دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

نظام جهانی امپریالیستی


نظام جهانی امپریالیستی

برخورد کلاسیک مارکسیستی درباره گسترش سرمایه داری در سطح جهانی اغلب بصورت نظریه ای ناپخته به شکل مسیری موزون و یک خطی توصیف شده است

● یک حلقه معیوب در فرآیند ظهور سرمایه‌داری

مفهوم نظام جهانی امپیریالیستی با درک غالب امروزی آن یعنی بهره‌کشی شدید اقتصادی از کشورهای محیطی توسط کشورهای مرکزی که موجب ایجاد شکاف هرچه وسیع‌تر و فزاینده میان کشورهای ثروتمند و فقیر شده است، در نقد کلاسیک مارکسیستی از سرمایه‌داری عموماً وجود نداشت. آغاز پیدایش این دیدگاه در واقع برمی‌گردد به دهه‌ی ۱۹۵۰ بویژه به ۵۰ سال پیش با انتشار کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» نوشته پل باران (۱)

این اثر به برانگیختن تدوین نظریه مارکسیستی نظام جهانی و وابستگی کمک فراوان کرد. خدمت اصلی پل باران در این راه، کمک به نشان دادن راه جدیدی برای دیدن پدیده امپریالیسم بود. حال پس از گذشت نیم قرن از انتشار این کتاب، مهم این است که از خود بپرسیم: این رویکرد جدید چه بود و چه تفاوتی با برداشت‌های قبلی داشت؟ و چه تغییرات دیگری در درک ما از امپریالیسم لازم است.

برخورد کلاسیک مارکسیستی درباره گسترش سرمایه‌داری در سطح جهانی اغلب بصورت نظریه‌ای ناپخته به شکل مسیری موزون و یک خطی توصیف شده است. منشاء چنین تعبیری از دیدگاه مارکس اغلب برمی‌گردد به جمله معروف او در پیشگفتار چاپ اول «کاپیتال» که در آن مارکس کوشش دارد به خوانندگان آلمانی‌اش توضیح دهد که تحلیل او گرچه پایه در شرایط انگلیس، یعنی پیشرفته‌ترین کشور سرمایه‌داری دارد اما در نهایت در مورد آلمان هم صدق می‌کند. مارکس با نقل قولی از شاعر رومی هوراس می‌نویسد: «داستان درباره تو هم صدق می‌کند. یک کشور از نظر صنعتی پیشرفته‌تر فقط تصویر آینده کشور کم‌تر پیشرفته را نشان می‌دهد» (۲) مارکسیست‌های بین‌الملل دوم و سوم این جمله را به عنوان قانونی جهانشمول در مورد تمام شرایط تاریخی تعبیر کردند.

امّا خود مارکس در زمینه‌های تاریخی دیگر به راه‌های توسعه متفاوتی اشاره می‌کند. او در «کاپیتال» می‌نویسد: «[زیر سیطره سرمایه‌داری صنعتی] تقسیم کار بین‌المللی تازه‌ای بوجود می‌آید که در آن یک بخش از جهان به تولیدکننده محصولات کشاورزی برای بخش دیگر جهان که عمدتاً صنعتی باقی می‌ماند ، تبدیل می‌شود». مارکس در نوشته‌های دهه ۱۸۶۰ خود درباره تحمیل آنچه امروزه آنرا شرایط وابستگی می‌خوانیم، به کشورهائی چون ایرلند و هند بحث می‌کند. در پیشگفتار سال ۱۸۸۲ به چاپ روسی «مانیفست» او، آغاز انقلاب جهانی را از روسیه یعنی کشوری عمدتاً محیطی می‌بیند. در نامه معروف خود به ورا زاسولیچ، مارکس این دیدگاه را طرح می‌کند که انقلاب در کمونهای کشاورزی روسیه ممکن است از مرحله سرمایه‌داری بصورتی جهش‌وار صورت پذیرد. نظریه پردازان مارکسیست بعدی بویژه لنین و لوگزامبورگ در تحلیل‌های خود در مورد امپریالیسم وجود وابستگی و توسعه ناموزون (غیر یک خطی) را توضیح داده‌اند. بطور مثال لنین به امریکای لاتین به عنوان «کشورهای وابسته‌ای که از نظر سیاسی مستقل امّا درواقع از نظر مالی و دیپلماتیک در تار و پود وابستگی گرفتارند» نام می‌برد. امّا پیروان اولیه مارکس اغلب در همان چارچوب «داستان درباره تو هم صدق می‌کند» باقی ماندند. [بعد از جنگ دوم جهانی] وقتی که زنجیرهای استعمار پاره شد تصور بر این بود که مستعمرات قبلی در موقعیتی خواهند بود که بتوانند راه پیشرفت در پیش گیرند.(۳)

