سه شنبه, ۱۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 4 March, 2025
لباس نامناسب باران کوثری, لباس خوب بطری بازی

اغلب کارشناسان سینمایی فیلم عبدالرضا کاهانی را از نظر تکنیکها و فیلمنامه سینمایی قابلقبول دانستهاند... آیا در این صفحات، طراحی لباس «اسب حیوان نجیبی است» هم از منظر کارشناس طراحی لباس ایدهآل نمره قبولی میگیرد؟
در شروع فیلم، «رضا عطاران» را در لباس ماموران نیروی انتظامی میبینیم. خب؟! اشکالی ندارد چون همه ما بدون آنکه فیلمنامه را خوانده باشیم، میدانیم نوشته یک مامور انتظامی در حال گشت؛ چیزی برای گفتن نیست. لباس باید همین باشد که هست اما زمانی که خسته و غمزده با یک کولهپشتی از آن زیرزمین کلهپاچه فروشی بالا میآید و به زندان بازمیگردد، باید دید چه بر تن کرده؟
«اسب حیوان نجیبی است» فیلم خاصی است؛ با آن طنز تلخ. فیلمی متین، خوشساخت، یکدست، با بازیگرانی توانمند، بازیهایی یکدست، گریم مناسب و... ؛ قصه فیلم در یک شب میگذرد... در خیابان... یکی، ۲ سکانس هم در داخل آپارتمان. خب، درباره لباس بازیگران چه میتوان گفت؟ این یادداشت کوتاه «فاضل ژیان»، یکی از طراحان لباس خوب سینمای ایران است که هر شماره نوع پوشش بازیگران یک فیلم را از منظر یک کارشناس لباس مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. اینبار او لباس رضا عطاران، باران کوثری، حبیب رضایی و دیگر بازیگران این فیلم را بررسی میکند و به شما میگوید، آیا طراح لباس این فیلم، انتخابهای ایدهآلی برای کاراکترهایش در نظر گرفته است یا نه...
● لباسهایی دمدستی و بیتکلف!
طراحی لباس در این فیلم، یک طراحی ساده و بیتکلف است؛ مانند خود فیلم. طراح (فرحناز نادری) برای لباس بازیگران، لباسهایی ساده و دمدستی انتخاب کرده و در این سادگی و دمدستی بودن، شاید از راحتی لباسها، بتوان پی به تلاش طراح برد. با یک نگاه به پوشش بازیگران، میتوان مشاهده کرد این لباسها اگرچه نتیجه یک تفکر و تعمق نبوده ولی مناسب و قابلقبول هستند و باورپذیری خوبی دارند.
● وظیفه طراح بیش از این حرفهاست
ظاهرا در این فیلم طراحی لباس تنها براساس شکل و فرم صورت گرفته و رنگ در طراحی لباسها دخالتی نداشته و کلیشهای بودن لباسها کمی خستهکننده بهنظر میرسد. با یک نگاه درمییابیم هیچ نشانهای از رنگ و سمبولیسم رنگ در لباس بازیگران نیست! برای مثال لباس رضا عطاران؛ به جز در ریخت و قیافه که سعی شده لباسی عامیانه و اندکی از سلیقه خاص قشر خاصی از افراد جامعه در آن باشد، به استناد به کدام رنگ یا نشانه لباسی است که از روشنایی ضمیر و خوشقلبی و سادگی او حکایت میکند؟! چه نشانهای در آن وجود دارد که اگر بیننده آن را در یک نگاه یا یک تک عکس دید، بگوید آری، او از انسانیت و خوشقلبی هم بهرهای دارد. کدام نشانه از این نوع عیاری در لباس او مستتر است؟ طراحی لباس، تنها پوشاندن لباس به لحاظ پوشیدگی نیست؛ این کارکرد را برگ مو در یک دوره و پوست حیوانات در دورههای بعدتر هم انجام میداد! رسالت طراح بیش از اینهاست.
● از مد افتاده
وقتی سایر لباسها را مرور میکنیم، به نکات مثبت، مناسب و البته اشکالاتی برمیخوریم؛ اگر فیلم را دیده باشید، حتما لباس «حبیب رضایی» خاطرتان هست؛ شلوار جین، کلاه و کاپشن چرم مشکی؟! کمی دمده نیست؟! شاید اگر کمی بیشتر به لباس او پرداخته میشد، لباسی را شاهد میبودیم که علاوه بر شغل او، کمی هم بهروزتر و مناسبتر میبود. این لباسها را این روزها فقط دلالان سر چهارراهها میپوشند و نه کسانی که به هر حال از آنسو لباس میخرند و اینسو میفروشند! به هر حال این آدم به واسطه شغلش، چند لباس متفاوتتر، چند مدل بیشتر یا چند رنگ خاصتر دیده است. اما اگر به کلیشهها برگردیم (نه به مفهوم منفی و بد آن)، چرا خب، لباس مناسبی برای یک دلال خردهپای لباس است. گرچه وقتی شریک همین «حبیب رضایی» عزیز را با آن تیشرت ساده و شلوار میبینیم، رد یک سلیقه در آن وجود دارد که همان است که اشاره کردم؛ یعنی مناسب آن لحظه ایشان. گرچه لباس خاصی نیست ولی قرار نیست نشانهها و رنگها همانند تئاتر حتما فریاد بزنند و اعلام وضعیت کنند! همین که آرام و بیسروصدا شخصیت بازیگر را به ما بشناسانند کافی است و نیازی به حرکات اغراقآمیز نیست! همین لباس ساده که کاملا هم دمدستی بود، برای این شخصیت در خانه خوب بود.
● بیعیب،اما ناکامل
لباس «ماهایا پطروسیان» هم به لحاظ مدل لباس و رنگ و طرح، لباس مناسبی بود، گرچه در اینجا هم طراح به کلیشهها و تفکرات مرسوم درباره لباس این تیپ زنان گرفتار شده و البته لباسی که انتخاب کرده، شاید بیعیب و ایراد باشد اما کامل نیست و جا داشت کمی بیشتر به آن پرداخته شود تا دیرتر صاحب خود را لو دهد! شاید اگر از مدل شال دیگری استفاده میکرد یا رنگ مانتو چیز دیگری بود، کمی بهتر میشد. لباس مرد صاحبخانه که به تیر «رضا عطاران» گرفتار میآید و وسط مهمانی ختنهسوران پسرش است، کمی ساده است، چراکه با آن همه سروصدا و این مهمانی که برگزار شده، قاعدتا باید لباسی رسمیتر و جدیتر میپوشید؛ بالاخره پدر آن پسر تازه سنت شده و میزبان گروهی از فک و فامیل است! البته شاید تصور این بوده که چون یک نقش کوتاه است، نیاز به دقت زیادی ندارد! شخصا با این نوع تفکر مخالفم. بهنظرم برای هر کسی که قرار است جلوی دوربین قرار بگیرد، باید همان کارهایی را که برای نقشهای بلندتر انجام میشود، صورت داد.
● دلباختهای به نام باران کوثری؟!
اگر بخواهیم درباره لباس «باران کوثری» بحث کنیم، آن را باید سوای مقوله رنگ مورد تحلیل قرار دهیم، چراکه رنگ آبی اصلا مناسب این شخصیت نیست؛ ای کاش طراح از رنگ آبی استفاده نمیکرد؛ این رنگ برای اندیشمندان، متفکران و... بهتر است! آبی رنگ منطق، تفکر و دانش است بیشک نمیتواند رنگ مناسبی برای این منشی دلباخته به رئیس باشد! کاش همین لباس سبکسرانه و بامزه را با یک رنگ شاد دخترانه میدیدیم. آن شلوار یلخی و باری به هر جهت به همراه دمپایی، کمک خوبی به باران کرده بود و انصافا باران هم از امکانات لباسش خوب استفاده کرده بود و درکل این نقش خوب درآمده بود. در مقابل او «مهتاب کرامتی» را داریم که با یک تلخی جلوی دوربین ظاهر میشود و هر چند لحظات طنزی را هم با خود دارد اما به هر حال بهعنوان یک شکستخورده عشق همسر که به دام اعتیاد هم افتاده، تصویر سرد، غمزده و تلخی دارد؛ همه اینها به کمک آن لباس روشنفکرانه و چرک رنگ و به نوعی از ریخت افتاده، بهتر ارائه شده اما ای کاش گریم مهتاب اینقدر اغراقآمیز نبود.
● لباس بطریبازی که به ما دروغ نمیگوید
لباس دومین طعمه؛ همان آقا پسری که با دوستانش بطری بازی میکردند؛لباس درست و مناسبی بود. سوای طرح و رنگ که برای این سن و قشر خوب بود، سندیتی هم داشت که برای همه بطریبازان حرفهای آشنا بود. همه کسانی که در این بازی حرفهای هستند، میدانند باید لباسی راحت و به نوعی مخصوص این کار پوشید که احیانا اگر سر بطری باز شد و طرف خیس آب شد، لباس ساده، سبک و سریع قابل خشک شدن باشد. این لباس به منِ بیینده دروغ نمیگوید، گرفتار سانتیمانتالیسم رایج سینما نیست و در یک کلام «همینی که هست!»
● این همه استیل از کجا میآید؟
«کارن همایونفر» (آموزشگاهدار) بیشتر از سایرین لباسش متفاوت است؛ وقتی میگوییم متفاوت، الزاما یک لباس عجیب و غریب نیست بلکه تفاوت یعنی همان ظرافت و ریزهکاریهایی است که شاید به چشم نیاید ولی درک میشود. کت این آقا بر تنش زار نمیزد و عاریه نبود و مدل لباس و وضعیت ظاهریاش، همه و همه او را آرتیستتر از یک آموزشگاهدار نشان میداد و چرا که نه؟! برای آندسته عزیزانی که ایشان را نمیشناسند، خاطرنشان میکنم این آقا، آهنگساز فیلم است؛ حالا فهمیدید این همه استیل، ریخت دلنشین، هنرمندانه و روشنفکرانه از کجا میآید؟
● پارسا پیروزفری که بد نیست...
«پارسا پیروزفر» هم چیزی پوشیده که بد نیست. یک کت مچدار یا حالا به قولی کاپشن، آن هم به رنگ خردلی با پیراهنی به رنگ سبز یشمی همراه با شلوار تیره و کفشهایی که طبق دستور فیلمنامهنویس، بندهایش باز است. خب، برای این چیزی که از پارسا میبینیم، بیانصافی است بگوییم باید چنین بود و چنان! چه در رنگ و چه در فرم قابلقبول است و با آن گریم صورت، دیگر جای بحث نمیماند؛ خوب است.

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست