یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مولوی و مسأله وطن دوستی و ایران گرایی
شیر خدا، نماد فرهنگِ ایرانِ اسلامی است، رستم دستان نماد فرهنگِایرانِ پیش از اسلام و آشتی این دو فرهنگ و تلفیق این دو فرهنگ ما را آن وقتی که باید به هرجایی برساند رسانده.
گمان میکنم امروز بیش از هر زمان، ما نیاز داریم که بپذیریم دینداری و وطن پرستی مانعهالجمع نیست. وطن پرستی فردوسی، همان اندازه چشمگیر است که وطن پرستی ناصرخسرو و وطن پرستی مولانا.
ناصرخسرو به تعبیر امروزیها شاید ایدئولوژیکترین شاعر ما باشد. به دلیل تعهّد کلامیای که به آئین اسماعیلی دارد. بنابر بعضی از دیدگاههایی که ما در این روزگار داریم به نظر میرسد که ممکن است او به عناصری دست یافته که بر اساس آنها مفهوم وطن را تبیین میکرد. عناصرمشترک یک قوم زبان، تاریخ، اساطیر و فرهنگ آن قوم است.
بدون تردید مولانا در تمام اینزمینهها پیشتاز است. منتها باید به یک نکته توجّه بکنیم، من یک طرح تاریخی را عرض میکنم و در دلِ آن مراحل مختلفی را که گذرانیدیم نشان میدهم که در هر دورهای برخورد بااین مسأله چگونه بوده. گاهی برخورد آشکار بوده، در سطح بوده عمق داشته منتها حرکت بهگونهای بوده است که صریح و روشن بوده؛ در بعضی از ادوار این حرکت به گونهای دیگر پیدا شده. ما بعد از اسلام آن دو قرنی که استاد فقید تعبیر کردهاند به دو قرن سکوت از بابتِندانستن شعر و نثر فارسی، دو قرنی است که ما فرهنگمان را به عالم اسلام منتقل میکنیم.سده سوم و چهارم چنانکه گفتهاند و نوشتهاند و به ویژه سده چهارم عصر طلایی فرهنگماست.
هم ابن سینا و فارابی را داریم، هم فردوسی و رودکی و بزرگان دیگر را، سدههای پنجمو ششم را من در عین حال به دو نامِ مثبت و منفی در یک نوشته نام نهادهام عصر تطویل همهاین دانشهایی که در سده چهارم به ظهور رسید و در عین حال متأسفانه فراهم آمدنزمینههای فروپاشی درونی فرهنگِ ما که زمینه را فراهم آورد تا حمله مغول آن را از پای دربیاورد. در حالی که اگر آن زمینههای داخلی فراهم نشده بود هرگز از پای درنمیآمدیم. پس ازآن دوران فترت شروع شد و آرام آرام شکلگیری مکاتبِ ادبی و فکری از سده هفتم به اینسو آغاز شد.
نیم خیزی در دوره صفویه و فرو افتادنی در دوره قاجار و حرکتی آرام آرام؛. درعین حال نگاه به گذشته داشتن؛ و سپس مشروطیت و مسائل و مفاهیم تازه در آن دوران. آندورهای که اسمش را عصر طلایی میگذاریم. مفهوم توجّه به ایران، توجّه به میهن خیلی آشکار است. شما لفظ ایران را در شاهنامه میبینید و احساساتی که نسبت به ایراننشان داده میشود. مانند:
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
و موارد دیگر، ادامه این مسأله را ما در آثار نظامی در آثار خاقانی میبینیم، همه آثار خاقانییک طرف قصیده ایوان مدائن او یک طرف، کسی که به سوی حج میرود متدین هم هست درسرِ راه حج آن قصیده را میسازد:
تا سلسله ایوان، بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله چون سلسله شد پیچان
در نظامی با آن همه عظمت، همه مثنویهایی که در آن احساساتِ ایران گرایانه خودش رانشان میدهد مثل مرگ دارا اگر کمترین احساس را داشته باشیم هرگاه بخوانیم میگرییم:
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل ِ زمین باشد
دل زتن به بود یقین باشد
این دورهای که به تعبیر امروزیها ناسیونالیسم ما، ایرانگرایی ما به اوج رسیده بود و در وضعویژهای آشکارا این امور عرضه میشد در واقع دورهای بود که شعار برتریِ فرهنگ ایران دادهمیشد با همه مشکلاتی که عربها برای ما درست کردند که البتّه حساب اسلام را باید از عربجدا کرد.
