شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

سینمای مستند, آینه تاریخ


سینمای مستند, آینه تاریخ

سال ها پس از مبارزات مسالمت آمیز و ضدخشونت سیاهپوستان آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ, دوره ای که شاهد فاجعه آمیز ترین رفتار حکومت آمریکا و سفیدپوستان آمریکایی بود و همچنین سکوت و پنهانکاری های سیاسی درباره ترور مرموز لوترکینگ که همچنان مبهم مانده و نیز در آستانه کاندیداتوری باراک اوباما, کاندیدای سیاهپوست برای ریاست جمهوری آمریکا, خانم رابین اسمیت, عضو انجمن ویدیو اکشن, فیلم مستندی با عنوان کفش های مرا به پا کن Come and Walk in My Shoes که به نظر می رسد خود را به جای من بگذار ترجمه بهتری باشد درباره نهضت سیاهپوستان ساخته است و حقایقی را که در زمان وقوع فقط بر شاهدان عینی آشکار می گشت به تصویر کشیده است

سال‌ها پس از مبارزات مسالمت‌آمیز و ضدخشونت سیاهپوستان آمریکا به رهبری مارتین لوترکینگ، دوره‌ای که شاهد فاجعه‌آمیز‌ترین رفتار حکومت آمریکا و سفیدپوستان آمریکایی بود و همچنین سکوت و پنهانکاری‌های سیاسی درباره ترور مرموز لوترکینگ که همچنان مبهم مانده و نیز در آستانه کاندیداتوری باراک اوباما، کاندیدای سیاهپوست برای ریاست‌جمهوری آمریکا، خانم رابین اسمیت، عضو انجمن ویدیو اکشن، فیلم مستندی با عنوان کفش‌های مرا به پا کن (Come and Walk in My Shoes) (که به نظر می‌رسد خود را به جای من بگذار ترجمه بهتری باشد) درباره نهضت سیاهپوستان ساخته است و حقایقی را که در زمان وقوع فقط بر شاهدان عینی آشکار می‌گشت به تصویر کشیده است. گذشته از این واقعیت که در آستانه چنین رخدادی، ساختن چنین فیلمی چندان جسارت و خطر کردن سیاسی نمی‌طلبد، ولی نمایش وقایع مستند آن دوره، که در تضاد با شرایط کنونی است که یک سیاهپوست دارد بر مسند رهبریت همان کشوری می‌نشیند که تا چندی پیش شهروندان سیاهپوست خود را از طبیعی‌ترین حقوق‌شان محروم می‌کرد، خود گویای این واقعیت است که امروز اوباما تا چه حد مدیون جان‌فشانی‌ها و مبارزات هم‌نژادهای خویش است.

آنها با دادن خون شهدای خود زمینه را برای نیل به ریاست‌جمهوری فراهم کردند، در حالی که خود از پیش پا افتاده‌ترین حقوق مدنی محروم بودند: حق راه یافتن به اماکن عمومی و رستوران‌ها، ورود به وسایط نقلیه عمومی با سایر شهروندان و حق رای. این فیلم گویای جریان‌هایی است که مسلما در زمان وقوع تاکنون به این وضوح در رسانه‌های آمریکایی به نمایش در نیامده است. برای کسانی که از حافظه ضعیفی جهت یادآوری برخی رخداد‌های شرم‌آور تاریخ برخوردار هستند، این فیلم یادآور آن دوران تلخ است. ولی ‌ای‌کاش بشریت از گذشته سیاه خود عبرت می‌گرفت و فجایع مشابه را همواره به شکل‌های دیگر و حتی خونین‌تر تکرار نمی‌کرد. فیلم‌های مستند از این ننگ‌های تاریخی پرده برمی‌دارند و شاید بتوانند وجدان خفته انسان‌ها را بیدار کنند تا به درون خویش بنگرند و عملکرد خویش را به قضاوت بنشینند.

اما در این فیلم محور اصلی لوترکینگ نیست بلکه جان لوییس از دوستان و هم‌رزمان اوست. وی دردوران جوانی پا به پای کینگ در تظاهرات و راهپیمایی‌ها و مبارزات صلح‌آمیز و ضدخشونت شرکت داشته که اکنون از نمایندگان مجلس آمریکاست. در حال حاضر کاری که وی انجام می‌دهد این است که سفر‌هایی به نام سفرهای «زیارتی» ترتیب داده است که رابین اسمیت جزییات آن را به تصویر کشیده است. ولی این سفر‌ها به مفهوم مذهبی به اماکن مقدس مذهبی نیست بلکه به ایالت آلاباما است که مکان یادگار‌ها و خاطرات آن روز‌های تلخ است. او نمایندگان داوطلب را به این سفر‌ها و بر سر مزار جان‌باختگان سیاهپوست می‌برد که بر اثر ضرب‌وشتم شدید و شکنجه‌های عوامل پلیس و حکومت آمریکا از میان رفته‌اند. در همین فیلم مجسمه‌هایی دیده می‌شود که یادآور خشونت انجام شده نسبت به پیروان جنبش مدنی است. در این مکان سنگ دایره‌شکل بزرگی را می‌بینیم که نام شهدای این مبارزات بر آن حک شده و زایران، که بسیاری از آنان اکنون از وجهه حکومتی و اجتماعی برخوردارند، سیاه و سفید به دور آن حلقه می‌زنند و در حالی که به گونه‌ای آیینی دست‌های همدیگر را در هم زنجیر کرده‌اند، به سمت چپ و راست حرکت می‌کنند و سرود‌هایی می‌خوانند که یادآور آن روز‌هاست با همان ملودی محزون موسیقی جاز سیاهپوستی و همان نغمه‌هایی که یادآور آواز‌های بردگان سیاه در مزارع پنبه و زیر شلاق اربابان است. جان لوییس با این کار دین خویش را به هم‌رزمان ادا می‌کند و یاد آنان را برای بازماندگان آنان جاودانه می‌کند. رابین اسمیت نشان می‌دهد چگونه هر روز به تعداد زوار و علاقه‌مندان افزوده می‌شود تا به این سفرهای «زیارتی» بروند. اسمیت بر این باور است که لوییس با این کار هنوز به مبارزات حقوق مدنی ادامه می‌دهد. رابین می‌گوید پس از نمایش فیلم برای نوجوانان، آنها اظهار تعجب می‌کردند که چرا در کتب تاریخ آنان اثری از نام این مبارزان و امثال لوییس نیست.

فیلم نمایانگر خشونت‌آمیز‌ترین صحنه‌هاست: صحنه تحصن اعتراض‌آمیز سیاهان در رستوران‌هایی که آنها را راه نمی‌دادند و در همان جا مورد ضرب‌وشتم شدید قرار می‌گرفتند، در حالی که به توصیه لوتر کینگ، کوچک‌ترین واکنشی از خود نشان نمی‌دادند. انداختن سگ‌های پلیس به جان آنان هنگام راهپیمایی، گرفتن جمعیت زیر فشار آب، پراکنده کردن آنان با گاز اشک‌آور و شلیک به آنان، دستگیری و زندان دسته‌جمعی سیاهان به مدت طولانی، آزار و تمسخر آنان توسط بازجویان پلیس، در حالی که خاکستر سیگار خود را روی پوست سر آنان خاموش می‌کردند و برخلاف سکوت آنان، بیرحمانه آنها را زیر مشت و لگد می‌گرفتند، همگی صحنه‌هایی است مستند که اسمیت با زحمت از گزارشگران و فیلمبردارانی که شکارچی این لحظه‌ها بوده‌اند طی چند سال جمع‌آوری کرده است. جان لوییس در فیلم طی مصاحبه‌ای می‌گوید: «روزی که مرا به جرم شرکت در راهپیمایی مسالمت‌آمیز تحقیر کردند، زدند و به زندان انداختند، احساس آزادی کامل کردم.» همه شرکت‌کنندگان با آگاهی از عواقب توهین‌آمیز و دشنام‌های زشتی که می‌شنیدند، در این تظاهرات شرکت می‌کردند. سفیدپوستانی که شاهد این صحنه‌ها بودند، با خونسردی و بی‌تفاوتی و حتی هیجان از کنار آنها می‌گذشتند. ولی با تداوم مبارزات، آگاهی سفیدپوستان بالا رفت به طوری که به شهروندان سیاهپوست می‌پیوستند. یکی از این افراد دوست نزدیک لوییس، رابرت زلنر است که در فیلم به بیان خاطرات تلخ آن دوران می‌پردازد.

اسمیت می‌گوید عملکرد سیاست آمریکا به گونه‌ای بود که آنچه به دنبال لایحه مطرح و به عنوان قانون تصویب می‌شد مستلزم چندین دهه مبارزه بود تا به تصویب رسد. تحولات زیادی از نظر فرهنگی باید صورت می‌گرفت تا تصویب آنها محقق شود. راسل که از نژادپرستان و حامی جدایی مدارس سیاه و سفید بود، لیندن جانسون را که در پی ادغام این مدرسه‌ها بود، آشکارا تهدید می‌کند که در صورت اقدام به این کار، در انتخابات ریاست‌جمهوری آرای ایالات جنوبی را از دست خواهد داد. رابین اسمیت می‌گوید پنج سال به طول انجامید تا وی توانست صحنه‌هایی را که خبرنگاران حرفه‌ای شکار کرده بودند جمع کرده و به تصویر بکشد. هدف وی این بوده که این تصاویر را چنان جان بخشد که گویی تازه هستند: صحنه‌هایی که سبب شود مردم آمریکا به یادآورند چگونه خون هزاران زن و مرد و کودک سیاهپوست که در برابر دیدگانشان بر زمین ریخته شد، منطقه آلاباما را به مکانی مقدس تبدیل کرده است و سبب شده سفر به این مکان «زیارت» و بازدیدکنندگان «زائر» به‌شمار آیند. جذابیت فیلم‌های مستندی از این دست و مستندسازانی چون سازنده Come and Walk in My Shoes، تاریخی را که حکومت‌های مستبد و دیکتاتور، برخلاف ادعا‌هایی که گوش جهانیان را کر کرده، می‌خواهند به فراموشی بسپارند یا مدفون کنند زنده می‌کنند و به جهانیان یادآور می‌شوند بشریت متاع ارزشمند آزادی را به آسانی معامله نخواهد کرد و با مبارزات خستگی‌ناپذیر و همبستگی، غیرممکن‌ها را ممکن خواهد ساخت: رسیدن یک سیاهپوست به کاخ سفید. حال باید دید تا چه حد میراث‌دار این مبارزات خونین این خاطرات را در حافظه خود و ملت آمریکا حفظ خواهد کرد. یک‌بار دیگر هنر هفتم آینه‌دار تاریخ می‌شود!

هلن اولیایی‌نیا