سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

تیغ اُكام برای انتخاب ساده ترین ها


تیغ اُكام برای انتخاب ساده ترین ها

نظریه هایی قابل توجه بسیاری درباره ماهیت واقعیت وجود دارد چگونه درباره پذیرش یا انكار آنها تصمیم می گیریم ما در طول زندگی مان, ایده های جدید را بررسی می كنیم و به بررسی مجدد ایده های قدیمی می پردازیم, در تلاش برای آنكه مجموعه ای صحیح از عقاید را احراز كنیم

نظریه هایی قابل توجه بسیاری درباره ماهیت واقعیت وجود دارد. چگونه درباره پذیرش یا انكار آنها تصمیم می گیریم؟ ما در طول زندگی مان، ایده های جدید را بررسی می كنیم و به بررسی مجدد ایده های قدیمی می پردازیم، در تلاش برای آنكه مجموعه ای صحیح از عقاید را احراز كنیم. گاهی این كار شبیه عبور كردن از جلو غذاهای مختلف در سلف سرویس است كه در آن می توانید هر تركیبی از غذاها را كه می خواهید انتخاب كنید و بردارید. درست همان طور كه فردی مطلع براساس اصول بهداشتی انتخاب هایش را انجام می دهد، یك متفكر زیرك هم از اصول معرفتی برای ارزیابی عقاید استفاده خواهد كرد.

«تیغ اكام» یكی از مهمترین این اصول معرفتی است. براساس این اصل اگر مجبور باشید كه از میان شماری از نظریه های رقیب یكی را انتخاب كنید، باید ساده ترین نظریه را انتخاب كنید چرا كه بیشترین احتمال صادق بودن را دارد. برای مثال فرض كنید كه روزنامه ای كه هر روز پشت در خانه شما گذاشته می شود، امروز صبح در آنجا نباشد. شماری از توضیحات ممكن برای نبودن روزنامه وجود دارد. ممكن است فرد توزیع كننده روزنامه بیمار باشد، ممكن است روزنامه تعطیل شده باشد، یا اینكه موجودات فضایی بیگانه روزنامه را دزدیده باشند تا اطلاعاتی را در مورد ساكنان زمین به دست آورند. آشكار است كه در میان این سه امكان اولی را انتخاب می كنید. انتخاب های دوم و سوم بیش از پیش نپذیرفتنی به نظر می رسند، اما چرا؟ اگر انتخاب مربوط به من است، چه چیزی مانع انتخاب نظریه بیگانه های فضایی به وسیله من می شود؟

پاسخ این است كه نظریه بیگانه های فضایی بیش از حد پیچیده است. نظریه بیماری مستلزم عقیده داشتن به وجود یك ویروس است، چیزی كه من از قبل به دلایل دیگر به وجود آن اعتقاد دارم. در مقابل نظریه بیگانه های فضایی مستلزم اعتقاد داشتن به چیزی است كه من دلیل دیگری برای تصدیق كردن آن ندارم. به عبارت دیگر نظریه بیگانه های فضایی از من می خواهد كه فرضیات بیشتری را نسبت به فرضیات مربوط به نظریه بیماری قبول كنم. اما هنوز ممكن است گفته شود كه چرا فرضیات اضافی مشكلی محسوب می شوند، به خصوص اینكه ما كمبودی از لحاظ ظرفیت مغزی نداریم. علاقه من به خلاقیت و نوآوری ممكن است مرا به مباهات كردن به ساختن نظریه ای پیچیده تر سوق دهد. اما این نظری اشتباه است. پیچیدگی چیزی نیست كه به آن مباهات كرد زیرا پیچیدگی ضرورتاً خطر اشتباه را می افزاید. هر عقیده ای هر چند ممكن است حقیقی نباشد، الزام آور است. بنابراین هر چه فرضیات بیشتری را اختیار كنید، احتمال این امر بیشتر می شود كه ناآگاهانه خودتان را به امر كاذبی ملزم كنید. كاذب بودن دشمن بزرگ هوش است. برای زیستن هوشمندانه باید خطر خطاها را تا جایی كه می توانیم به حداقل برسانیم. تیغ اكام مدعی نیست كه جهان در حد اعلای سادگی است. واضح است كه جهان ساده نیست. جهان آن قدر پیچیده است كه اگر روزی معلوم شود بیگانگان فضایی واقعاً وجود دارند خیلی مایه تعجب نخواهد شد. نكته این است كه ما نباید به سوی این نتیجه گیری هدایت شویم، مگر آنكه شواهد ما را به آن سو براند- یعنی هنگامی كه نتوانیم مشاهداتمان را به شیوه ای ساده تر توضیح دهیم. فیلسوفان این تیغ را به شیوه های مختلف به كار برده اند. گاهی آن را در دفاع از دیدگاه های سنتی به كار می برند، فیلسوف بزرگ قرن بیستم برتر اند راسل در ردیه اش بر ایده آلیسم، این نظر كه دنیای خارج وجود ندارد، به این تیغ متوسل می شود: «بنابر این اصل سادگی ما را ترغیب می كند كه دیدگاهی طبیعی را برگزینیم، اینكه واقعاً چیزهایی به جز خودمان و داده های حسی مان وجود دارند كه وجودی مستقل از ادراك ما از آنها دارند... از آنجایی كه این عقیده به هیچ مشكلی منتهی نمی شود، بلكه برعكس به ساده كردن و نظامدار كردن توصیف ما از تجربیاتمان گرایش دارد، به نظر می رسد كه دلیل محكمی برای رد كردن آن وجود نداشته باشد.» (مسائل فلسفه، انتشارات دانشگاه آكسفورد، ،۱۹۶۸ صفحه ۲۴)از طرف دیگر فیلسوفانی هم از تیغ اكام برای حمله به دیدگاه های سنتی استفاده كرده اند. برای مثال در بحث در مورد وجود خداوند، بی خدایان مدعی بوده اند كه همه چیز درباره جهان را می توان صرفاً با اصطلاحات طبیعی توضیح داد و نیازی به فرض وجود موجودی فوق طبیعی نیست. در مقابل قائلان به وجود خداوند استدلال كرده اند كه وجود یك موجودیت دیگر در واقع می تواند باعث ساده تر شدن یك نظریه شود (تصور كنید بدون قائل شدن به وجود الكترون، فیزیك چه وضعیتی پیدا می كرد). بر همین روال ریچارد سوئین برن الهی دان انگلیسی استدلال می كند كه فرض وجود خداوند كاركردی مشابه دارد، یعنی توضیح ساده تری برای پدیده های طبیعی در اختیار می گذارد. تیغ اكام مانند هر ابزار فلسفی دیگری به خودی خود نیز بحث برانگیز بوده است و پرسش های معرفت شناختی جالبی را برانگیخته است اما یك پرسش كه درباره تیغ اكام ندرتاً مطرح شده این است كه چرا اصلاً آن را «تیغ» می نامند؟ هنگامی كه از دانشجویان این سئوال را می پرسم، اغلب پاسخ می دهند به این علت كه مثل تیغ كه چربی و زوائد گوشت را می گیرد عمل می كند. درست است كه گرفتن چربی های گوشت برای «اصل سادگی»- تا جایی كه به رسیدن به اصل مطلب یا ضروریات آن مربوط می شود- استعاره مناسبی است اما كیست كه از تیغ برای گرفتن چربی های گوشت استفاده كند؟ از هر قصابی كه بپرسید به شما خواهد گفت كه راه های بسیار موثرتری برای انجام چنین كاری وجود دارد.اصطلاح «تیغ اكام» براساس نام منطق دان قرن چهاردهم میلادی «ویلیام اكام» ساخته شده است، گرچه اكام نبود كه اصل سادگی را اختراع كرد، اما او آن را با چنان تاثیر كوبنده ای به كار برد كه این اصل به طوری از یاد نرفتنی با نام او همراه شد. آیا در قرون وسطی از تیغ برای جدا كردن چربی از گوشت استفاده می كردند؟ البته كه نه. استفاده اصلی تیغ در قرون وسطی همان بود كه امروز هست: تراشیدن موها. مشكل این است كه تراشیدن موها، برخلاف جداكردن چربی از گوشت استعاره مناسبی برای دستاوردهای اصل سادگی نیست.جدا از برخی زمینه های پزشكی، تراشیدن موها اقدامی برای زیبایی است. ما برای زیباكردن خودمان و نه ساده كردن خودمان موهایمان را می تراشیم. در واقع ممكن است این بحث مطرح شود كه تراشیدن موها بهداشت شخصی را به طور قابل ملاحظه ای پیچیده تر می كند. همچنین ما موها را نمی تراشیم تا به «اصول» برسیم،گرچه فردی طاس به نحوی نسبت به فردی ژولیده مو اصیلتر جلوه می كند.تراشیدن موها یك موضوع مربوط به ترجیح شخصی است. اگر اصل معرفتی مورد پرسش در مورد ترجیح شخصی بود، آنگاه می باید آن را «اصل زیبایی» می نامیدند.درست است كه «زیبایی» (elegance) برای مدت های مدیدی به عنوان كیفیتی مطلوب در نظریه ها تلقی می شده است و زیبایی كاملاً با سادگی مرتبط است، اما از چه مقداری به بعد مو نازیبا محسوب می شود؟ آنهایی كه نام تیغ اكام را ابداع كردند، واقعاً به چه چیزی می اندیشیدند؟ نظریه شخصی خود من این است كه آنها به استفاده دیگری از تیغ در قرون وسطی فكر می كردند. در پایان قرن چهاردهم میلادی هنوز كاغذ به عنوان یك ماده رایج برای نوشتن تازه به اروپا وارد شده بود. پیش از آن همه چیزها را روی تومارهایی می نوشتند كه از پوست حیوانات ساخته می شد. تصویر زیر بیانگر كاتب شاخص قرون وسطی است: «به ابزارهایی كه او در دست دارد توجه كنید. در دست راستش قلم پری برای كاربرد جوهر دارد. در دست چپش تیغی دارد. او از تیغ برای زدودن تومار چرمی هنگامی كه خطایی در نوشتن مرتكب می شود استفاده می كند. تیغ او در حكم یك پاك كن است.» به عقیده من همه بهتر است در مورد اصل سادگی دقیق تر باشیم. موضوع اصل سادگی «ترجیح شخصی» نیست؛ موضوع اصل سادگی «دقت» است.

تیغ اكام شیوه ای برای پاك و منظم نگه داشتن ذهن است.

ترجمه: علی ملائكه

شارون كای استادیار فلسفه در دانشگاه جان كارول در كلیولند اوهایو است.

Think, NO. ۱۸, June ۲۰۰۳