● نظریه پل باران درباره توسعه نیافتگی

تشخیص اینکه مسئله توسعه مشکلی بسیار بنیانی‌تر دارد ـ یا آنچه امروز «توسعه‌ی توسعه نیافتگی» می‌خوانیم ـ حتی در میان متفکرین سوسیالیست نیز به کندی صورت گرفت. واقعیت این است که کشورهای اروپائی بخش عظیمی از جهان را در قرون اولیه عصر سرمایه‌داری زیر استعمار خود کشاندند. امّا اختلاف پیگیر و سیستماتیک توسعه اقتصادی میان کشورهای پیشرفته و مستعمره، مانند آنچه بعداً ظاهر شد هنوز آشکار نبود. در سال ۱۸۳۰ ـ یعنی در دوران جوانی مارکس، کشورهائی که اکنون «جهان سوم» می‌خوانیم توانائی تولید ۹/۶۰ درصد از فرآورده‌های صنعتی جهان را در دست داشتند. در سال ۱۸۶۰ ـ دهه‌ای که مارکس مشغول نوشتن «کاپیتال» بود ـ این توان تولیدی به ۷/۳۶ درصد کاهش یافته بود. به ۱۹۵۳ که می‌رسیم ـ نزدیک به زمانی که پل باران کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» را نوشت ـ این قدرت تولیدی به ۵/۶ درصد تقلیل یافت. سهم چین از تولیدات صنعتی جهان که در سال ۱۸۰۰، ۳/۳۳ درصد بود، در سال ۱۹۰۰ به ۳/۶ درصد، و در سال ۱۹۵۳ به ۳/۲ درصد رسید. همانطور که دیوید کریستین (D. Christian) اشاره می‌کند: «وضع قرن بیستم جهان سوم در سال ۱۷۵۰ هیچ نمی‌توانست قابل تصور باشد [چرا که] در آن موقع کشورهای جهان سوم تقریبا ۷۵% از تولیدات صنعتی جهان را در دست داشتند. به پایان قرن بیستم که می‌رسیم کمتر از ۱۵% تولید جهانی را در دست دارند». (۴)

پس از جنگ جهانی دوم در نتیجه فروپاشی سیستم استعماری، کشورهای جدیدی به سرعت پا به عرصه وجود گذاشتند. دولت‌های سرمایه‌داری اصلی، زیر فشار جنگ سرد لازم دیدند به این کشورهای تازه آزاد شده وعده پیشرفت دهند. پیروزی انقلاب چین در سال ۱۹۴۹، نظام امپریالیستی را با چالش بزرگی مواجه کرد. [از این رو] مشغله‌ی تمام و کمال جدیدی در مورد تئوری‌های اقتصادی توسعه و مدرنیزاسیون سیاسی ـ اجتماعی بوجود آمد تا جانشین بحث‌های گذشته درباره جنبه تمدن بخش استعمار شود.

معروف‌ترین کتاب رایج در زمینه توسعه که در سالهای اول بعد از جنگ به چاپ رسید، کتاب «مراحل رشد اقتصادی» نوشته دبلیو. دبلیو. راستو (W.W. Rastow) بود که عنوان فرعی آن بطور چشمگیری چنین بود: «یک مانیفست غیرکمونیستی». در این کتاب راستو شرح می‌داد که تمام کشورهای جهان ناچارند از پنج مرحله بگذرند: (۱)ـ جامعه سنتی، (۲)ـ مرحله آمادگی برای جهش، (۳)ـ مرحله جهش، (۴)ـ حرکت بسوی بلوغ، و (۵)ـ دوران مصرف در مقیاس وسیع. بدیهی است که در چنین روندی، مرحله تعیین کننده، شرایط آمادگی برای جهش است، مرحله‌ای که در آن بنیادهای فرهنگی و تکنولوژیک انقلاب صنعتی پایه‌گذاری می‌شود، و نیز خود مرحله جهش که طبق نظریه راستو در درجه اول با افزایش ناگهانی پس‌اندازها (انباشت) از ۵ درصد به ۱۰ درصد مشخص می‌شد.(۵) نتیجه نهائی از نظر او مورد تردید نبود. امّا سال واقعی این بود که این کشورها چه موقع از مراحل ذکر شده گذر می‌کنند. راستو این طور استدلال می‌کرد که برای سرعت بخشیدن به مرحله آمادگی برای جهش باید فرهنگ غرب، مهارتهای غرب و سرمایه‌های غرب به آنها تزریق شود تا بر سکون فرهنگی ـ اقتصادی گذشته خود فائق آیند.

کتاب «اقتصاد سیاسی رشد» نوشته پل باران این نظریات غالب را به چالش گرفت. استدلال او این بود که شیوه رخنه امپریالیسم در کشورهای توسعه نیافته چنان بوده است که بافت اجتماعی پیشین این کشورها را نابود و توسعه بعدی آنها را دچار انحراف و مسخ شدگی کرده است. نتیجه این پدیده بوجود آمدن شرایط پایدار وابستگی بوده است. بنا به این استدلال کشورهای توسعه نیافته از جهت تقسیم کار جهانی بطور حساب شده‌ای زیر تابعیت کشورهای پیشرفته قرار گرفته‌اند. بدیهی است که پل باران نخستین کسی نبود که چنین استدلالی را ارائه می‌داد. نشانه‌هائی از این دیدگاه در نوشته‌های مارکس و لنین نیز دیده می‌شود. خوزه کارلوس ماریاتگوئی (J. C, Mariategui)، مارکسیست اهل پرو نیز در سال‌های دهه ۱۹۲۰ برای توضیح سرمایه‌داری مسخ شده کشور پرو که از دوران صدور گوانو (مدفوع پرندگان) در اوائل قرن ۱۹ آغاز می‌شد، نظریاتی در این راستا ارائه داده است و از لزوم انقلابی ملی و بومی [برای تصحیح این مسخ شدگی] نام برده است.

طرح یک تئوری تقریبا سیستماتیک و همه جانبه‌ی وابستگی در مورد امریکای لاتین برمی‌گردد به نوشته‌های اقتصاددان آرژانتینی رائول پربیش (R. Prebisch) و کمیسیون اقتصادی سازمان ملل برای امریکای لاتین در اواخر دهه‌ی ۱۹۴۰ و اوائل دهه‌ی ۱۹۵۰. پربیش به وابستگی کشورهای محیطی به کشورهای مرکزی اقتصاد جهانی و عدم توازن سیستماتیک و حساب شده تجاری ایجاد شده میان این دو بخش اشاره می‌کند. بنظر او کشورهای توسعه نیافته چنان به تقسیم کار جهانی وابسته شده‌اند که نتیجه‌اش صدور کالاهای اولیه با ارزش [افزوده] کم و وارد کردن کالاهای صنعتی با ارزش [افزوده] بالا و در نتیجه قرار گرفتن آنها در موقعیتی نامساعد بطور ساختاری است. این نوع توسعه نیافتگی به هیچ رو شبیه توسعه نیافتگی (عقب ماندگی) اولیه و پیشین یعنی نبود پیشرفت و توسعه نیست. کنفرانس سال ۱۹۵۵ باندونگ در اندونزی، جنبش غیر متعهدها را پایه‌گذاری کرد. این، سرآغاز ظهور دیدگاه مشخص کشورهای جهان سوم درباره امپریالیسم و توسعه نیافتگی بود.

پل باران همه‌ی این نظرات را بصورت نقد منظم مارکسیستی در آورد و در برابر ایدئولوژی توسعه اقتصادی بورژوائی قرار داد و پیش پنداشت‌های قبلی دوران مارکسیسم را نیز کنار گذاشت. او می‌گوید: «مسئله‌ای که بیدرنگ مطرح می‌شود این است که چرا در کشورهای عقب مانده‌ی سرمایه‌داری، هیچ پیشرفتی در راستای نوع شناخته شده توسعه سرمایه‌داری در تاریخ کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری روی نمی‌دهد؟ و چرا پیشرفت در کشورهای «جهان سوم» یا خیلی آهسته بوده و یا بکلی وجود نداشته است؟» [در حالیکه] در آستانه عصر مدرن چه در آسیا و چه اروپا نظام‌های پیش سرمایه‌داری در حال «پوسیدگی و متلاشی شدن» بود [و] «سمت و سوی عمومی حرکت [بسوی توسعه] در همه جا یکسان بود». پل باران در ادامه و راستای بحث مارکس استدلال می‌کند که اگر بخاطر اثرات مسخ کننده امپریالیسم نبود در آن صورت «کشوری که از نظر صنعتی پیشرفته‌تر است تصویر آینده کشور کمتر پیشرفته را نشان می‌داد» [یا بعبارتی کشورهای عقب مانده امروزی نیز انقلاب صنعتی خود را پشت سر می‌گذاشتند.]

با این همه، واقعیت خیره کننده اینست که مردم کشورهای محیطی در راستای راه توسعه مستقل سرمایه‌داری پیش نرفتند. پاسخ پل باران به پرسش بالا این بود که این پدیده نتیجه «ماهیت نوع توسعه در خود کشورهای اروپای غربی… و اثرات رخنه‌ی سرمایه‌داری اروپای غربی در دیگر کشورها بود». این رخنه در همه جا یکسان نبود و دو شکل بخود گرفت: (۱)ـ استقرار مناطق مسکونی در اروپا و امریکای شمالی و استرالیا که منجر به توسعه‌ی مستقل آنها گردید، و (۲)ـ در کشورهای امریکای لاتین، افریقا و آسیا یعنی جاهائی که دارای مناطق وسیع‌تر، جمعیتی بیشتر و فرهنگ بومی غالبا پیشرفته‌تری بودند. کشورهای اروپای غربی در بخش دوم «دست به غارت عریان و نیمه عریان تجاری زده و ثروت عظیمی از کشورهای قربانی خود را چپاول کردند» و این کار منجر به انتقال منابع و ثروتهای فوق‌العاده عظیمی از آنجا گردید و ضربات کاری به این کشورها وارد کرد. اقتصاد این کشورهای «دهنده» موجبات تغذیه و وقوع انقلاب صنعتی اروپا را فراهم کرد در حالیکه خود این کشورها بطور سیستماتیک عقب نگهداشته شدند. بدین ترتیب نفس ماهیت گسترش سرمایه‌داری در کشورهای محیطی موانع سهمگینی بر سر راه توسعه این کشورها بوجود آورد و موجب ظهور نظام جهانی امپریالیستی گردید که از این طریق خود را تداوم می‌بخشید.(۶)

قدرت تحلیل پل باران در مفهوم مازاد اقتصادی طرح شده از سوی او نهفته بود. او با طرح این مفهوم می‌خواست با این ایدئولوژی غالب و تکراری مقابله کند که گویا عواملی چون کمبود سرمایه و مهارت فنی و یا زیادی جمعیت می‌تواند عملکرد اقتصادی نارسا و ضعیف کشورهای توسعه نیافته را توضیح دهد. تعریف پل باران از مازاد اقتصادی عبارت از تفاوت میان بازده (تولید) و مصرف در اقتصاد کشوری معین بود. او سه نوع مشخص مازاد اقتصادی مطرح کرد: مازاد اقتصادی واقعی (بالفعل)، مازاد اقتصادی بالقوه و مازاد اقتصادی با برنامه. مازاد اقتصادی واقعی عبارت است از «تفاوت میان بازده جاری جامعه و مصرف جاری آن». این همان مازاد یا پس‌اندازی است که در تئوری‌های اقتصادی از آن نام برده می‌شود. مازاد واقعی و تحقق یافته با این مفهوم در کشورهای توسعه نیافته کاملاً ناچیز است و در نتیجه منجر به این برداشت می‌شود که مشکل این کشورها کمبود سرمایه یا نبود مزمن مازاد (یا پس‌انداز) برای سرمایه‌گذاری است.

جان بلامی فوستر

برگردان: مرتضی محیط

تهیه و تنظیم از افشین کوشا

۱. Paul A. Baran, The Political Economy of Growth (New York: Monthly Review Press, ۱۹۵۷).

۲. Karl Marx, Capital, vol. ۱ (New York: Vintage, ۱۹۷۶), ۹۰. In referring to “The tale is told of you” Marx was quoting from Horace’s Satires, Bk ۱, Satire ۱, in which Horace, influenced by Epicurus, had written a critique of the amassing of wealth. For those of his readers who failed to see themselves in this portrait of greed he wrote: “Change the name, and the tale is told of you!”

۳. Marx, Capital, vol. ۱, ۵۷۹-۸۰; V.۱. Lenin, Imperialism, the Highest Stage of Capitalism (New York: International Publishers, ۱۹۳۹), ۸۵; Kenzo Mohri, “Marx and Underdevelopment,” Monthly Review ۳۰, no. ۳ (April ۱۹۷۹): ۳۲-۴۲; Sunti Kumar Ghosh, “Marx on India,” Monthly Review ۳۵, no. ۸ (January ۱۹۸۴): ۳۹-۵۳; Teodor Shanin, ed., Late Marx and the Russian Road (New York: Monthly Review Press, ۱۹۸۳).

۴. David Christian, Maps of Time (Berkeley: University of California Press, ۲۰۰۴), ۴۰۶-۰۹, ۴۳۵; Paul Bairoch, The Main Trends in National Economic Disparities Since the Industrial Revolution,” in Bairoch and Maurice levy-Leboyer, eds., Disparities in Economic Development Since the Industrial Revolution (New York: St. Martin’s Press, ۱۹۸۱), ۷-۸.

۵. Walt Restow, The Stages of Economic Growth: A Non-Communist Manifesto (Cambridge: Cambridge University Press, ۱۹۶۱), ۳۹. See also Paul Baran, The Longer View (New York: Monthly Review Press, ۱۹۶۹), ۵۲-۶۷.

۶. Baran, Political Economy of Growth, ۱۳۶-۴۳.

۷. Baran, Political Economy of Growth, ۲۲-۴۳.

۸. Baran, Political Economy of Growth, xxix, ۲۸۰-۸۱, ۱۷۵-۷۷, ۱۹۵.

۹. Baran, Political Economy of Growth, ۱۷۴, ۱۸۴-۸۷, ۲۱۱-۱۴.

۱۰. Baran, Political Economy of Growth, ۱۰, ۱۲, ۱۹۷, ۲۱۹-۲۶, ۲۴۹-۵۱, ۲۵۸-۶۱.

۱۱. See the ۱۹۶۴ comments by Che, then minister of industries, and of the theoretical organ of his ministry in Leo Huberman and Paul M. Sweezy, Paul Baran: A Collective Portrait (New York: Monthly Review Press, ۱۹۶۵), ۱۰۷-۰۸.

۱۲. Andre Gunder Frank, Capitalism and Underdevelopment in Latin America (New York: Monthly Review Press, ۱۹۶۷); Samir Amin, Accumulation on a World Scale (New York: Monthly Review Press, ۱۹۷۴); Eduardo Galeano, Open Veins of Latin America (New York: Monthly Review Press, ۱۹۷۳).

۱۳. Fernando Henrique Cardoso, “The Consumption of Dependency Theory in the United States,” Latin American Research Review ۱۲, no. ۳ (۱۹۷۷): ۱۹-۲۰.

۱۴. Angus Maddison, The World Economy: A Millennial Perspective (Paris: Development Centre, OECD, ۲۰۰۱), ۱۴۲-۴۹.

۱۵. See B. N. Ghosh, “Globalization, Capital Inflows, and Financial Crises, “in Ghosh and Halil M. Guven, eds., Globalization and the Third World: A Study of Negative Consequences (New York: Palgrave Macmillan, ۲۰۰۶), ۱۸۲-۹۹.

۱۶. Branko Milanovic, World’s Apart: Measuring International and Global Inequality (Princeton: Princeton University Press, ۲۰۰۵), ۴۰-۵۰, ۶۱-۸۱, ۱۹۹; Maddison, World Economy, ۱۲۵; Samir Amin, The Empire of Chaos (New York: Monthly Review Press, ۱۹۹۲), ۹۲-۹۳; Duncan Green, Faces of Latin America (New York: Monthly Review Press, ۲۰۰۶), ۲۳. The term “third world” is still used to describe underdeveloped countries in general. In this sense “fourth world” is usually taken to mean the very poorest countries of the third world.

۱۷. Samir Amin, Capitalism in the Age of Globalization (London: Zed, ۱۹۹۷), ۳-۵.

۱۸. The contrast between a high accumulation “golden age” and a low accumulation “leaden age” was introduced in Joan Robinson, Essays in the Theory of Economic Growth (New York: St. Martin’s Press, ۱۹۶۲).

۱۹. Maddison, World Economy, ۱۲۹; Paul A. Baran and Paul M. Sweezy, Monopoly Capital (New York: Monthly Review Press, ۱۹۶۶); John Bellamy Foster, “Monopoly-Finance Capital,” Monthly Review ۵۸, no. ۷ (December ۲۰۰۶): ۱-۱۴.

۲۰. Tina Rosenberg, “Reverse Foreign Aid,” New York Times Magazine (March ۲۵, ۲۰۰۷): ۱۶-۱۹.

۲۱. See John Bellamy Foster, Naked Imperialism (New York: Monthly Review Press, ۲۰۰۶), ۳۱-۳۸.

۲۲. Baran, Political Economy of Growth, ۲۹۹; compare Milanovic, Worlds Apart,

۱۴۸.

http://www.hafteh.de/?p=۸۸۵#more-۸۸۵

برگرفته از: مجله مانتلی ریویو، ماه مه ۲۰۰۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 4 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.