یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

زمانی برای نادیده گرفتن حق مؤلف


زمانی برای نادیده گرفتن حق مؤلف

نگاهی اجمالی به وضعیت اقتباس در سینمای ایران

دشواری امر اقتباس و پیچیدگی فرایند تبدیل متن به تصویر، تنها مشکل موجود بر سر راه دوستی ادبیات و سینمای ما در این سالها نبوده است. یکی از مشکلات اقتباس، عدم توجه به حقوق طرفین در این فرایند است. هر زمان که خبری در باب اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی منتشر می شود خبرهای بعدی آن، به اعتراض نویسنده نسبت به این اقتباس اختصاص دارد. اعتراضی که یک بار به دلیل عدم هماهنگی با نویسنده درباره این اقتباس، عنوان می شود و بار دیگر به دلیل عدم درنظرگرفتن حقوق مادی و معنوی نویسنده و یا... این اعتراض حتی گاهی از سوی کارگردان ها نیز مطرح می شود.

از آن جهت که آنها بر این باورند که هر برداشتی را نمی توان اقتباس نام نهاد. بخشی از دلایل بسیار پیش آمدن این موضوع (بی توجهی طرفین به حقوق مادی و معنوی یکدیگر) شاید به عدم اجرای قانون کپی رایت در کشور ما مربوط شود. مسئله ای که باعث شده تا گرایش بیشتر فیلمنامه نویسان ایرانی به اقتباس از متون ادبی خارجی باشد تا ادبیات داستانی کشور خودمان. البته دراین مورد دلایل اقتصادی هم نقش عمده دارند. چرا که وقتی فیلمساز یک متن ادبی خارجی را برای اقتباس انتخاب می کند دیگر چیزی به نام حق مولف مطرح نمی شود که نگران پرداخت آن باشد. چون کشور ما عضو قانون کپی رایت نیست، و به این ترتیب مدعی هم ندارد.

دلیل دیگر گرایش به اقتباس از متون ادبی خارجی رابطه نامناسب میان نویسنده و فیلمساز است. از یک طرف یک نوع بینش در نویسندگان ما وجود دارد که اصولا سینما را هنری حقیرتر از ادبیات می دانند و دوست دارند فیلم برگردان نعل به نعل اثرشان باشد که چنین چیزی غیرممکن است. در طرف مقابل کارگردان وقتی فیلمی می سازد حوصله اعتراض نویسنده را ندارد. بنابراین وقتی مثلا از داستایوفسکی را کار می کند خیالش راحت است که ۱۵۰ سال پیش از دنیا رفته و کسی با او کاری ندارد. البته هرگز نباید دراین رابطه نامناسب تنها رفتار و نوع نگرش نویسنده را بررسی کرد چرا که مسئله دیگر این است که فیلمسازان ما آشنایی چندانی با ادبیات ندارند.

ازطرفی ناگفته پیداست که فیلمنامه نویسان و در اصل فیلمسازان ایرانی چندان به اقتباس از آثار ادبی در سینما تمایل ندارند.

درباره بی میلی فیلمنامه نویسان به اقتباس ادبی در سینمای ایران می توان به این نکته اشاره کرد که معمولا اقتباس ادبی از روی داستان هایی صورت می گیرد که یا آثار ماندگار و معتبر ادبی هستند و مردم را جذب می کنند یا از آثار پرفروش سال های اخیر. مثلا اگر پیترجکسن «ارباب حلقه ها» را می سازد به این دلیل است که این رمان از اواسط دهه ۳۰ میلادی تا به حال بارها تجدید چاپ شده و میلیون ها نفر آن را خوانده اند. به این ترتیب می توان حدس زد فیلم بیننده بالقوه داشته باشد. این موضوع می تواند دلیل دیگری بر پیشی گرفتن اقتباس از آثار ادبیات خارجی به نسبت اقتباس از ادبیات داستانی ایران در سینمای ایران باشد.مسئله روشن و واضح است.

درایران کمتر کتابی پیدا می شود که چنان مخاطب گسترده داشته باشد که زبان زد باشد و فیلمساز بر این اساس بتواند مخاطب بالقوه برای فیلم خود فراهم کند. شاید این ها اما چه ارتباطی به موضوع بحث ( عدم رعایت حقوق طرفین در سینمای اقتباسی) دارد؟ اگر دقیق تر نگاه کنیم ریشه مسئله را درهمین جا می توانیم پیدا کنیم.

