یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
نقش انگلیس در واگذاری فلسطین به صهیونیسم
۵ سال پس از شکلگیری جنبش جهانی صهیونیسم و در یک همسوئی آشکار با اهداف و برنامههای این جنبش، «آرتور جیمز بالفور» نخستوزیر وقت انگلستان۱ در ۱۹۰۲ میلادی تصمیم گرفت در شرق آفریقا و در قلب کشورهای اسلامی، موطنی برای یهودیان اختصاص دهد. اما تلاشهای وی ناموفق بود. در سال ۱۹۰۳ بعضی از رهبران یهودی درباره تأسیس کشوری برای یهودیان در منطقه صحرای سینا با حکومت انگلیس مذاکره کردند. پس از آن، هرتزل بنیانگذار صهیونیسم، به انگلیس اعلام کرد که تنها راه حل مشکل یهودیان، ایجاد وطنی برای پناه دادن به مهاجران یهودی است. این اندیشه در غرب به ویژه در شخص بالفور، تأثیر فراوان گذاشت.
در ابتدای قرن بیستم میلادی در حالی که هدف سیاست استعمار انگلیس تثبیت وجود خود در هند، مصر و بخشهای بزرگی از آفریقا و نیز حمایت از راههای مهم منتهی به این مستعمرها بود، اوضاع جدیدی در صحنه سیاست جهانی پدیدار شد.
استعمار انگلیس، اهمیت فراوان و ارزش سوقالجیشی فلسطین و نقش بزرگی که میتوانست به یاری موقعیت خویش در آینده استعماری آن ایفا کند را درک کرد.
فلسطین جایگاهی اساسی برای حمایت از صحرای سینا و کانال سوئز بود که این کانال مهمترین مصالح استعمار انگلیس و راه هند و آفریقا را تشکیل میداد. فلسطین، پیوندگاه سه قاره و مرکز سوقالجیشی مهمی برای چیرگی بر کرانههای جنوبی دریای مدیترانه و دریای سرخ و پایگاه عمدهای برای تمام طرحهای توسعه طلبانهای بود که بعدها پس از فروپاشی امپراطوری عثمانی، در سوریه، اردن، عراق و جزیرهالعرب رخ داد و لذا انگلیسیها برای دستاندازی به فلسطین از یکسو در چانهزنی با فرانسویها در پیمان موسوم به «سایکس پیکو»۲ این کشور را در جریان تجزیه مستملکات عثمانی سهم خود ساختند و از سوی دیگر امتیازات فراوانی به یهودیان که انگیزه زیادی برای همپیمانی با انگلستان در مهار مقاومتهای اسلامی و ضداستعماری مردم فلسطین داشتند واگذار نمودند.
در این راستا وایزمن، رئیس وقت جنبش صهیونیسم،تلاشهای بیوقفهای برای همسو کردن مواضع انگلیس با دیدگاههای صهیونیستی انجام داد. بعد از تبلور این اندیشه، حکومت انگلیس پیشنویس مستندی را در ژوئن ۱۹۱۷ م آماده کرد و در آن دیدگاههای وزیر خارجهاش، «آرتور جیمز بالفور»را مد نظر قرارداد و تجربیات قدیمی او را درباره اسکان مهاجرین یهودی منعکس، و بر مفهوم احداث پناهگاه برای ستمدیدگان آنها تأکید کرد. اما صهیونیستها با این دیدگاه مخالفت کردند. زیرا آنان نه یک سرپناه تحت نظارت انگلیس بلکه یک کشور مستقل برای خود به منظور تأسیس دولت یهود ر آن میخواستند.این تأکید با مخالفت و عدم انعطاف انگلیسیها روبرو شد آنان از یکسو برای خواسته صهیونیستها احترام قائل بودند و از سوی دیگر نمیخواستند حاکمیت خود را بر فلسطین از دست بدهند. از این رو در دراز مدت با واگذاری فلسطین به یهودیان موافقت کردند.
این توافق در نهایت منجر به صدور اعلامیهی «بالفور» شد. لرد بالفور در جلسه مورخه ۳۱ اکبتر ۱۹۱۷ م کابینه انگلیس اعلام کرد:
«... دولت اعلیحضرت پادشاه (انگلستان) به موضوع تأسیس وطن ملی یهودیان در فلسطین با نظر موافق مینگرد، و برای رسیدن به این هدف، تمامی تلاشهای خویش و مساعی خود را به کار خواهد برد تا راه رسیدن به اهداف را هموار سازد. مشروط بر این که هیچ نوع اقدامی صورت نگیرد که به حقوق ملی و مذهبی جماعت غیریهودی در فلسطین و اصل حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه بزند...»
سپس در روز دوم نوامبر ۱۹۱۷ م، لرد بالفور این اعلامیه را همراه یک نامه برای لرد روچیلد بدین مضمون فرستاد:
دوست عزیزم لرد روچیلد
بسیار خوشحال شدم از این که اطلاع پیدا کردم به شما نیابت حکومت سلطنتی اعطا شد و اظهارات ذیل را که خواسته صهیونیستها و مورد تأیید شورای وزیران است، تقدیم میکنم.»
سپس در آغاز ژانویه، ۱۹۱۹ م. کنفرانس پاریس گشایش یافت. تا در جوی مالامال از خوشبینی،در خصوص نزدیک شدن موعد اجرای اصل تعیین سرنوشت، نقشهای تازه برای جهان بکشد، و پایههای نوین روابط بینا لمللی پس از جنگ جهانی را پیبریزد.
از همان آغاز معلوم بودکه صهیونیستها از قدرت فراوانی در کنفرانس برخوردارند، چندان که به ایشان امکان میداد به تمام اهداف خود دست یابند. این در حالی بود که فیصل، نماینده عربها (پادشاه حجاز)، در کنفرانس حضور داشت. وی از همان آغاز با فشارهایی از طرف فرانسویان روبهرو شد. از طرفی انگلیسیها نیز راحتش نمیگذاشتند نتیجه این شد که فیصل به پیمان «فیصل وایزمن» تن داد و در برابر صهیونیسم، موضع ملایمی گرفت. زیرا از یک طرف بر وحدت و استقلال عربها، از اسکندرون تا اقیانوس هند، تأکید میکرد و از طرف دیگر، از قرابت خونی آنان و یهودیان در فلسطین سخن میگفت و تقاضا داشت که یکی از کشورهای بزرگ، سرپرستی فلسطین را بر عهده بگیرد و حکومتی برای آن انتخاب شود که نماینده واقعی مردم آن سرزمین باشد.
در همین کنفرانس شورای عالی متفقین درتاریخ بیستم آویل ۱۹۲۰ م مقرر داشت که فلسطین تحتالحمایه انگلیس قرار گیرد، به شرط آن که این کشور به اجرای اعلامیه بالفور متعهد شود. سازمان ملل در تاریخ بیست و چهارم جولای ۱۹۲۲ م، در اجلاس خود مقرر داشت تا فلسطین در اجرای مصوبه شورای عالی متفقین، صادره در بیستم آوریل ۱۹۲۰م، زیر قیمومیت انگلیس قرار گیرد. سازمان ملل در همان اجلاس سند قیمومیت انگلیس بر فلسطین را تصویب، و آن را منتشر کرد. حکومت انگلیس نیز از سند قیمومیت به صورت اهرمی برای سیاست استعماری خود در یهودی کردن تدریجی فلسطین استفاده کرد.
اجرای این نقشه در تابستان ۱۹۲۰ م، که حکومت انگلیس اداره غیر نظامی فلسطین را به «هربرت ساموئل» واگذار کرد، شکل دیگری یافت. او که یک یهودی انگلیسی و فعالیتهایش در جنبش صهیونیسم زبانزد بود، فرماندار عالی انگلیس در فلسطین لقب گرفت. علاوه بر اینها، حکومت قیمومیت انگلیس، جانبداری از منافع صهیونیستها بر ضد عربها را از حد گذراند. به طوری که همواره در زیان رساندن به آنان و تضعیف آنها از همه جهت به نفع صهیونیستها تلاش میکرد. او عربها را از تمامی حقوق مربوط به مشارکت در اداره کشور و صدور قوانین و احکام محروم کرد و هرگز در حمایت از حقوق دهقانان و کشاورزان عرب در زمینهایی که به صهیونیستها منتقل شد، اقدامی نکرد، در صورتی که مدارس و آموزشگاههای صهیونیستها را به خودشان واگذار کرد.
در سالهای ۲۳ ـ ۱۹۲۲ م، حکومت انگلیس طرحی برای تأسیس مجلس قانونگذاری عرضه کرد، ولی عربها آن را (چون بر پایه اعلامیه بالفور و قیمومیت استوار بود) رد کردند. سپس طرح شورای مشورتی را عرضه کرد، ولی عربها به همان علت آن را نیز رد کردند. بعد تأسیس «دفتر آژانس عرب» را پیشنهاد کرد که آن نیز رد شد. اگر مردم فلسطین، هر یک از طرحها را میپذیرفتند، دولت صهیونیستی، همانگونه که میان انگلیس و جنبش صهیونیسم توافق شده بود، در سال ۱۹۳۴ م برپا میشد. «حاییم وایزمن» در کتاب خاطرات خود میگوید:
«مقاومت شدید فلسطینیها و ایستادگی «مفتی امینالحسینی» و شورشها بود که اجرای برنامهها را در فلسطین تا سال ۱۹۴۸ م به تعویق انداخت. در حالی که مقرر شده بود حداکثر تا سال ۱۹۳۴ م به اجرا درآید.»
در زمانی که ملت فلسطین، طرحهای پیشنهادی انگلیس را براساس اعلامیه بالفور و سند قیمومیت را رد میکرد و همواره بر تأسیس حکومت ملی در کشور تأکید میورزید تا عربها و یهودیان به تناسب جمعیت خود در آن شریک باشند.، انگلیس این درخواست را قاطعنانه رد میکرد،نخستین نظریه منفی در کتاب سفیدی آمد که «وینستون چرچیل»، وزیر مستعمرات آن زمان درسال ۱۹۲۳م، منتشر کرد. در آن گفته شد:
«حکومت بریتانیا نمیتواند با تأسیس حکومت ملی موافقت کند، چون تأسیس چنین حکومتی اجرای برنامه تأسیس وطن یهودیان در فلسطین را به تعویق میاندازد.»
پس از شدت یافتن مقاومت فلسطینیها در برابر حکومت انگلیس و هجوم صهیونیستها، انگلیسیها یقین پیدا کردند که بهترین وسیله برای سرکوب فلسطینیها و تشکیل دولت یهودی، نیروی مسلح است. از این رو، آنها به طور آشکار به مسلح کردن و آموزش دادن صهیونیستها پرداختند و در زمان انقلاب ۱۹۳۹ ـ ۱۹۶۳ م، مقادیر زیادی اسلحه به صهیونیستها دادند.
پس از شروع جنگ جهانی دوم، حکومت انگلیس تلاشهای خود را برای سازماندهی نظامی صهیونیستها و مسلح کردن آنها افزاش داد و «لشکر یهود» را تأسیس کرد و پس از پایان جنگ جهانی به نیروهای آن اجازه داد که با اسلحه خود وارد فلسطین شوند. در دهه ۱۹۳۰م، نیز عدهای از افسران خود را مأمور کرده بود به اعضای سازمان صهیونیستی «هاگانا» آموزش نظامی بدهند تا شیوههای مقابله با اعراب را بیاموزند.
انگلیس همواره ادعا میکرد که در اداره کردن فلسطین، از سیاست بیطرفی پیروی میکند، اما جنگ جهانی دوم از ماهیت سیاست و اهداف استعماری آن کشور پرده برداشت. در این سال، انگلیس اجازه داد تا انتقال صهیونیستها به فلسطین ادامه یابد. در دسامبر ۱۹۴۴م، کمیته مرکزی حزب کارگر انگلیس، ضمن جلسه فوقالعادهای در لندن، اعلام کرد:
«تبدیل فلسطین به کشوری یهودی و بیرون راندن مردم عرب آن به کشورهای مجاور لازم و ضروری است.»
و سرانجام در سال ۱۹۴۶م، هنگامی که حکومت انگلیس اطمینان پیدا کرد که زمینه لازم در مجامع بینالمللی برای تأسیس دولت یهودی در فلسطین آماده شده است، با تفاهم و همدستی آمریکا و جنبش جهانی صهیونیسم مسأله را در سازمان ملل متحد، برای یافتن راه حلی مطرح کرد. به این ترتیب بود که قطعنامه تقسیم فلسطین درتاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ م صادر شد. وقتی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره تقسیم فلسطین رأیگیری میشد،انگلیس، علیرغم داشتن نقش اول و اصلی در طراحی و زمینهسازی تقسیم و سپس اجرای آن، رأی ممتنع داد. زیرا اطمینان داشت که این طرح اکثریت آرای لازم را به دست خواهد آورد. انگلیس این موضعگیری را برای فریب عربها و مسلمانها اتخاذ کرد، تا به آنها بقبولاند که در جنایت تقسیم فلسطین دست نداشته است.
پس از آن که انقلاب فلسطین بر ضد طرح تقسیم شروع شد، انگلیس با سرعت هر چه تمامتر نیروهای مسلح خود را در فلسطین به کمک صهیونیستها فرستاد، تا از انقلاب جلوگیری کند، نیروهای انگلیس، همواره برای حمایت کاروانهای صهیونیستی با آنها همراه میشدند و اسلحه و مهمات برای صهیونیستهایی که در بیتالمقدس و سایر جاهای دیگر محاصره شده بودند، میفرستادند. این نیروها، همراه با نیروهای «هاگانا» و دیگر سازمانهای مخفی تروریستی صهیونیستی در مقابله با عربها شرکت میکردند.
انگلیس برای آنکه جنبش صهیونیسم بتواند به موقع تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کند، تاریخ خروج خود از فلسطین را تا ۱۴ می ۱۹۴۸ م جلو انداخت. هدف از این اقدام آن بود که هر نوع مقاومتی که از طرف اعراب در برابر نقشههای آن صورت میگیرد، به کلی سرکوب شود و هرگونه مخالفتی را از بین ببرد و ریشه مبارزه علیه هجوم صهیونیستها را بخشکاند.
از سال ۱۸۹۷ تا۱۹۴۸ (تأسیس اسرائیل) در مجموع ۲۲ کنگره صهیونیستی برگزار گردید که در هر کدام از این کنگرهها که نقش پارلمان دولت صهیونیستی را داشت، تصمیمات اساسی و قوانین مهمی تصویب گردید.
در جریان کنگره بیست و دوم (۱۹۴۶) در شهر بال سوئیس، «برنامه بالتیمور» (محور سیاست صهیونیستی) تدوین گردید. این برنامه، تشکیل دولت یهودی را که هدف اصلی بیانیه بالفور (قول مساعد انگلستان برای تشکیل دولتی یهودی در فلسطین) و سند قیمومیت است و همچنین تشکیل یک ارتش یهودی و برداشتن هرگونه محدودیتی برای خرید زمین در فلسطین توسط مؤسسات صهیونیستی را تضمین میکند.
شورای عمومی صهیونیستی با تشکیل کمیته اجرایی، «دیوید بنگوریون» را به عنوان ریاست این کمیته منصوب کرد. بنگوریون تلاش صهیونیستها را برای تشکیل دولت یهودی رهبری کرد. سرانجام در روز ۱۴ می ۱۹۴۸ یعنی اندکی بعد از به رسمیت شناخته شدن حضور صهیونیستها در فلسطین توسط سازمان ملل و کمی بعد از کشتار دیریاسین، درست یک روز قبل از اتمام قیمومیت انگلستان بر فلسطین، بنگوریون، تأسیس دولت اسرائیل را اعلام نمود و نخستین کابینه این دولت را به ریاست خود تشکیل داد.
پینویسها
۱. بالفور از ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۵ نخستوزیر و از ۱۹۱۶ تا ۱۹۱۹ وزیر امور خارجه انگلستان بود.
۲. پیمان سایکس پیکو در ۱۸ مه ۱۹۱۶ میان «سایکس» و «پیکو» وزیران خارجه انگلیس و فرانسه به امضا رسید و بخش اعظم خاورمیانه به حوزه نفوذ آنان تقسیم شد.
منبع: زیتون سرخ - شماره ویژه نشریه فرهنگسرای انقلاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست