دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی خط دو


چالش شناخت و تفاهم با یکدیگر را می توان از بزرگترین چالش ها و یا هدف های پیش روی آدمی از ابتدای خلقت تا به امروز دانست۱

مردم دنیا در قالب ملت ها، قبایل، گروه ها و سازمان های رسمی و غیررسمی گوناگونی گردهم آمده اند و هر یک دارای ویژگی های فکری فرهنگی و شیوه های متنوع زندگی هستند. همین تنوع، تعریف آنها را از زندگی و منافع خود متفاوت می سازد. این تفاوت ها هر آینه می تواند منشأ اختلافات و تنش های زیادی میان آنان باشد. تنش و اختلاف و در مراحل پیشرفته تر آن نزاع و کشمکش و جنگ توان آدمی را می گیرد و او را از رسیدن به کمال باز می دارد. از همین رو نیز بود که انسان پس از گذشت سالیان طولانی ممارست به ابداع دیپلماسی پرداخت تا بتواند از طریق آن با گروه های دیگر و نیز با حریف و رقیبان خود ارتباط برقرار کند، به گفت وگو نشیند و مشکل خود را به طور نسبی حل کند. بر این اساس دیپلماسی را می توان هنر برقراری ارتباط و نمایندگی منافع یک ملت در جهان با استفاده از روش های مسالمت آمیز تعریف کرد. بدین ترتیب دیپلماسی دارای دو رکن اصلی است: نخست، ایجاد مجرایی برای برقراری ارتباط و نگهداری آن و دیگری فرآیندی که محتوای اصلی آن گفت وگو و تبادل نظر است. هدف غایی دیپلماسی تعامل، ایجاد تفاهم ، همکاری با گروه های دیگر، جلوگیری از تنش و نزاع، حل مشکلات و سرانجام تامین منافع ملی است. بنابراین هر زمان که نزاع و جنگ در می گیرد به معنی آن است که دیپلماسی وجود ندارد و یا به شکست انجامیده است. گرچه نخستین دیپلمات ها بازرگانان سیاح بودند، ولی بسیار زود سلاطین و حکمرانان نمایندگانی را رسماً انتخاب کردند و با دادن دستورات و تعلیمات لازم به کشورهای دیگر گسیل داشتند. این شیوه بعدها تکامل یافت و شکل پیشرفته و امروزین را به خود گرفت. به این شیوه از دیپلماسی اصطلاحاً «دیپلماسی خط یک» نیز می گویند. دیپلماسی خط یک، فرآیندی رسمی و بر پایه قدرت است و از سوی نمایندگان رسمی دولت ها و در چارچوبی تعریف شده و محدود و براساس تعلیمات داده شده انجام می گیرد. در دیپلماسی رسمی نمایندگان دو دولت گفت وگوی خود را به اعلام مواضع و استدلال برای قانع کردن طرف مقابل و یا دادن پاسخ محدود می کنند.مدت ها گذشت تا کشورها متوجه شدند که با وجود داشتن نمایندگی در پایتخت های یکدیگر و استفاده از تمامی ابزارهای دیپلماسی (رسمی و یا دیپلماسی خط یک) نمی توانند از اوج گیری تنش میان خود جلوگیری کنند، زیرا محدودیت های کار چنان است که امکان انعطاف را سلب می کند و به تعامل نمی انجامد. از همین رو اندیشمندان به گزینه های دیگر اندیشیدند و دیپلماسی خط دو را ابداع کردند.دیپلماسی خط دو فرآیندی غیررسمی و غیردولتی است که در آن افراد آگاه و صاحب نظر مشارکت دارند و با هدف کاهش تنش و یا حل مشکل و ایجاد اعتماد و تفاهم به گفت وگو و بحث می نشینند. دیپلماسی خط دو دارای سه تفاوت عمده با دیپلماسی خط یک است:

نخست، فرآیندی غیررسمی است که محدودیت های فرآیند رسمی را ندارد. به همین لحاظ دارای چارچوبی متفاوت و در عین حال منعطف است.

دوم، در دیپلماسی خط دو افراد غیررسمی حضور دارند. در واقع مشارکت کنندگان در این دیپلماسی را معمولاً آگاهان به موضوع و افراد دارای دیدگاه های راهبردی و استراتژیک و محققان و فعالان بین المللی تشکیل می دهند. این افراد معمولاً در موضوع منافع ملی دارای دیدگاهی بلندمدت در باره تحولات و رویدادها هستند، منافع ملی را در چارچوب تعامل با منافع دیگران می دانند و بیشتر به نتیجه نهایی علاقه مند هستند و عموماً از قید و بند سیاست های داخلی کوتاه مدت و چندساله دولت ها رها هستند.

سوم، گفت وگو در دیپلماسی غیررسمی از تبادل مواضع و استدلال درباره آنها فراتر می رود و به عمق و ریشه موضع گیری های دو طرف می پردازد و نیز اینکه این موضع چه علت یا علت هایی دارد. نگرانی ها، ترس ها، نیازها، اولویت ها، محدودیت ها، ارزش ها و منافع در پس این موضع گیری چیست. در واقع در دیپلماسی خط دو، دو طرف تلاش می کنند از طریق درک مسائل یکدیگر به این امر واقف شوند که کدام رفتار و یا کدامین ادبیات طرف مقابل را نگران ساخته، او را به واکنش وامی دارد. آنان همچنین درمی یابند کدام رفتار، ادبیات و یا موضع گیری به تفاهم و اعتماد می انجامد. گفت وگو کنندگان به تدریج به نوعی ادبیات تنش زدا میان خود دست می یابند و از طریق آن به خلق فضای احترام و درک متقابل از نگرانی ها، نیازها، محدودیت ها و ارزش های خود و نیز حل مشکلات می پردازند.

کارکردهای مفید دیپلماسی خط دو به اندازه ای است که کشورهای مختلف بزرگ و کوچک برای دفع خطر از خود و تامین منافع بلندمدت بدان توسل می جویند و نه فقط از آگاهان مسائل سیاسی و راهبردی خود کمک می گیرند بلکه مدیران بنگاه های اقتصادی و فعالین جامعه مدنی را در این فرآیند مشارکت می دهند. با وجود اهمیت این نوع دیپلماسی، اما چنین به نظر می رسد که در کشورمان هنوز آگاهی کافی از گزینه های مختلف آن، به ویژه دیپلماسی خط دو، به وجود نیامده است. کارکردهای این نوع دیپلماسی به اندازه کافی برای ما روشن نیست و نسبت به کارایی آن هنوز ابهام وجود دارد. حتی در موردهایی نیز به کارکرد این نوع دیپلماسی با سوء ظن نگریسته می شود و از همین رو کاربرد آن چندان مرسوم نیست. این درحالی است که بهره گیری از دیپلماسی خط دو الزاماً در گرو دستیابی به کمال و پختگی در دیپلماسی رسمی و یا به عکس نا کامی در سیاست خارجی نیست. محدودیت های دیپلماسی خط یک به روشنی بیانگر نابسنده بودن آن در حل همه مشکلات است. این اصل درباره کشور ما نیز صادق است. کشورمان با مسائل و مشکلات مختلف بین المللی مواجه و در عین حال از استدلال و منطق قوی برخوردار است و می تواند و باید دیپلماسی خط دو را فعال کند. جالب اینجا است که گرچه کشورمان منادی گفت وگوی تمدن ها است، ولی ما گامی موثر در جهت استفاده از دیپلماسی خط دو در حل اختلافات مهم خود با دنیا برنداشته ایم. در واقع آگاهی جهانیان از مواضع ایران در زمینه های گوناگون، اندک و سطحی است. گویی که آگاهی جهانیان از مواضع ایران را به دلیل حقانیتی که برای آن قائلیم، قطعی می دانیم. حال آنکه باید بدانیم که در شکل گیری مواضع کشورها در زمینه های مختلف نه فقط رهبران و سیاستمداران، بلکه نخبگان، روشنفکران، مدیران اقتصادی و بخش خصوصی، استادان و محققان، سازمان های غیردولتی و رسانه های گروهی مشارکت دارند و یا در آن موثرند. بنابراین آگاهی دادن به این گروه ها درباره مسائل، دلمشغولی ها، منافع و ارزش های خود و فراهم کردن زمینه گفت وگو و بحث با آنها می تواند به روشن شدن مواضع کشور، علت ها و راه حل های احتمالی مسائل کمک کند. ما نباید از بحث و گفت وگو با نخبگان کشورهای غیردوست برای حل مشکلات مزمن خود هراس داشته باشیم. به نظر می رسد که مهمترین شیوه های انتقال مواضع ما به دنیا به ویژه به کشورهای مهمی که با آنها مشکل داریم رسانه های گروهی، آن هم به طور عمده از طریق یکی دو کانال سخنگویان رسمی باشد. ماهیت محدود این کانال ها نیز به گونه ای است که از طریق آنها تنها می توان به اعلام موضع، تائید و یا تکذیب تحولات بسنده کرد. این درحالی است که استدلال و بحث اقناعی با طرف مقابل از این طریق و یا مصاحبه با مقامات و درج یکی دو مقاله و سرمقاله در روزنامه ها میسر نیست. به واقع باید به برقراری ارتباط غیررسمی با دنیا و گروه های موثر در تصمیم سازی و موضع سازی آن همت گمارد و به بحث و گفت وگوی اقناعی نشست. برای تحقق این امر تصمیم گیران اصلی کشورها باید پذیرای رویکرد حل مسئله باشند، میان گروه های موثر اجماع نسبی درباره این رهیافت به وجود آمده باشد و فرد یا گروهی به اخلال در فرآیند آن نپردازند. در این میان گروهی معتقدند که تصمیم گیران گاه هزینه کاهش تنش را افزون تر از منافع آن می پندارند و از همین رو اجازه می دهند که تنش به انفجار بینجامد و سپس به مهار آن فکر می کنند. پرسش مهم این است که آیا کشور ما نیازی به استفاده از دیپلماسی خط دو دارد؟ آیا اساساً ما دارای نزاع و یا بحرانی هستیم که بخواهیم از تدابیر دیپلماسی خط دو برای کمک به حل آن استفاده کنیم؟ پاسخ، به یقین، مثبت است. دلیل روشن این امر نیز تجربه مستمر در زمینه دیپلماسی رسمی و اندیشه در نتایج آن است. به هر روی گرچه مفهوم دیپلماسی خط دو و ساز وکارهای آن هنوز در کشورمان نهادینه نشده، ولی با توجه به پدید آمدن معضلات مزمن و در آستانه تنش میان ایران و برخی کشورهای مهم جهان، به ویژه دنیای غرب و درحالی که هنوز تعامل مستقیم و غیرمستقیم با آنها در جریان است، باید هرچه زودتر استفاده از این نوع دیپلماسی را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دهیم. هموطنان بسیاری در این کشورها حضور دارند. شمار فراوانی از نخبگان این کشورها نیز با تاریخ و فرهنگ ما آشنایی دارند و به بسیاری از نگرانی ها و حساسیت های ما واقفند. گروه های مختلفی نیز دست کم منافعشان با منافع کشورمان همسوست و به کاهش تنش و حل مسائل علاقه مندند. این امکانات و فرصت ها را به هیچ روی نباید نادیده انگاشت. باید برای حل چالش های اصلی و بلندمدت کشور و نیز مقابله با بحران های مهم جاری، پیش از آنکه هزینه های آن گزاف و فرصت ها به تهدید های جدی تبدیل شوند، از دیپلماسی خط دو بهره گرفت. در این صورت است که می توان از ورود به خیابان های باریک و یک طرفه و کوچه های بن بست پرهیز کرد و دیپلماسی را در بزرگراهی با خروجی های گوناگون هدایت کرد.

پی نوشت:

* واژه دیپلماسی خط دو را نخستین بار در سال ۱۹۸۲ «جوزف و. مونتویل» به کار برد.

۱- اشاره به آیه شریفه ۱۳ سوره حجرات.

دکتر سیدمحمدحسین عادلی