عدم تمایل به اقتباس در سینمای ایران (به هر دلیلی که باشد) باعث شده تا این موضوع به عنوان یک مسئله جدی و مهم در سینمای ما مطرح نشود و به همین دلیل قواعد و مقرراتی (حتی نانوشته) برای آن تعریف نشده است. هرچند این مسئله بی ارتباط با عدم رعایت قانون کپی رایت درایران نیست.

موضوع دیگر بی توجهی نویسندگان ایرانی به جنبه های تصویری در آثارشان است. شاید به همین خاطر است که می بینیم در ادبیات بیرون از مرزها پیش از این رمانی خلق بشود کمپانی های تولید فیلم با نویسنده ها قرار داد می بندند و اثر او را برای تبدیل شدن به فیلمنامه می خرند (توجه کنید... حق اقتباس را می خرند)، این گونه است که پدیده اقتباس درآن کشورها به شکل یک جریان درآمده است.

درحال حاضر جهت گیری ادبیات داستانی ما هم باید به گونه ای باشد که عناصر مشترک بین داستان و فیلمنامه زیادتر بشود. البته برخی براین باورند که این روش باعث می شود تا اثر داستانی از ماهیت واژگانی خود فاصله گرفته و سینمایی نوشته شود که در پاسخ به این نگرانی باید گفت در اثر مناسب برای اقتباس، انتظار این نیست که فریم، جای واژه را بگیرد بلکه باید این انتظار را داشت که این دو فضا آنقدر به هم نزدیک شوند که به راحتی بتوانیم آن مخروط را به استوانه تبدیل کنیم و ورودی داستان ها به نقطه تولید متن نزدیک تر بشود. شاید به همین دلیل است که شورای اقتباس سیما فیلم اعلام می کند از بررسی ۵۰۰ رمان و داستان به ۵۰ اثر که قابلیت تصویری شدن دارند رسیده اند و وقتی از منظر افق رسانه به آنها توجه کرده اند تنها حدود ۵ اثر با معیارها منطبق بوده است.

میزان مجاز دخل و تصرف هم از سوالاتی است که معمولا در زمینه اقتباس عنوان می شود. آیا سینمای اقتباسی به دستورالعمل و یا تعریف خاصی دراین زمینه رسیده است؟ یا پرسش مهم دیگر اینکه درحال حاضر این مطرح است که اقتباس از کجا شروع می شود؟ برخی مبنای آن را ایده اثر تلقی می کنند.

برخی از این عقب تر رفته و معتقدند وجود یک شخصیت، نماد یا یک موقعیت از اثر هم می تواند اقتباس تلقی بشود. برخی معیار را بالاتر می برند و می گویند باید در طراحی کلی اثر، قابلیت اقتباس وجود داشته باشد و ما قصه، شخصیت و موقعیت را درکار تصویری حفظ کنیم. ولی کارهایی که در دنیا و درکشور خود ما به صورت موردی صورت گرفته نشان می دهد باید با وسعت نظر به این دو حوزه نگاه کرد. هم داستان نویسان باید سعه صدر داشته باشند و هم فیلمنامه نویسان تلاش کنند که کار اقتباسی از حد و حدودی خارج نشود.

این مسائل زمانی مهمتر جلوه می کند که به خاطر آوریم هنوز یک ارگان و نهاد مستقل و مشخصی برای مدیریت و تصمیم گیری در بحث سینمای اقتباسی نداریم. هرچند، چند زمانی است که از فعالیت واحد اقتباس بنیاد سینمایی فارابی می گذرد اما عملاً کاربرد مدیریتی آن به شکلی نیست که بشود آن را تصمیم گیرنده و مدیریت کننده سینمای اقتباسی دانست.

ازطرف دیگر اگرچه این اواخر اخبار و گزارش های متعدد از فعالیت های شورای اقتباس مرکز سیما فیلم به گوش می رسد و خبرهایی هم درباره تصویب و خرید حق اقتباس کتاب های مختلف در این شورا منتشر می شود اما گویا اوضاع آن گونه که در خبرها گفته می شود رضایت بخش نیست چراکه به رغم این خبرها، نویسندگان کتاب های مورداشاره از خرید حق اقتباس اثرشان اظهار بی اطلاعی می کنند. «خاطرات عزت شاهی»، «خاطرات مرضیه حدیدچی»، «در کمین گل سرخ»، «سفر به گرای ۲۷۰ درجه»، «سیاه چمن» و «نبرد درالوک» ازجمله کتاب هایی هستند که خبر خرید حق اقتباس آن ها توسط شورای اقتباس سیمافیلم منتشر شده اما نویسندگان این کتاب ها چندان اطلاعی از فروش این حق ندارند.

این موضوع اما تنها محدود به مرزهای ایران نیست و بی توجهی به حق اقتباس یک اثر ادبیات داستانی ایرانی تنها از سوی فیلمسازان هم وطن مورد بی توجهی قرار نمی گیرد و هنرمندان ساکن ینگه دنیا هم، هرچند اگر ایرانی باشند، متوجه شده اند که به راحتی و بدون هیچ مشکلی می توانند از یک اثر ادبی ایرانی برداشت هنری داشته باشند. چندی پیش خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک مؤسسه تئاتر کانادایی قصد دارد با برداشت از رمان «شطرنج با ماشین قیامت» حبیب احمدزاده تئاتری را در کانادا به نمایش بگذارد.

این خبر را روزنامه «کرونیکل هرالد» کانادا اعلام کرد و نوشت: مؤسسه «on light theater» قصد دارد با برداشت از رمان ایرانی «شطرنج با ماشین قیامت»، تئاتری را د رکانادا اجرا کند. این مؤسسه آنقدر جدی این پروژه را در برنامه کاری خود قرار داد که قرار شد تعدادی از عوامل اجرایی و بازیگران برای آشنایی بیشتر با فضای رمان و جبهه به ایران آمده و تمرینات مقدماتی را در ایران و به همراه تعدادی از بازیگران ایرانی انجام دهند. کارگردانی این نمایش برعهده «شاهین صیادی»؛ کارگردان ایرانی الاصل مقیم کانادا گذاشته شده است و به گفته او نمایش اقتباس شده از کتاب «شطرنج با ماشین قیامت» پس از اجرا در کانادا در ایران نیز به روی صحنه خواهد رفت.

در این خبر با همه توضیحاتی که داده شد، اما هیچ بحثی درباره خرید حق اقتباس رمان مورداشاره موردتوجه قرار نگرفت که آن را از دو وجه می توان بررسی کرد. یکی از آن جهت که این موضوع در کانادا موضوعی بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد که باید حق اقتباس اثر خریده شود و از طرف دیگر اینکه این موضوع در ایران (به دلیل عدم رعایت قانون کپی رایت) محلی از اعراب ندارد. به هر حال مسئولان این طرح نگرانی بابت موضوع حق اقتباس ندارند. البته ناگفته نماند که موضوع اقتباس نمایشی از این کتاب را به دلیل هماهنگی های صورت گرفته میان حبیب احمدزاده به عنوان نویسنده رمان و شاهین صیادی به عنوان کارگردان نمایش اقتباس شده را باید از این فرایند جدا کرد.

اما مشکل تنها اینجا نیست، حتی بعد از راه اندازی مراکز پیگیری کننده بحث اقتباس در سینمای ایران هم مشکلات جدیدی پیش می آید که از آن جمله می توان به موضوع راه اندازی سایت ایده است. این مراکز برای این که بتوانند به یک فیلمنامه خوب برسند، نیاز به سوژه اولیه ای دارند که در شکل گیری قصه موثر است که همان ایده و طرح داستان است. این ایده ها اما بیشتر از طرف جوانان جویای نامی ارائه می شود که نام آشنا در عرصه سینما نیستند و به راحتی طرح آن ها به نام فیلم سازی نام آشنا ثبت می شود. موضوعی که برای ما به عنوان مخاطب سینما و پیشتر، برای سینماگران بی سابقه نیست. بحث هایی که در مورد فیلم های بزرگ و صاحب جایزه کشورمان پیش آمده را می توانیم نمونه ای از این مسئله بدانیم.

در کنار اینها اما یک کار دیگر در مراکز فعال در موضوع سینمای اقتباسی مورد توجه است. رصد کردن آثار ادبیات جهان و حتی فیلم های اکران شده ای که می تواند زمینه فیلمسازی قرار بگیرد، در دستور کار آنها قرار دارد. حال چگونگی، حق اقتباس از این آثار برای ساخت فیلم در زیر علامت سؤال قرار دارد.

اما مسئولان سینمای اقتباسی معتقدند توجه به وضعیت اقتصادی چاپ و نشر کتاب هم مورد توجه آن ها بوده است چرا که با توجه به پایین بودن سرانه مطالعه اقتباس می تواند به وضع معیشتی نویسندگان هم سر و سامانی بدهد. ناگفته پیداست به طور کلی پدیده اقتباس، انقلابی در رمان نویسی کشور خواهد بود؛ چرا که ما الآن با شمارگان پایین کتاب های منتشر شده مواجه هستیم و اقتباس از یک اثر ادبی به نوعی تبلیغی برای آن هم به حساب می آید. اما باید یادآوری کرد این در شرایطی است که حق مولف فراموش نشود.

طه راستین