جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
روایت جهانی سازی اقتصاد از منظر سیاست هرمنوتیکی
جهانی سازی اقتصاد از افقهای متعدد و متفاوتی قابل بررسی و پژوهش میباشد. در مقالهٔ حاضر سیاست هرمنوتیکی، به شرحی که خواهد آمد، نقطهٔ شروع بررسی جهانی سازی اقتصاد است. زمانی که از سیاست هرمنوتیکی در کلیت آن سخن میگوییم سه مقوله را باید به صورت همزمان به ذهن بسپاریم:
۱) محدودیت سرزمینی؛
۲) عقل عملی؛
۳) ایده یا ایدهآل خیر عدالت بنیاد.
پس از ایجاد ارتباط شبکهای میان عناصر سه گانه و سازنده سیاست هرمنوتیکی، میتوان به روایت آن از جهانی سازی اقتصاد پرداخت.
عنصر اول سیاست هرمنوتیکی آنست که سیاست در سرزمینی محدود معنا دارد. در عرصه فاقد محدودیت سرزمین، سیاست حضور ندارد. پس دو عنصر سرزمین و محدودیت لازم و ضروری هستند. سرزمین موجب اتصال و ارتباط انسان با زمین شده و در عین حال محدود بودن آن انسان را صاحب مسکن و مأوا و به عبارتی نقطه اتکاء و امید میسازد. حضور توأمان این دو یعنی سرزمین و حد و حدود به لحاظ نظری، فیزیکی و روانی باعث میشود تا انسان بتواند صحبت از سیاست نماید. البته سرزمین و حد و حدود مورد نظر، منحصر به مرز و قطعه زمینی خاص نمیشود، بلکه مفهومی فراگیرتر را در بر دارد. ذهن انسان باید با ایجاد محدودیت و به حد در آوردن نامحدود و بیکران به تأمین و اندیشه بپردازد، و در عین حال این محدودیت را به وجه ملموس و فیزیکی در قالب یک محدودهٔ معین و مشخص بنام سرزمین پیاده کند.
پس از ایجاد چنین حصاری به عنوان قدم دوم باید به سراغ واسطهٔ انجام این کار (medium) یا محیط انتقال و واسطهای رفت که تحقق سیاست در آن جریان مییابد، یعنی عقل عملی. عرصهٔ سیاست،عرصهٔ نظریه (theory) و تکنیک (technic) نیست، بلکه ما شاهد تعامل عقل و عمل، یا تدبیر در بستری اخلاقی هستیم. زیرا نظریه با تأمل انتزاعی و مجرد، و تکنیک با پرداختن به بحث هدف وسیله در عین حال که غیر اخلاقیاند در ارتباط با کنش و عمل انسان نیز قرار ندارند. در وادی محدود و محصور سیاست نیازمند واسطهای هستیم تا اهداف درست و ویژه زندگی را مشخص ساخته و در عین حال با ایجاد اتصال بین نظریه و عمل آنچه را که درست و خوب است متحقق سازد.
عقل عملی عهدهدار انجام این مهم به غایت پیچیده است. عل عملی بر پایه آنچه که درست و خوب است به تامل و اندیشه پرداخته و آن کار را که باید به انجام برسد مطرح میکند. پس نظریهای صرف نیست که بعدا محتاج عمل کردن و کاربردش شویم. مضافا خنثی و بیطرف نیز نیست که به راحتی دستاویز افراد نهادها، سازمانها و مختلف قرار گیرد. عقل عملی با نظر به امر نیک و خوب در عرصهٔ عمومی به تأمل و اندیشه دربارهٔ آنچه که باید شود میپردازد. این سه مؤلفه در نظریه یا تکنیک، غایب و مفقود هستند. پس سیاست هرمنوتیکی را با نظریه و تکنیک سروکاری نیست.
با شرحی که از دو عنصر سازنده سیاست هرمنوتیکی آمد، یعنی از یک طرف، بستر و محمل آن تحت عنوان محدودیت سرزمینی و از دیگر طرف، واسطه آن، یعنی خرد عملی حال زمان اشاره به عنصر آخر یا روح حاکم بر سیاست است: خیر عدالت بنیاد. بدین معنا که در روابط افراد درون عرصهٔ عمومی با یکدیگر و نیز روابط آنها با حکومت مبنایی بنام خیر عمومی و مشترک هادی و راهنما است. برای مجموعه روابط متنوع و متفاوت درون سیاست اصل خود نفعی یا نفع جمع غلبه و سیطره ندارد. بلکه اساس خیر عام و مشترکی است که مورد توافق و رضایت طرفهای حاضر در عرصهٔ عمومی قرار دارد. اما نکته اینجاست که خیر مذکور خوب مرکب بوده و در داخل خود عناصر چندی را در بر دارد، پس با یک عنصر تنها خیر عمومی و سیاست را نمیتوان تصویر و ترسیم کرد، بلکه با کنار هم قرار دادن عناصر نظم بسامان و منسجمی بنام خیر عمومی شکل میگیرد که در آن نه فرد قربانی است و نه جمع فربه.
علاوه بر این، خیر یاد شده حاصل تبادل نظر و گفتگوی اعضاء در عرصهٔ عمومی بوده و جنبه تحکمی و تک گویی ندارد. اما مهمتر از همه معیار «عدالت» است. در عصر معاصر برای عدالت تعاریف و معانی متفاوتی آورده میشود: منفعت، استحقاق، کارایی، گفتگو، فرصت برابر، حقوق برابر، برابری و اما در چهارچوب مورد بحث منظور از عدالت تشخیص جایگاه و محل درست خیر در عرصهٔ عمومی است. از این رو اصل و اساس خیر باید عدالت باشد تا به عنوان یک ستارهٔ راهنما و راه متناسب با عرصهٔ سیاست خیر متعلق به آن را مشخص سازد.
تا بدین جا تصویری از سیاست هرمنوتیکی و عناصر آن بدست آمد، بر این اساس چنین سیاستی روایت و حکایت خاصی از جهانی سازی و دلالت آن برای سیاست خواهد داشت که از دیگر سیاستها تمایز دارد. از این دیدگاه اقتصاد سه ممیزه دارد که عبارتند از: خصوصی بودن، کار محوری و ضرورت. اقتصاد محدوده عملش در سطح کلان و فراگیر عرصهٔ عمومی یا سیاست نیست، زیرا تأمین معاش روزمره انسانها یا به عبارتی اقتصاد بر دوش هر فرد و در حیطه وظایف، تدابیر و اعمال خود او قرار دارد. در این راستا انسانی که در عرصه محدود اقتصاد فعالیت دارد ابزار و وسیلهاش کار (labor) به معنای خاص کلمه است. یعنی برای تأمین معاش به کوشش و تقلای فیزیکی و حتی فکری دست میزند و پس از مدتی در آن زمینه خاص به صورت عادت آن کار را انجام میدهد. از این رو در ادامه میتوان گفت که او اینکار را از روی ضرورت میکند. زیرا گریزی از تامین معاش خود و طی زندگی فیزیکی و جسمیای ندارد. به تعبیر دیگر، روح حاکم بر اقتصاد از منظر سیاست هرمنوتیکی روح ضرورت است. انسانها بر اساس رانههای برخاسته از ضرورت کار میکنند و آنها را در انجام اینکار گریز و فراری نیست. اما نکته اینجاست که آنها از این حوزه به عرصه فراتر و بیرون نظر ندارند. زیرا خود را محدود و منحصر به تامین ضروریات خویش مینمایند.
با برداشت فوق از اقتصاد، زمانی که سیاست هرمنوتیکی به روایت از جهانی سازی اقتصاد میپردازد منظورش آنست که سه مؤلفه یاد شده وجهی گسترده و کلان و به عبارتی نامحدود مییابند، یعنی آنها در سطح گسترش پیدا میکنند (Globe)، اما این تمام ماجرا نیست زیرا پس وند سازی (lization) به جهان (Globe) با پیوند دادن معانی مختلف آن به یک مضمون محوری اشاره دارد: نوعی همسانی و انطباق. با ترکیب این دو واژه از منظر سیاست هرمنوتیکی جهانی سازی دلالت بر نوعی اجبار و فشار در جهت انطباق در «سطح» (در برابر «عمق») دارد.
حال باروشن شدن عناصر و تعریف سیاسیت هرمنوتیکی و جهانی شدن اقتصاد میتوان به صورت توأمان به روایت اولی از دومی و به عبارتی نتایج دومی برای سیاست پرداخت. در درجه نخست جهانی سازی اقتصاد موجب میشود تا محدودیت سرزمینی توأمان دچار نوسان و نوعی سیالیت شود. یعنی از آنجا که جهانی سازی به عنوان یک فرایند در حال جریان بوده و به نقطه پایانی نرسیده وجه سرزمینی سیاست دچار نوعی سرزمین زدایی و در عین حال ایجاد سرزمین با تعریفی جدید و روز آمد میگردد. از این رو با قاطعیت نمیتوان از افول سرزمین یا ظهور مفهوم مخالف آن سخن گفت.
به عبارت دیگر، جهانی سازی با در نور دیدن سرزمین کشورهای مختلف خود را به یک سرزمین خاص و مشخص محدود نمیسازد: جهانی است. اما این تمام داستان نیست زیرا در مناطق مختلف شاهد ایجاد سرزمین با تعابیر متفاوت هستیم، از این رو حالتی نوسان گونه و سیال دارد. حال رابطه خاصی بین این وجه از جهانی سازی با سیاست هرمنوتیکی شکل میگیرد. زمانی که سیاست هرمنوتیکی مطرح میشود محدود بودن عرصه و دامنه آن نیز به ذهن متبادر میگردد اما جهانی سازی اقتصاد در نقطهای متوقف نمیشود و به آن خود را قانع و راضی نمیکند. از این رو مدام بین این دو خصوصیت متمایز سیاست و اقتصاد برخورد به وجود میآید: اقتصادی که میخواهد جهانی باشد، و سیاستی که به محلی و منطقهای بودن تمایل دارد.
جهانی سازی اقتصاد در قالب کاهش و کمرنگ شدن وجه سرزمینی و تحدید عرصهٔ عمومی یا سیاست منطق خاصی را نیز باب روز و مورد پسند مینماید. سیاست هرمنوتیکی به دلیل توجه به تحدید سرزمین طالب آنست که بین نظریه و عمل اتصال و پیوند برقرار باشد و این دو گسسته از هم نباشد تا نیاز به این افتد که عامل به سراغ نظریه ناب و خالص برود و آنرا کاربردی نماید که این مهم را در قالب عقل عملی شاهدیم. اما جهانی سازی اقتصاد بر اساس منطق «کاربرد» قرار دارد یعنی انسانها باید به تلاش برای معاش و تولید و ساختن بپردازند، و سیاست کارش به این منحصر میشود که نیروهای انسانی را به کار گرفته و آنها را به تولید و ساختن ترغیب و تشویق نماید. مسئله به این صورت نیست که افراد با گفتگو و تبادل نظر با هم در مورد یک نتیجه به توافق رسیده و آنرا پیاده و عملی سازند.
بلکه کار ویژهٔ سیاست به راه اندازی و اعمال و کاربرد منحصر میشود، و چنین رخدادی از نظر سیاست هرمنوتیکی مطلوب نیست.
نهایتا آنکه، جهانی سازی اقتصاد در دو وجهی که از آن یاد شد به سوی غایتی بنام تامین ضرورت و نیاز نشانه دارد نه خیر عمومی. به عبارت دیگر وظیفه و هدف اقتصاد مورد نظر بر آوردن نیازها در انواع آن میباشد واینکه آیا تامین این نیاز به نفع و صلاح انسانها باشد یا نه اهمیتی ندارد. زیرا از این منظر نفع و مصلحت عمومی باید خود را با ضرورتها انطباق داده و هماهنگ کند نه برعکس. اما سیاست هرمنوتیکی هدفش تامین خیر عمومی انسانهاست که در بستر تعامل نظر و عمل جامعه عمل میپوشد. البته منطق خاص جهانی سازی اقتصاد مجال پرداختن به خیر عمومی را نمیدهد و بیش از آن نیز انتظاری نمیرود. و لیکن سیاست هرمنوتیکی با منطق خاص خویش هدفش فرق میکند: شکاف سیاست و اقتصاد.
نتیجه آنکه، مؤلفههای سیاست هرمنوتیکی به گونهای است که جهانی سازی اقتصاد در تقابل و تضاد و گسست با آنها قرار دارد و آنها را تهدید میکند. از این رو هر چه بیشتر میرویم کمتر از جهانی سازی سیاست میتوان سخن گفت. البته باید گفت سیاست غیر هرمنوتیکی در انواع مختلف آن در صورتی که منطق سیاست و اقتصاد را یکسان و در پیوند با هم بداند با جهانی سازی اقتصاد مشکلی نخواهد داشت و در راستایی مشابه، این پدیده را تبیین و موجه میسازد. اما از آنجا که سیاست هرمنوتیکی به تفاوت و تمایز دو حوزه سیاست واقتصاد باور دارد. در تحلیل متفاوت خود این دو را در همراهی و همگامی با هم قرار نمیدهد. واقعیتهای موجود نیز حکایت از آن دارد که جهانی سازی اقتصاد قابل تسرّی و انتقال به حوزه سیاست علیرغم تلاشهای مختلف و حتی پیچیدهای که صورت می پذیرد نیست. در این وضعیت سرنوشت سیاست تبدیل به خط مشی (Policy) شدن است، یعنی تدبیر و اجرای سیاستهایی که بر حسب ضرورت از سوی جهانی سازی اقتصاد به آنها حکم میشود: اقتصاد در شکل جهانی سازی «حاکم و حکم کننده» در قبال سیاست میگردد.
مصطفی یونسی: دکترای علوم سیاسی و عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست