها گذشته و چند پارهشان کرده و مردم را رودرروی هم قرار داده تا شروع کنند به جنگیدن و کشتن یکدیگر. ایرانِ سیاسی هم بخشی از ایرانِ فرهنگی است که سابقه 3000 ساله و بلکه 5000 ساله دارد و همیشه هم دچار تکثر فرهنگی بوده. در ایران فقط 50 درصد مردم به زبان فارسی صحبت میکنند و 50 درصد دیگر به 50 زبان دیگر حرف میزنند و ما از زمان هخامنشیان این مشکل را با چندزبانه نوشتن کتیبهها حل کرده و برای مشکلی که امروزه اروپا و آمریکا درگیر آناند از آن زمان راه حل پیدا کرده بودیم. حالا چگونه است است که درگیر مسئلة افغان شدهایم؟
عبارت مسئلة افغان را من به دلیل مسئلة یهود انتخاب کردهام که برای شما آشناست. یهود قومی بود که میخواست زبان و دین و مناسک خودش را حفظ کند و دولتها نمیگذاشتند با آنها برخورد بسیار بدی کردند, بهخصوص در سال ١٤٩٢ در اسپانیا. سال غمانگیزی بود, چون اسپانیا هم اسلام را از کشور خود اخراج کرد هم یهودیت را, دو فرهنگ قدرتمندی را که جنوب اسپانیا را ساخته بود و اسپانیا با این کار دچار فقر فرهنگی شد. بعد هم کار به فاشیستها کشید که میخواستند مسئلة یهود را با حذف فیزیکی یهودیان حل کنند. ما در ایران البته هرگز به چنین راهحلهایی نرسیدم و نمیرسیم چون چندقومی و چندزبانی هستیم. بر این اساس نظر من این است که افغانهای ما باید نه کارت مهاجرت که شناسنامة ایرانی داشته باشند مثل هر ایرانی دیگری. نگرش مردم هم در مورد افغانها باید اصلاح شود همانطور که در مورد حاشیهنشینها باید اصلاح شود. مردم باید بفهمند که مردمی که مثل ما نیستند فرهنگ دارند و لزوماً خلافکار نیستند. در این زمینه لازم است هم حوزة سیاسی و هم حوزة اجتماعی را قانع کنیم و بهترین راه برای این کار ابتکارهایی است مانند همین پروژة مشق عکاسی که شما حاصلش را اینجا میبینند. بعضیها از نقش کانونِ دانشکدة فنی در این کار تعجب کردهاند و من دلم میخواهد در این مورد توضیح بدهم. دانشکدة فنی دانشگاه تهران از اول اینطور بوده. از پیش از انقلاب و شکلگیری دانشکدههای علوم اجتماعی, در دانشکدة فنی افرادی بودند با حساسیتهای اجتماعی فوقالعاده, و در رأس مبارزات اجتماعی برای اصلاح جامعه, و حالا فارغالتحصیلان این دانشکده در زمینه توسعة پایدار تلاش میکنند، توسعة پایدار توسعهای است که به یک نسل محدود نمیشود، حفظ گذشته است و باقی گذاشتن ثروتهای کنونی برای آیندگان و آن میراثی که باید حفظ شود بخشی از آن میراث معنوی است, یعنی ذهنیت یک ملت، نُرمهایشان، افسانهها و اعتقادات و رفتارها و خلاصه فرهنگ یک ملت و این چیزی است که در عکسهای این نمایشگاه میبینیم, یعنی بروز چند هزارسال تاریخ و این چند هزار سال تاریخ را کسانی به ما عرضه میکنند که ده ساله و دوازده ساله یا سیزده سالهاند, ولی این تاریخ را درون خودشان دارند به شکل میراث فرهنگی. این دختران جوان فارسی را بهتر از دانشجویان کارشناسی ارشد من حرف میزنند چون تلاش کردهاند آن را به شکل زبان میانجی یاد بگیرند و خود را درون فرهنگ ایرانی کشورمان جای دهند. بنابراین وظیفة ما در قبال افغانها سنگین است و همینطور در قبال ساکنان تاجیکستان، ارمنستان، قفقاز و همینطور عربها، یعنی همة مردمانی که روزگاری ساکنان ایران بودهاند. یک اشاره هم میکنم به جنبة اقتصادی بحث و اینکه توان انجمنهای مدنی بسیار بالاست و اگر کار این انجمنها را سازمانهای دولتی بخواهند انجام دهند صدها برابر هزینه خواهد داشت.
سپس دکتر فکوهی در مورد عکسها آخرین حرفش را میزند و میگوید آنچه احتمالاً در این عکسها بیننده را بسیار متعجب میکند، شاد بودن آدم هاست. معنای این شاد بودن این نیست که افغانهای ما بهترین زندگی ممکن را دارند، معنیاش این است که مثل هر انسان دیگری سعی میکنند در بدترین شرایط خوشبخت باشند و وقتی از خودشان عکس میگیرند خوشبختیشان را قبل از هر چیزی نشان میدهند. درست برعکس عکسی که دیگران از آنها خواهند گرفت و بر بدبختیهایشان متمرکز خواهند شد. یعنی وقتی دوربین را به دست کسی بدهی که قرار است از او عکس بگیری، عکسی را نخواهد گرفت که شما از او میگیرید، عکسی را میگیرد که شاید آرزویش را دارد. در انتخاب هر فریم عکس دقت میکند که خوشبختی را بیشتر نشان دهد. مهم این است که بفهمیم واقعیت همین عکسی است که دختران جوان افغان گرفتهاند و از فهم فرهنگ افغان به عنوان آسیب, بیرون بیائیم و در مرحلة بعد کمک کنیم که افغانها مثل همة ایرانیان آنچه را حقشان است به دست آورند.
در ادامه در میزگردی با حضور ناصر فکوهی, بهمن جلالی, حسام خسروی, آزاده زمانی, حامد یغمائیان و بچههایی که در پروژه شرکت داشتند گفتگویی دربارة تجربههای کودکان مهاجر افغان انجام شد. و در پایان با حضور آیدین ختلان, اسماعیل مسگرپور طوسی, محمد عطاردیان و علیاکبر معینفر از سازمانهای که از پروژه حمایت کرده بودند (شرکت گلستان, بانک کارآفرین, گالری راهابریشم, انجمن حمایت از حقوق کودکان) با تقدیم لوح سپاس, تقدیر شد.
پایان بخش اول - ادامه دارد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست