شنبه, ۹ تیر, ۱۴۰۳ / 29 June, 2024
مجله ویستا

تو مسافر سرزمین ببرها هستی!


تو مسافر سرزمین ببرها هستی!

می‌گویند روزی مسابقه قوی‌ترین گربه دنیا برگزار شده بود. یک گربه کوچولو را به زور ثبت‌نام کردند. در مسابقات مقدماتی گربه‌ کوچولو با یک ضربه سرپنجه خود تمام حریفان را نقش بر …

می‌گویند روزی مسابقه قوی‌ترین گربه دنیا برگزار شده بود. یک گربه کوچولو را به زور ثبت‌نام کردند. در مسابقات مقدماتی گربه‌ کوچولو با یک ضربه سرپنجه خود تمام حریفان را نقش بر زمین ساخت! و در نتیجه بلافاصله به مسابقات مقدماتی گربه کوچولو با یک ضربه سرپنجه خود تمام حریفان را نقش بر زمین ساخت! و در نتیجه بلافاصله به مسابقات نیمه‌نهائی راه یافت. آنجا هم گربه کوچولو، گربه‌های غول‌پیکر را با ضربتی، ساده از پا انداخت. سرانجام کار به فینال یا همان مسابقات نهائی کشید. گربه کوچولو آنجا هم غوغا به پا کرد و در هر مسابقات با ضربتی قوی‌ترین گربه‌های جهان را شکست داد. وقتی می‌خواستند به گربه کوچولو مدال دهند، خبرنگاری از او پرسید: گربه کوچولو تو چطوری توانستی این همه حریف را فقط با یک ضربت نقش بر زمین سازی و شکست دهی! گربه کوچولو با تعجب سری تکن داد و گفت: ”من که گربه نیستم!؟ من بچه ببرم! به من گفتند که اگر در مسابقات برنده شوم می‌توان به ”سرزمین ببرها“ بروم و مادرم را ببینم! همین!

و مطلب راه سوم این مبحث هم همین است که آهای دوست من! در هر مسابقه‌ای که شرکت داده شده‌ای بدان و متوجه باش که شأن و مرتبه تو صدها بار والاتر و برتر از آن مسابقه و شرکت‌کنندگان آن است و تو چون یک ”بچه ببر کوچولو“ ولی قدرتمندی پس چاره‌ای جز برنده شدن نداری!

کمی در احوال برنده‌های مسابقات (البته برنده‌های واقعی و غیرتقلبی) دقت کن! همه آنها خود را بسیار برتر از بقیه می‌دانند و به نوعی خود را ”بچه ببر کوچکی“ می‌دانند که فقط به خاطر قد و قواره فعلی‌شان موقتاً به این مسابقه کشانده شده‌اند.

قرار است در کنکور شرکت کنی! بسیار عالی است. اما همین الان تکلیف خمودت را فقط با خود معلوم کن! از خودت بپرس که آیا یک ”بچه ببر کوچولو“ هستی یا یک گربه گنده و قوی!“ اگر می‌خواهی یک گربه خیلی قوی باشی، پس چاره‌ای نداری که احتمال شکست و زمین خوردن را هم بپذیری و با ترس و دلهره تا زمان آزمون پیش بروی! و خود را بر سر دوراهی قبولی یا مردودی قرار دهی! اما اگر ”راه سومی این مبحث“ هستی پس غرشی کن و دندان‌هایت را به‌هم بفشار و دستانت را برای ضربه بالا ببر!

تو ”بچه ببری“ هستی که تقدیر تو مبدل شدن به یک ببر غول‌پیکر و قدرتمند است و مسابقات کوچکی مثل هم‌آوردی گربه‌ها اصلاً چیزی نیست که ذهن تو را به خود مشغول سازد. پس استوار و مطمئن به ”ببر بودن خودت“ گام‌هایت را با قدرت بر زمین بکوب و دستانت را برای وارد ساختن ضربه بر هر حریف غول‌پیکری که مقابلت است، چه گربه قوی‌هیکل کنکور باشد و چه گربه گنده یافتن شغل و کسب درآمد، بالا ببر و با تمام حس و قدرت ببرگونه خودت آن را فرود آور!

بگذار گربه‌های تماشاچی به تو بگویند که بچه گربه کوچولو مغرور و از خودراضی است! تو که خودت خوب می‌دانی که اصلاً غروری در وجودت نیست و تنها براساس غریزه ببر بودن خودت عمل می‌کنی! پس بی‌اعتنا به طعن و نگاه و رفتار و گفتار تماشاچی‌ها، حرکات و اندیشه ببرگونه خودت را در مسابقات زندگی به نمایش بگذار.

من خودم! به خاطر نوع فعالیتی که خالق کاینات در زندگی‌ام قرار داده با بچه ببرهای بسیار زیادی در محل کار و در اجتماع برخورد کرده‌ام. بچه ببرهای معصوم و دوست‌داشتنی و در عین حال مغرور و مطمئنی که وقتی در جمع گربه‌های قوی‌هیکل ظاهر می‌شدند به خاطر جثه کوچکشان در نگاه اول به چشم نمی‌آمدند. اما به‌محض اینکه در چشمانشان خیره می‌شدی و تفاوت برق نگاهشان را با بقیه جماعت گربه‌ها مقایسه می‌کردی، خوب می‌فهمیدی که تفاوت او با بقیه زمین تا آسمان است و بی‌جهت نیست که این ”بچه‌ببر“ معصوم تا این حد مغرور و دست‌نایافتنی جلوه می‌کند. تقریباً همه موفق‌ها و آنها که در کار خود بی‌رقیب و یکه‌تازند، بدون هیچ استثنائی در محیطی که قرار داشتند و موفق شده بودند، خود را بچه ببر کوچولوئی می‌دیدند که به خاطر تقدیر و سرنوشت به بازی گربه‌ها وارد شده بودند و چاره‌ای جز اول شدن نداشتند. جالب این بود که بقیه گربه‌ها این تفاوت را نمی‌دیدند و فقط به خاطر چثه کوچکش او را بچه گربه‌ای ضعیف و معمولی می‌دانستند که نباید جدی گرفته می‌شدند. اما همین بچه‌گربه‌های ضعیف وقتی وارد میدان نبرد می‌شدند آنچنان رقص جنگی از خود نشان می‌دادند که گنده‌ترین گربه‌ها هم مقابلشان از موش ضعیف‌تر می‌شدند.

خوب به اطراف خود نگاه کنید و چهره‌های شاخص و یکتای مجموعه‌هائی را که می‌بینید، از نظر بگذرانید. این مجموعه‌ها می‌توانند مدرسه باشند یا اداره یا شرکت یا حتی داخل یک اتوبوس! در حالی که بقیه اعضاء گروه مانند گربه‌هائی غول‌پیکر به تکه گوشتی و گوشه گرم و نرمی راضی‌اند و به لیس زدن دست و پایشان مشغولند! این چهره‌های شاخص با نگاهی که بسان نگاه ببر تیز و پرنفوذ است به افق‌های دوردست خیره می‌شوند و به‌محض طلوع خورشید بلافاصله از جا برمی‌خیزند و بی‌تفاوت به نظر و نگاه بقیه گربه‌ها به آن سمت حرکت می‌کنند. این ببرهای تنومند امروزی که عنوان چهره‌های موفق را یدک می‌کشند، همان ببر کوچولوهای قصه ما هستند که اکنون قد کشیده‌اند و خود را برای یک خیز بزرگ به‌سوی سرزمینی وسیع‌تر و غنی‌‌تر آماده می‌کنند.

راه سوم این مبحث به طور خلاصه این است: ”آهای دوست من تو ببری! به جای درگیر کردن خود به ادا و اصول‌ها و برد و باخت‌های گربه‌ها و بی‌تفاوت به گربه‌های تماشاچی، از جا برخیز و ضربت خودر ا بزن و به سمت افق دورتر حرکت کن!“

اسم این نوع دیدگاه اصلاً غرور و تکبر نیست! اسمش عمل کردن به غریزه است. اسمش دیدن خود به شکلی است که برای آن خلق شده است‌! مگر نه این است که انسان اشرف همه مخلوقات عالم است و من و تو هرکدام ”انسان“ هستیم! آیا باور کردن اینکه اشرف همه مخلوقات هستی و عمل کردن بر این شیوه غرور است!؟

تو همان ”ببر کوچولوئی“ هستی که شاید اطرافت را گربه‌های گنده و قوی هیکل پر کرده باشند، اما از زمین تا آسمان با آنها تفاوت داری و برای رسیدن به سرزمین و افق‌هائی که حق توست اگر لازم است چاره‌ای نداری که در مسابقات آنها شرکت کنی و با ضربات ببرگونه خودت، نفر اول شوی و مجوز ورود به سرزمین ببرها را بگیری! اینکه در مسابقات گربه‌ها شرکت می‌کنی و اینکه حریفانت گربه‌های جورواجور هستند و تماشاگران نبردهایت گربه‌هائی، بیش نیستند دلیل نمی‌شود که دچار توهم شوی و آرزوی کوچک دنیای گربه‌ها را برگزینی! تو باید براساس غریزه‌ای که در درونی‌ترین بخش وجودت و را به افق‌های دوردست دعوت می‌کند و با تکیه بر برقی که در چشمانت است، با وجودی که در اجتماع گربه‌ها زندگی می‌کنی، هر شب خواب سرزمین ببرها را ببینی و در مسیر رسیدن به این سرزمین تلاش کنی!

برای کنکور می‌خوانی! نصیحت حلت به تو این است: ”مثل آن بچه ببر“ بخوان! به خودت بگو که چاره‌ای نیست و باید از این سد بگذرم! اما برای ببری مثل من این جهش مثل آب خوردن است. من در آینده باید از موانع بسیار بزرگتری بپرم و این مانع کوچک در قیاس با آن اصلاً چیزی نیست!“ بعد خواهی دید که با این نگاه و با این احساس ناگهان همه چیز دگرگون می‌شود و آرامش و اطمینانی غریب سراسر وجود تو را فرا می‌گیرد.

به‌ دنبال کسب درآمد بیشتر و حل مشکلات مالی خودت می‌گردی!؟ به‌جای رفتار گربه‌گونه و میو میو کردن! از جا برخیز و غرش نهفته در درون گلویت را در فضا پخش کن و با صدای بلند بر سر خودت فریاد بزن: ”آهای ببر کوچولو! نکند گربه‌ها باعث شوند ضربت ببرآسای سرپنجه خودت را از یاد ببری! برخیز و با ضربتی همه این موانع را به کناری بینداز و از آنها عبور کن! لیاقت تو سرزمین ببرها است و تو فقط چون فعلاً جثه‌ات کوچک است مجبور شده‌ای در مسابقات گربه‌ها شرکت کنی. اما در همین مسابقات هم باید اول شوی! نه برای اینکه اول شدن در این مسابقات برای تو افتخاری دارد! بلکه فقط به این دلیل که تو چاره‌ای جز برنده شدن نداری!“

خواهید دید که با این جور نگاه کردن به مسابقات زندگی، ترس و دلهره به یک باره از وجود شما رخت می‌بندد و هراس برد و باخت شما را رها می‌سازد و نتیجه‌ای جز پیروزی و موفقیت نصیب شما نمی‌شود.

احمد حلت