دوشنبه, ۱۸ تیر, ۱۴۰۳ / 8 July, 2024
مجله ویستا

تاملی بر آسیب شناسی جنبش دانشجویی در چند سال اخیر


تاملی بر آسیب شناسی جنبش دانشجویی در چند سال اخیر

جنبش دانشجویی به چه معنا است آیا آنچه امروز در دانشگاه ها شاهد آن هستیم به واقع جنبش دانشجویی تلقی می شود جایگاه سواد در جنبش دانشجویی كجا است دنیای امروز با شاهراه های اطلاعاتی اش Information main Road انسان معاصر را به تكاپو واداشته است

این تكاپو زمینه را برای رقابتی گسترش داده است كه اگر در آن شركت نجست، عقب ماندگی فوق العاده ای را برای معاصرین به ارمغان خواهد آورد. عنصر اصلی این رقابت جهانی، «سواد» است. انسان هزاره جدید اگر نداند، نمی تواند. دنیای رسانه های غول پیكر، جایی برای بی سوادان نخواهد گذاشت لذا انسان معاصر می باید با سواد رسانه ای (media literacy) خود به ابررسانه تبدیل شود تا بتواند از حداقل های دموكراسی، عدالت، حقوق بشر، آزادی و... بهره مند شود. در این میان دانشگاه ها به عنوان پلی میان بالا و پائین هرم عامه- نخبه نقش فوق العاده ای به عهده دارند. دانشجوی جوان از زمانی كه پایش را به دانشگاه می گذارد باید فصل جدیدی را در زندگی خود آغاز كند و این فصل جدید آموختن است.بهتر است از همین ابتدای بحث با خودمان رو راست باشیم. تجربه چندین سال دانشجو بودن و فعالیت در محیط های دانشگاهی حداقل برای من به خوبی روشن كرد كه جنبش دانشجویی برخلاف آنچه اكثریت می پندارند در سال های اخیر بیشتر از آنكه جنبه درونی (Internal) داشته باشد وجهه بیرونی (External) دارد و این تا جایی پیش می رود كه بسیاری از تازه واردین به دانشگاه ها تصویری از جنبش دانشجویی به جز تحصن، هیاهو، تریبون آزاد، كارناوال های تبلیغاتی و... ندارند البته لازم است كه توضیح دهیم اینها جزیی از خصیصه های جنبش دانشگاه به لحاظ تشكل هایی جوان محسوب می شود اما سئوال اصلی اینجا است كه آیا جنبش دانشجویی فقط همین است و بس؟! دانشجوی امروز به عنوان مغز متفكر و نبض تپنده جامعه كه قرار است فردا یكی از مدیران ارشد كشور باشد در درجه اول باید بیاموزد و یاد بدهد. آنچه امروز گریبانگیر جامعه دانشجویی و سبب رنج جنبش آن است، جای خالی عقیده، سواد و ایدئولوژی است. عدم درك درست واژگانی و عملیاتی از ایدئولوژی ها و مكاتب، آرا و عقاید، نظریه ها و قوانین درد بزرگ فعالیت های سیاسی دانشجویی است. دانشجوی جوان به محض ورود به دانشگاه با عناوین پرطمطراق سیاسی، اجتماعی آشنا می شود، بدون مطالعه قبلی و شناخت كافی تنها نزدیكی حسی (proximity sense) با یك ایدئولوژی برقرار می كند و یا شیفته یك كاریزمای كوچك دانشجویی می شود و حالا این دانشجو هیجان زده می شود، از طبقه و پرولتاریا می گوید بدون آنكه آن را فهمیده باشد، از درد مشترك حرف می زند اما چند روز یك بار گوشی موبایل عوض می كند. از مرفهان بی درد می نالد ولی شلوار لی با مارك فلان كمپانی را می پوشد، از نخبگان روسی نام می برد ولی مطالعه نمی كند تا آنها را بشناسد، از امپریالیسم انتقاد می كند ولی مصرف زده صرف است، از شریعتی می گوید ولی فلسفه و تاریخ نمی داند. از گلسرخی مثال می زند ولی ادبیات روز را نمی خواند...بگذارید استثناها را كنار بگذاریم همیشه استثناها وجود دارند. بدون در نظر گرفتن آنها ضعف بزرگ جنبش های دانشگاهی نبود سواد است. دانشجوی امروز به علت همین ضعف، موجی حركت می كند. گاهی هست و گاهی نیست. گاهی محكوم می كند و گاهی فرو می رود. او در پشت صحبت های تند و تیز خود كه البته در بسیاری از موارد (و تاكید می كنم در بسیاری از موارد) درست و حق طلبانه است دلایل مستند و علمی ندارد و به علت همین ضعف تئوریك نمی تواند از خود دفاع كند. او در ۱۶ آذر، سالگرد قتل های زنجیره ای (بدون اینكه چند كتاب از ققنوس خوانده باشد) انتخابات، بسته شدن روزنامه ها (بدون آنكه در روز یك روزنامه را كامل بخواند) فعال می شود، به تریبون آزاد می رود، ستاد تشكیل می دهد، دستگیر می شود، چند ترم معلق می ماند و بعد دیگر هیچ خبری از او نیست؛ حركت سركوب می شود و جنبش دانشجویی رو به افول می رود.نوع ساختار تشكل های سیاسی دانشجویی در سال های اخیر تغییر ماهوی پیدا كرده است (چه در دانشگاه های دولتی و چه دانشگاه آزاد) و این خود به بحث بالا دامن می زند. این گروه ها معمولاً با محوریت یك نفر (معمولاً دبیر) به عنوان راهبر و تعداد زیادی فرمانبر (به لحاظ فكری) فعالیت هایی را انجام می دهند كه معمولاً كلیه تصمیم گیری ها در راس همان راهبر صورت گرفته و بقیه تنها حضور فیزیكی دارند. برای نمونه به نحوه شكل گیری یك مراسم سخنرانی در دانشگاه دقت كنید. یك یا دو نفر معمولاً تصمیم می گیرند چه كسی دعوت شود، چه بگوید و چه سئوالاتی مطرح شود و بقیه تیم این تشكل سیاسی فقط تداركاتچی های خوبی هستند كه این مراسم برگزار شود اما سئوال اصلی اینجا است چند نفر از این تشكل سخنران را به خوبی می شناسند و آرای او را خوانده اند؟! تشكل های سیاسی دانشجویی چند بار در هفته دور هم جمع می شوند و مبانی تئوریك ایدئولوژی های خود را می شكافند؟ چند مقاله علمی می توانند در طول سال منتشر كنند (بیانیه ها، شب نامه ها و... جزء مقالات علمی تالیفی محسوب نمی شوند) آیا رشته علمی دانشگاهی خود را جدی می گیرند و در كنار فعالیت های سیاسی، دانش پژوهشی را هم ارج می نهند؟!شانزده آذر دیگری هم گذشت. امیدوارم در سالگردهای بعدی به تئوریسین ها، نویسندگان و هنرمندان جنبش های دانشجویی افتخار كنیم و نه فقط و فقط به سه شهید دانشگاه تهران در چند دهه قبل و یادمان بماند دانشجو اگر می خواهد سیاسی باشد باید سواد سیاسی داشته باشد، بخواند و بنویسد و در غیر این صورت برایش سیاست ورزی می كنند. این اتفاقی است كه در سال های اخیر اتفاق افتاده است؛ چه خوشمان بیاید و چه نیاید.

فرنوش حبیب نژاد