اعراب فشارهایی ایجاد کردند و نانجیبیهایی کردند که این مردم واکنش نشان دادند و جنبش شعوبیگری، جنبش فرهنگی که واکنش در برابر آن جریان بود، آرام آرام، تعدیل شد. ضمناً به تعبیرامروزیها کودتاهای خزندهای از اواخر دوره سامانیان علیه این جنبشها صورت گرفت، رویکار آمدن غزنویان و سلجوقیان که گوش به فرمان بغداد داشتند و با همه اشعری گری که خود داستانی دارد و حضور عرفان که به هر حال قابل توجّه است از جهات گوناگون نجات بخشبوده است. دوران به اصطلاح برتریطلبی، ما را به دوران تساوی رساند.
شما در دورانی کهدورانِ تساوی است و عرفان شکل میگیرد نمیتوانید مثل وضعیتی که در آثار اسدی طوسی،یا آثار فردوسی میبینید انتظار داشته باشید که آشکارا در مورد ایران و ایرانگرایی شعار دادهشود باید از ظاهر به باطن حرکت کنیم و دنبالِ عناصر دیگری بگردیم. شاید ایران دوستترینآدم حافظ بوده ولی هرگز شما آن گونه شعار را آنگونه سخن گفتن را در او نمیبینید. بدیهیاست که در مولانا هم آن چیزهایی که بیشتر موجب میشود که ما را به سوی دیگر براند تفسیرمولانا و به طور کلّی عرفا از وطن است.
این وطن مصر و عراق و شام نیست
این وطن جایی است کان را نام نیست
● از آن سر تاریخ تا این سر تاریخ، از آن جایی که:
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
● تا شهریار تا پژمان بختاری، تا اخوان ثالث:
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم
● تا آنجا که مرحوم پژمان در برابر تعرضهای دشمنانهای که شهریور ۲۰ به بعد علیه فرهنگِ ماصورت گرفت سرود:
اگر ایران به جز ویران سرا نیست
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این ویران سرا را دوست دارم
من این افسانهها را دوست دارم
● حتّی زوری که ایرانی به من بگوید تحمّل میکنم، منوط به اینکه ایرانی باشد:
اگر بر من زایرانی رود زور
اگر آلودگی دامان و گر پاک
من این زور آزما را دوست دارم
منای مردم شما را دوست دارم
یا شهریار که ۴۰۰ بیت در سوگ تخت جمشید میگوید. و قصیدههای متعدد ایران گرایانهدارد. خداوندگارِ آزادی و ایران دوستی ملک الشعرای بهار است این خط همواره حفظ شده،فقط گاه در سطح بوده است بر حسبِ شرایط، گاه در عمق و از آن جهاتی که برشمردم، مولانا،قابل توجّه است. اولا همان مفهوم وطن معمولاً تأویل میشود به وطن عرفانی، به این نکتهعنایت کنید که همه واژهها در عرفان تأویل میشود. امّا این تأویل و تلاش برای یافتن معنایباطنی به آن معنا نیست که معنای ظاهری از یاد برود. ظاهر در واقع وسیلهای است برایرسیدن به باطن، موارد متعدّدی در مثنوی هست، من فقط این دو سه بیت را از مولانا بهعرضتان میرسانم.
حجّتِ منکر همین آمد که من
غیر این ظاهر نمیبینم وطن
هیچ نندیشد که هر جا ظاهری است
ان زحکمتهای پنهان مخبری است
فایدهی هر ظاهری خود باطن است
همچو نفع اندر دواها کامِن است
● در ورای این ظاهر باطن است. وانگهی همان وقت که گفته میشود این وطن مصر و عراق وشام نیست، مخالفش این است که آن وطن مصر و عراق و شام هست، این وطنی که من تعبیرمیکنم مقام وحدت، مقام فنا. به تعبیر حافظ خال زنخدان است:
جان علوی هوسِ چاهِ زنخدانِ تو داشت
دست در حلقه آن زلفِ خم اندر خم زد
من میخواهم تمثیل وتشبیهی به کار ببرم. ما معمولاً عادت کردهایم که عشق را مجازی وحقیقی بنامیم و خط بطلان بر عشق مجازی بکشیم و شعار المجاز قنطره الحقیقه را فراموش کنیم.داستانهایی از نوع آن قصّهای که عراقی به شعر درآورده است: که شنیدهام که عاشقی جانباز وعظ گفتی به خطّه شیراز
● تا آنجاییکه مجنونی میرود میان مجلس خرش را گم کرده:
خرکی داشتم چگونه خری
خری آراسته به هر هنری
که شنیده بود در آنجا نیازشان را عرضه میکنند امّا نمیدانسته که کی؟ و بعد آن واعظ شروعمیکند به بحث که چه کسی تا حالا کسی را دوست نداشته؟ چه کسی تا حالا دلداده نبوده؟ چهکسی تا حالا معشوق نداشته؟ مجنونی گفت: چُست بر جَست از خری برپا؛ کسی آن وسطگفت من، او هم گفت خرت یافتم بیار افسار. به قول سعدی: عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است.
اگر این اصل را بپذیریم و عشق را به علم تشبیه کنیم.علم، علم است جهل، جهل است. از اول ابتدایی تا آخر تحصیلات عالی، علم میآموزیم.معنیاش این نیست که از یک مرحلهای که بالاتر رفتیم، مرحله پایینتر مردود است! نه. کمالپیدا کرده، به قول حکما، مسأله عشق هم همین است که کسی که این عشق را تجربه نکرده است، باور نکیند که آن عشق را بتواند تجربه بکند، کسی که کلاس اول و دوم و سوم را طینکرده، نمیتواند کلاس دهم و پانزدهم را طی بکند، نتیجتاً قصه عشق پذیرش این اصل استکه عشق بازی دگر و نفس پرستی دگر است. چونان علم، در هر مرحلهای عشق باید از مراحلِآغازین آغاز بشود. بر این باورم که کسی که این وطن را نشناسد، وطنش را نپرستد وطن اصلیرا نخواهد شناخت.
یکی از مغالطههایی که ما کردیم این بود که پرستش را در این ترکیب بهمعنی عبودیت گرفتیم. آن پرستش یعنی محبّت شدید. مادری که به بچّهاش میگویدمیپرستمت، یعنی بچّهاش خدا شده است؟! نه یعنی خیلی دوستت دارم، عشق را اگر آنگونهتجربه نکنیم به کلاس بالاتر نمیرسیم میهن دوستی را هم اگر این گونه تجربه نکنیم به آن میهندوستی بعید است که برسیم، بنا بر اصلِ المجاز قنطره الحقیقه که بسیار برای این بزرگواران جدیاست. این میهن برای عرفا همان ظاهری بود که به باطن میرسیدند و همان جایگاه بود عشقدر خلاء نمیشود، شما باید شرایطش را فراهم کنید. تا جایی نباشد که دلبسته آن بشوید و آنجامحفوظ بمانید، چیزی نمیتوانید داشته باشید؛ به همین جهت است که نجمالدین کبری ۸۰ساله وقتی که مغولها حمله میکنند میایستد و از وطنش دفاع میکند و میگوید با شادی اینمردم بودم با غمشان هم میمانم آن سان که شنیدهاید؛ و مولانا خودش در آن غزل معروف کهوقتی که افتاد دو سه جور نوشتهاند که سنگ داشت و یک نیزه، بعضی گفتهاند سواره بود، بعضی گفتهاند پیاده بود در هر حال سنگ میانداخت و آنها تیر میانداختند و این رباعیمعروف را میخواند که:
های مردان، هوی،های، جوان مردان هوی
مردی کنی و نگاهداری سرِ کوی
ور تیر چنان رسد که بشکافد موی
زنهار زیاد خود نگردانی روی
این متن بخشی از مقاله «مولوی و مسأله وطن دوستی و ایران گرایی» است که توسط دکتر علی اصغر دادبه در «همایش آموزههای مولانا برای انسان معاصر» ارائه شده است.
دکتر علی اصغر دادبه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست