چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

در آسمان دلتنگی عرفات


در آسمان دلتنگی عرفات

امروز که روز عرفه و معرفت‌آموزی و شناخت است، پناه آورده‌ام به حرم امن حضرت قبله هشتم، کنار بارگاه ملکوتی امام مهربان و رئوف، حضرت ثامن‌الائمه. من دلتنگ صحرای عرفات و مشعرالحرام …

امروز که روز عرفه و معرفت‌آموزی و شناخت است، پناه آورده‌ام به حرم امن حضرت قبله هشتم، کنار بارگاه ملکوتی امام مهربان و رئوف، حضرت ثامن‌الائمه. من دلتنگ صحرای عرفات و مشعرالحرام و محشر انسان‌ها و سپیده‌پوشان آنم. من خراباتی‌ام و دلم بهانه صحرا و بیابان دارد، دلم بهانه خیمه‌نشینی می‌گیرد. دلم بهانه دارد؛ بهانه سر به بیابان گذاشتن.

عاشق امام هشتم‌ام و تا حریم حرمش، تنها با یک تپش؟ عاشقانه خود را رسانده‌ام و در سایه‌سار گنبد و گلدسته‌های طلایی‌اش، مأوا و منزل برگزیده‌ام.

من به زیارت آمده‌ام؛ به زیارت قبله دل‌های ادب‌آموخته، به زیارت امام و پیشوایی که لقب ضامن آهو گرفت. تپش‌های قلب من، رنگی از عشق به خود گرفت و مرا به بهشت برین، سرزمین طوس رساند.

من به زیات آمده‌ام؛ زیارت حجت و فرستاده خدا، در آسمان دلم، بال و پر گرفته‌ام تا در این روضه رضوان، نور خدا را در چشمه حیاتم جستجو کنم. من در این قطعه از بهشت زمین آسوده و فارغ‌البال از روزمرگی زندگی، شده‌ام؛ اما دلم هنوز بهانه می‌گیرد.

من دلتنگ صحرای عرفات و مشعرالحرام و محشر انسان‌ها و سپیده‌پوشان آنم. من خراباتی‌ام و دلم بهانه صحرا و بیابان دارد، دلم بهانه خیمه‌نشینی می‌گیرد. دلم بهانه دارد؛ بهانه سر به بیابان گذاشتن.

دلم بهانه کوهی را می‌گیرد که «جبل‌الرحمه» نام گرفت و در کنار آن، سرور آزادگان جهان، حضرت حسین‌بن علی علیه‌السلام، دعا و نیایشی را زمزمه کرد که نوای آن در گوش زمان پیچید و عارفان را معرفت آموخت؛ آن هم معرفت عرفه.

من در این قطعه بهشت هنوز هم به دنبال گمشده خویشتنم، دلم کنار خیمه‌ها آرام می‌شود، خیمه‌های وفاداری عرفات که رمز و رازی با خیمه‌های کربلا دارند.

دلتنگی عرفات آسمانی در دلم دارد، خورشیدی، ماه و ستارگانی در آن می‌بیند و با شعاعی از نور، آن را تا سرزمین هدایت پیش می‌برد و با منزلگاه راز آشنا و همراه می‌کند.

دلم هنوز بهانه می‌گیرد، بهانه صدق و صفای مردمان سرزمین‌های دوردست که همه هستی و دار و ندار خویش را در دو قطعه از احرام پیچیده‌اند و راهی صحرای عرفات شده‌اند.

دلم بهانه می‌گیرد، بهانه دعا در خلوت صحرا، زیر اشعه خورشید، در سرزمین راز و نیاز و نیایش، در اردوگاه بندگی، در خلوت بندگی، آسمان دلتنگی دلم عجیب بهانه می‌گیرد، بهانه همنشینی در خیمه‌های سپید، شاید هم کنار دلبری با همه دلدادگی به آن که این جهان هستی به پاس و به یمن وجود مقدس اوست.

دلم بهانه می‌گیرد. بهانه دعا و نیایش آن هم در کنار مردی سپیدپوش با اسبی سپید و پرچمی بر دوش با آهنگ و نوای «منم مهدی هدایتگر امت‌ها».

دلم بهانه می‌گیرد، بهانه یک شعله دعا که از همه وجود زبانه می‌کشد، آن هم در صحرای عرفات.

عرفات سیری آشنا در کربلا دارد. بی‌دلیل نیست که گفته‌اند خدای متعال در این روز نظری هم به زائران حضرت حسین بن علی علیه‌السلام دارد.

دلم بهانه می‌گیرد، بهانه کربلا، عرفات و جبل‌الرحمه، با زمزمه‌های ناب دعا و همنوایی با قافله‌سالار قبیله عشق. عرفه، عرفات و کربلا تکرار حدیث عاشقی است، آن هم با حضرت حسین‌بن‌علی علیه‌السلام.

محمد خامه‌یار