جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جمع تئوری پوپری با عمل


جمع تئوری پوپری با عمل

آنچه پوپر به ما پیشنهاد می کند, صرفاً ایده های سودمند نیست بلکه نوعی اخلاق است حتی یوسف آغاسی فلسفه پوپر را «دین جدید» می نامد ۱۹۸۲ ۲۴۲ تام ستل استدلال می کند که اندیشه فلسفی پوپر با ساختار مسائل به هم تنیده آرای اخلاقی او, یکپارچه شده است ۱۱۶ ۱۹۸ برای پوپر جست وجوی شناخت به خاطر حقیقت مطلق بازی نبود

آنچه پوپر به ما پیشنهاد می کند، صرفاً ایده های سودمند نیست بلکه نوعی اخلاق است. حتی یوسف آغاسی فلسفه پوپر را «دین جدید» می نامد. (۱۹۸۲؛۲۴۲) تام ستل استدلال می کند که اندیشه فلسفی پوپر با ساختار مسائل به هم تنیده آرای اخلاقی او، یکپارچه شده است. (۱۱۶؛۱۹۸) برای پوپر جست وجوی شناخت به خاطر حقیقت مطلق بازی نبود. واژه هایی چون امید، شجاعت، حرمت، تکلیف، وظیفه، ایمان، انسان دوستی و حتی عشق بارها در نوشته های او یافت می شوند، و واژگانی که او به کار می برد، هیچ کدام تصادفی نیست. خشم پوپر از هگل را نمی توان تنها در این خلاصه کرد که وی از توتالیتاریسم حمایت می کند، بلکه هگل در نظرگاه پوپر فضای فکری را آلوده ساخته و موجد مانعی در طریق جست وجوی حقیقت شده است. (۲۹۸-۲۹۴) در نظرگاه پوپر به جست وجوی امر واقع بودن تعهدی اخلاقی است. این سخن به ما کمک می کند بفهمیم چرا پوپر از یک سو هگل و فیلسوفانی همچون او را محکوم می کند و از سوی دیگر به ما پند می دهد که حرمت افراد ساده و نادان را به منزله سرچشمه بالقوه امر واقع نگه داریم.

در دیدگاه پوپر، تظاهر، بی صداقتی و ابهام گناهانً اخلاقی مهلکی هستند. در دوران دانشجویی اغلب آشفتگی فکری داشته ام، اما وقتی در ۱۹۷۵ با فلسفه پوپر آشنا شدم با خود گفتم اکنون زمان آن فرا رسیده است که نه تنها در زندگی خود به ایده های پوپر نظری بیفکنم بلکه در تبادل نظر با دیگر محققان پوپر می تواند برای من الهام بخش باشد. از حق نگذریم، پوپر بخش مهمی از علت کسالت و آشفتگی فکری مرا تبیین و تفسیر کرده بود. در نظرگاه او تحقیق محض در عنوان ها یا موضوع ها خلاصه نمی شود.

بخش کسالت آور اصلی در پژوهش به این موضوع مربوط می شود که مانعی از جلو مساله برداشته نمی شود. حتی ممکن است ارسطوی بزرگ نیز گاهی به کار عبث جمع آوری اطلاعات و طبقه بندی آنها بپردازد.

افزون بر اینها، اگر محققی برایش مساله یی مطرح باشد، ممکن است نتواند نظرش را به روشنی مطرح کند و همین ناتوانی در گفتار سبب می شود فهمیدن آرا و نظریات او دشوار باشد. حتی نظریات فیلسوف مشهوری چون هگل می تواند مبهم باشد، نه اینکه فکر کنیم هگل حرف های عمیقی برای گفتن دارد بلکه به این دلیل که او می خواهد بر آشفتگی خود پرده یی بکشد. بالقو گی انقلابی فلسفه پوپر آن چنان که باید شناخته شده نیست اما بسیاری آن را ارج نهاده اند.

فی المثل بریان مگی توجه ما را به نفوذ چشمگیر پوپر برای کسانی که در حوزه خود آوازه یی دارند جلب کرده است برای مثال چگونه فلسفه پوپر روش کار آن صاحب نظران را تغییر داد. ویلیام بارتلی استدلال می کند شکاف میان شیوه کار فلسفی پوپر و بخش عمده فیلسوفان حرفه یی معاصر به بزرگی فاصله بین ستاره شناسی و ستاره گویی (تنجیم) است. بنا به گفته بارتلی، اگر حق با پوپر باشد، در این صورت اکثریت قریب به اتفاق فیلسوفان حرفه یی جهان در زندگی عقلانی خود به بیراهه رفته اند یا در ره ترکستان اند.

● ویژگی فلسفه انقلابی پوپر چیست

در اینجا منظور من به بسیاری از ایده های سودمند پوپر و نیز سهم اساسی او در بحث های اصلی چندین حوزه علمی خلاصه نمی شود، زیرا می توان بدون تاثیرپذیری از سرزندگی فلسفه او به بحث و حتی تطور بسیاری از نظریات پرداخت. اغلب کسانی که نظریاتی را از پوپر وام گرفته اند نامی از وی به میان نیاورده اند، حتی پاره یی نظریاتی را از پوپر گرفته اند و به منزله ایده های ضدپوپری قالب کرده اند. منظور تجویزات رفتاری پوپر برای محققان است و نیز آرای او در باب شناخت که اساس این تجویزند. فی المثل؛ ما نادانیم. به واقع نادانی ما بی نهایت است.

پس دانشمند ممکن است کاشفی بزرگ و درخور تحسین باشد اما فرهیخته یی آگاه قلمداد نمی شود، که از اقتدار و مرجعیت یک اîبîرانسان فرهنگ ها فاصله دارد. او باید نقد، و به احتمال قریب به یقین کنار زده شود... بهتر است فراموش نکنیم که بخش های کوچکی که می دانیم یا حدس می زنیم با هم فرق بسیاری داریم، اما وجوه اشتراک ما نادانی بی پایان ماست. (پوپر، ۲؛ ۱۹۷۸) همه انسان ها سرچشمه احتمالی حقیقت اند - حتی افراد ساده، بی سواد، نادان و جزمی. پس گرایش عقل گرایانه را صرفاً می توان این گونه خلاصه کرد؛ ممکن است من برخطا باشم و شما برحق و با تلاش و کوشش به حقیقت تقرب پیدا می کنیم. (پوپر، ۲؛ ۱۹۷۸) دستیابی به حقیقت دشوار است، رسیدن به حقیقت سخت است. حقیقت آشکار نیست (پوپر، ۳۶-۲۷؛ ۱۹۶۵) پاره کردن قید و بند آنچه گمان می کنیم می دانیم کار شاقی است. افزون بر اینها، صرف یافتن حقیقت و ارائه آن به افرادی که حسن نیت دارند و آن را تشخیص می دهند، بسنده نیست. آدمی باید با کار شبانه روزی و سخت حرف خود را به دیگران بفهماند. اما باز هم حتی شنوندگان و خوانندگانً خوش نیت در اغلب موارد منظورتان را درست نمی فهمند. سرچشمه های شناخت متعدد است اما هیچ کدام موجه نیست. با هر گامی که به جلو برمی داریم، مسائل نو و حل نشده یی را کشف می کنیم. در جایی که گمان می کنیم پایمان را روی زمین سفت گذاشته ایم، به واقع همه چیز در سیلان و متزلزل است. (پوپر، ۸۷؛ ۱۹۷۶)

آیا من مساله یی واقعی دارم؟ مسائل مهم و ضروری آنقدر زیادند که دیگر فرصتی یا بهانه یی برای فرصت سوزی تلاش هایمان در تحقیقی بی اهمیت نداریم. با تکیه بر این امر واقع است که افراد رشته من کاری که انجام می دهند، دلیل مناسبی برای انجام آن کار نمی تواند باشد. شاخه های علمی در کار نیست، آنچه هست واحدهایی اجرایی و اداری اند که برای مسوولان اجرایی آکادمی ها آرامش خاطر می آفرینند - چیزی به عنوان موضوع وجود ندارد؛ صرفاً مسائل وجود دارند و اینکه ضرورتاً باید آن مسائل را حل کنیم. (پوپر، ۵؛ ۱۹۸۳) ما نباید در علم یا فلسفه به شیوه های رایج، به گرایش ها، فرآیندها یا مکاتب فکری اعتقاد راسخ پیدا کنیم.

شیوه های رایج فقط یک ویژگی جدی دارند و آن هم برانگیختن انتقاد است. (ibid:۷) آیا مساله من به روشنی بیان شده تا همه خوانندگان بدانند قضیه چیست؟ چه چیزی از یک مساله، مساله می سازد. چرا این مساله مهم است؟ آیا من وضعیت مساله را به روشنی بازسازی کرده ام؟ آیا نمایندگان نظریات متضاد بازسازی من را بسان بازنمایی ناب و درست دیدگاه هایشان به رسمیت می شناسند؟ آیا پیش از نقدً این نوعً دیدگاه های متضاد کوشیده ام آنها را به صورت دقیق و درست عرضه کنم و بپرورانم، تا بر مبنای قوی ترین تفاسیرشان آنها را نقد کرده باشم؟ آیا فرضیه های خود یا راه حل های مساله را با دقت و روشنی کافی تحریر کرده ام تا شنوندگان و خوانندگان حتی المقدور به آسانی معضلات آن فرضیه ها را تشخیص دهند؟ آیا کوشیده ام راه حل های خود را بشناسم؟ آیا به یاد داشته ام که بهتر است فرضیه های خطرناکی عرضه کنم که کاذب اند تا فرضیه هایی که خطر زیادی ندارند.

