دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تماشاگران بازی می كنند


تماشاگران بازی می كنند

رضا گوران متولد ۱۳۵۸ بابل و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی دانشگاه آزاد هنر و معماری است

رضا گوران متولد ۱۳۵۸ بابل و فارغ‌التحصیل رشته ادبیات نمایشی دانشگاه آزاد (هنر و معماری) است.

حضور در دو دوره جشنواره دانشجویان در سال‌های ۸۰ و ۸۱، برای او ۵ جایزه كارگردانی، بازیگری و طراحی به ارمغان آورد كه نمایش «می‌خوام بخوابم» اولین تئاتر حرفه‌ای او به‌حساب می‌آید. با او درباره شیوه اجرایی «آگستو بوال» و فرآیند اقتباس صحبت كردیم كه در پی می‌خوانید:

ـ در ابتدا بگویید تئاتر شورایی آگستوبوال چه تعریفی دارد و شما چطور با آن آشنا شدید؟

تئاتر شورایی تعریف گسترده‌ای دارد ولی به‌طور خلاصه به تئاتری گفته می‌شود كه درباره موضوعات اجتماعی بحث می‌كند و در انتها با دخالت مردم در یك گفتمان شورایی به یك نتیجه می‌رسد اما ما اینجا تنها برداشتی آزاد از آن اجرا كردیم. اتودهایی در طول برنامه‌های كارگاه زدیم و بر آن اساس یك متن را انتخاب و اقتباس كردیم و در مجموع، تئاتر ما را شكل داد.

ـ یعنی همه نظراتی كه در تئاتر شورایی به آن پرداخته می‌شود، قابل اجرا نبود؟

متدهای آگستوبوال تا حدی متدهای دراماتیك نیستند و تئاتر شورایی در واقع برداشتی است از تئاتر سرشت. به همین دلیل باید دید من چه برداشتی از آگستوبوال داشته‌ام. اگر قرار باشد عین یك متد را روی صحنه اجرا كنیم، آگستوبوال خیلی بهتر از ما این كار را انجام می‌دهد. ضمن اینكه وقتی با دستیار آگستوبوال صحبت می‌كردیم، به این نتیجه رسیدیم كه خود او هم دیگر به آنچه از او در كتاب‌ها یاد شده است، معتقد نیست و دیگر آن‌قدر تفكر سیاسی ندارد. در حال حاضر تئاتر او درباره مسائل اجتماعی روزمره مثل بالا‌رفتن قیمت‌ها و غیره اجرا می‌شود. چون كارگاه‌های ما درباره آگستوبوال بود، ما دوست داشتیم به یك خلق تازه از این روش برسیم.

ـ چرا بعد از اتخاذ این شیوه، سراغ آثار «ولفگانگ برشرت» رفتید؟

من رمان را برای بازخوانی نمایش بهتر از نمایشنامه می‌دانم. معتقدم جامعه ما، قصه را خیلی بیشتر دوست دارد. ما دنبال قصه هستیم و دوست داریم از قصه‌های هم سر درآوریم. از طرفی چون دوست داشتم به موضوع جنگ بپردازم، نمایشنامه «بیرون پشت در» برشت را با داستان های كوتاه‌ او برای اقتباس و بازخوانی انتخاب كردم چون رودخانه «البه» تنهاشی در اثر اوست. ما این دستمایه را تعمیم دادیم و اشیای دیگر را مثل ژاكت، ماسك گاز، در مرگ و غیره را هم به آن اضافه نمودیم. از آن طرف شخصیت اصلی حذف شد و به یك محاق رفت كه همه درباره او صحبت می‌كنند. این تكنیك برای جامعه ما و غیبت‌كردن یكی از این نمونه‌هاست.

ـ چه تعریفی از بازیگری دارید؟

بازیگر باید با تمام وجود در صحنه زندگی، احساس و تخیل كند.

ـ آیا در این نمایش به اینچنین بازی از بازیگران نمایش برمی‌خوریم؟

من به نمایش فانتزی بسیار علاقه‌مندم چون تخیل‌كردن تنها وسیله‌ای است كه ما را از تحمل زندگی وحشتناك این روزگار فراری می‌دهد. فضای نمایش هم اصلاً فانتزی است. نباید در این بحث واقع‌گرا بود، بلكه شما هم مثل من باید خیال‌كنید كه مثلا یك ماسك حرف می‌زند. برای همین در نوع بازی‌ها هم نظرات زیادی وجود داشت. اینكه یك ماسك چطور حرف می‌زند؟ برای پاسخ به این سوال ما به تخیل روی آوردیم و زمانی كه تخیل بازیگرم با تخیل من همسو شد، بازی در نقش ماسك هم جواب داد.

ـ فكر می‌كنید توانسته‌اید از زبان اشیا، آن‌گونه كه باید حرف بزنید و در لحن، بیان و ادای دیالوگ دربازیگران‌تان تفاوتی ایجاد كنید كه قابل تفكیك باشد؟

در ابتدا بگذارید از سوال خوب شما تشكر كنم. اگر دقت كنید، متوجه خواهید شد كه ما در بیان «رودخانه البه» از زبانی استفاده كردیم كه از فعل عاری است. متقابل آن وقتی به زبان «ماسك» می‌رسیم، در آن فعل‌های بی‌شماری را می‌بینیم كه تنش ایجاد می‌كند.

در «پرسونا» زبان بدون حرف اضافه است و سعی می‌كند به‌نوعی تندگویی داشته باشد. همه اینها نشان می‌دهد كه ما در طول كارگاه به آن كاملاً فكر كرده‌ایم. همه حرف‌های من در دایره تخیل قابل‌توجیه است. سخت‌ترین بخش این نمایش، نوشتن زبان مرگ بود چون خودم با این مساله مشكل دارم، چطور می‌توانم از آن حرف بزنم؟!

ـ آیا این تفاوت‌ها را در نوع بازی‌ها هم رعایت كرده‌اید؟

من معتقدم كه این تفاوت‌ها باید خیلی محسوس باشند چون قصه به‌صورت یك پارالل می‌چرخد و این تفاوت بازی باید در موقعیت به وجود آید. من خیلی به بازیگران فشار آوردم كه به‌صورت اندكی در نوع بازیشان تفاوت ایجاد كنند.

ـ یكی دیگر از تكنیك‌های خوب این نمایش، استفاده از نور روی تماشاگران بود. به ما بگویید این ایده از كجا الهام گرفته شده است؟

از آنجا كه بخواهیم یك بار جایمان را با صحنه عوض كنیم و خودمان مضمون نمایش باشیم. آگستو بوال هم همین را می‌گوید. به عقیده او، تماشاگر باید در نمایش به عنصر فاعل تبدیل شود. اگر دقت كرده باشید، نمایش ما در اوج تراژدی پایان می‌یابد. برای همین تماشاگر به عنصری تبدیل می‌شود كه خود در جریان بازی فعال بوده و حتی برای قهرمان نمایش جنگیده و او را نجات داده است. زیر نور بودن یعنی تو دیگر یك تماشاگر معمولی نیستی. باید براساس فكركردن در نمایش حضور بیابی. من تماشاگری را می‌شناسم كه نمایش را در جشنواره دیده بود و در لحظه آخر كه «بكمان» در نماد ماهی از تنگ بیرون می‌افتد و می‌میرد، در اجرای عمومی دوباره آمده بوده تا بكمان را نجات دهد.