گرچه ممکن است کمتر موجه باشند ولی کمتر در مورد واقعیت سخن می گویند؟ آیا می توانستم بکوشم از انتقاد نهایت بهره را ببرم؟ آیا هر اقدام ممکن را انجام داده ام تا دریابم چرا منتقدان از نظریاتم خشنود نیستند؟ اگرچه اغلب درک منتقدان برایم مشکل است اما باید از تلاش های آنان در نقد آرای خودم سپاسگزار باشم. همان گونه که پوپر در پاسخ لرد بویل می نویسد، نقد عقلانی جدی به قدری کیمیاست که باید آن را تشویق کرد. آمادگی برای دفاع از خود به مراتب از آمادگی برای پذیرش خطا خطرناک تر است. (۱۹۷۴؛۱۱۵۳) ما باید از هر کوشش جدی برای نقد نظرگاه هایمان ممنون باشیم. ستایش فضیلت فکری نیست. پیروزی در بحث فضیلت عقلانی نیست.

اگر سر سوزنی در تنویر مسائل مان موفق شویم، باید از آن دستاورد عقلانی بی نهایت خرسند شویم. اگرچه طی سال ها با افراد بسیار جالبی ملاقات کرده ام که خودشان را پوپری قلمداد می کردند اما همواره انتظارات اولیه ام به یأس مبدل شده اند. من اغلب در آثار فیلسوفان پیرو پوپر تمایزی بین ستاره شناسی و طالع بینی که بارتلی به آن اشاره می کند نمی توانم تشخیص بدهم. اگرچه پوپری ها اغلب بر اهمیت نظریات پوپر تاکید می کنند، اما در عمل اثر فکری آنان تفاوت چندانی با دیگر دانشمندان و پژوهشگران ندارد. در بین هشت و اندی همایش که درباره پوپر شرکت کرده ام و نیز دیگر همایش ها تفاوتی ریشه یی نتوانسته ام بیابم. دیگر واقعیت و مساله عذاب آور که طی این سال ها فهمیده ام رفتار غیرپوپری پوپری ها است.

ارنست گلنر می گوید زمانی که صمیمانه کتاب پوپر با عنوان جعلی «یکی از دشمنان جامعه باز» را با عطف به نظر والتر وایمار «زمانی آنچه کلیسای پوپری می نامم» مطالعه می کردم موجد پیچیدگی سریع و بی واسطه یی برایم شد - یعنی به جای نظرگاه فلسفی منسجمی با داد و بیداد نسبتاً مبدل گربه های کوچه روبه رو شدم. ( xi ۱۹۷۹) روشن است که موافقت با معیارها و نظریاتی که به طور خلاصه گفتم ضرورتاً به رفتاری منطبق با آنها نمی انجامد. این انتظاری نامعقولانه است که فکر کنیم پوپری ها فراتر از مردم عادی هستند. به هر حال من از تاثیر اندک معیارهای رفتاری پوپر بر کسانی که پوپر را تایید می کنند شگفت زده می شوم.

البته اگر در باب معیارهای پوپر تامل کنیم خواهیم فهمید عمل به آنها بسیار دشوارتر از بحث و گفت وگو بر مبنای معنای اصیل پوپری است. بر همین اساس، جست وجو طبق معیارهای پوپر بسیار نادر است. موافقت با معیارهای پوپری یک مساله است و پذیرش این معیارها و عمل به آنها مساله یی دیگر. فی المثل انتقادی که ممکن است سودمند باشد باعث ناراحتی عاطفی هم می شود. زندگی با مسائل باز فکری ممکن است زجرآور باشد. نقد دیگران ما را دچار زحمت و دردسر می کند. جان کلام اینکه به گمان من مساله یی که می خواهم حسن ختام بحث قرار دهم این است که آیا امکان دارد بر مبنای معیارهای پوپر بتوان کاری را به نحو احسن انجام داد؟ آیا می توانیم سنتی تحقیقی در قالب معنای اصیل پوپر شکل دهیم یا معیارهای پوپر به ناچار در قلمرو اتوپیای غیرمعمول باقی خواهد ماند.

فرد آیدین

ترجمه؛ هاشم بناءپور

فهرست منابع و مآخذ در بایگانی روزنامه موجود است.