چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا

«پنجره »ای به روی عرفان های بدلی


«پنجره »ای به روی عرفان های بدلی

جای خالی مشاوره کارشناسانه در یک سریال

یادمان نرفته که رهبر انقلاب سال گذشته در جمع مردم قم به خطر عرفان های بدلی اشاره کردند و چند روز بعد در جلسه جامعه مدرسین باز به این مهم پرداختند. معلوم بود که ایشان هم می خواهند مردم این خطر را درک کنند و هم خواص برای این آسیب چاره ای بیندیشند. ظاهرا خواص در رسانه ملی به سوی دیگر می روند. چند روز پیش شبکه یک در ماه محرم اقدام به پخش فیلم زندگی نامه یکی از مروجین عرفان های کاذب پرداخت (دونالد والش و فیلم ندای درون) و صریحا از وی نام برده شد و کتاب وی به عنوان کتاب زندگی ساز معرفی گردید. اما گویا این داستان ادامه دارد و نه فقط قرار نیست که در رسانه ملی برای مقابله با عرفان های کاذب قدمی برداشته شود، بلکه باید آموزه ها و تعلیمات مدعیان دروغین عرفان و معنویت از همین شبکه ها پخش شود و کسی هم خود را متعهد به پیگیری رهنمودهای رهبری نداند.

سریال «پنجره» دریکی از قسمت های نخست خود برخلاف انتظار که باید در این گونه برنامه ها با زبان هنر به آسیب های معنوی پرداخته شود و جوانان به معنویت حقیقی دعوت شوند، افکار یکی از رهبران معنویت های کاذب (پائولو کوئیلو) تبلیغ می شود و یکی از بازیگران به دیگری توصیه می کند که این کتاب را بخوان که می تواند زندگی تو را متحول کند. هرچند دراین فیلم اسم نویسنده به صراحت بیان نمی شود، اما عدم طرح نام کوئیلو نه تنها باعث ناشناخته ماندن نویسنده و فکر وی نمی شود؛ بلکه با این ترفند عطش مخاطب زیاد شده و بیننده علاقه مند می شود که ببیند این کتاب چیست و این نویسنده کدام است و این چه راهکاری است که می تواند زندگی انسان ها را متحول کند.

یکی از بازیگران خطاب به دیگری چند بار از این کتاب تعریف و تمجید می کند و می گوید که این کتاب از یک نویسنده مشهور است. در فراز دیگری از فیلم از مهم ترین آموزه معنوی کوئیلو نام برده می شود و پدر و پسر به توضیح و تفسیر آن می پردازند که در نهایت بدون این که تفاوت کتاب مثنوی معنوی و کیمیاگر بیان شود و توهمی بودن افسانه شخصی مورد بررسی قرار گیرد به این مفهوم مهر تایید زده می شود. متاسفانه عین جمله کوئیلو در کتاب کیمیاگر در فیلم نشان داده می شود و به صورت پررنگ و به عنوان ماموریت الهی انسان چند ثانیه دوربین بر آن زوم می کند و بعد هم با مثنوی معنوی تطبیق داده می شود.

دراین سریال گفته می شود که آن چه نویسنده گفته در کتاب مثنوی مولوی هم آمده است و به گفته این نویسنده بازخوانی میراث فرهنگی خود ماست.

اگر از همراهی پائولو کوئیلو با نظام سلطه و همدلی اش با رژیم صهیونیستی بگذریم- تا جایی که در اجلاس داووس، شیمون پرز اسرائیلی با شنیدن سخنرانی کوئیلو در باب معنویت، ذوق زده می شود و می گوید که معنویت شما برای صلح دلخواه اسرائیل در خاورمیانه بسیار راهگشاست- دست اندرکاران مجموعه «پنجره» بدانند که افکار کوئیلو نه فقط متحول کننده نیست، بلکه آسیب زا و انحرافی است. اندیشه های وی هرچند با شعار معنویت عرضه شده اند؛ اما جز تبلیغ جادو و جز ترویج عرفان یهود (کابالا) و جز به حاشیه راندن خدا در زندگی انسان و جز دهن کجی به دین و شریعت چیز دیگری نیست. کوئیلو کسی است که یک کتاب مستقل در باب مسائل جنسی دارد و این موضوع را سرآغازی بر عرفان و معنویت معرفی کرده است.

کوئیلو کسی است که در ابتدای نویسندگی اقدام به چاپ مجموعه داستان های کمدی مستهجنی کرد. وی مدعی شد که خلق این آثار شیوه ای برای رسیدن به آزادی انسان هاست که حکومت وقت برزیل این کتاب را مضر به اخلاق عمومی دانست و از چاپ آن جلوگیری کرد.

کارگردان و فیلم نامه نویس از چند نکته در باب پائولو کوئیلو غفلت کرده اند- البته اگر از سر ناآگاهی بوده است- به همین علت، مخاطبین این فیلم را به معنویت بدلی دعوت می کنند:

۱- در باب کتاب کیمیاگر- که در سریال «پنجره» به عنوان یک کتاب تحول آفرین از آن نام برده می شود. به خصوص باید گفت که نویسنده این کتاب به رغم اینکه اصل داستانش را از مثنوی مولوی گرفته است (دفتر ششم بیت ۴۲۱۹ به بعد) در خود کتاب هیچ اشاره ای به این اقتباس نمی کند و مایل است ابتکار این داستان به نام خودش تمام شود. البته وی در مسافرتش به ایران مجبور می شود پرده از این راز بردارد و چندین بار درمیان مخاطبین ایرانی اش به این اقتباس اذعان کند. در حالی که وی از اندیشمندان غربی استفاده کرده و نام و نشان ایشان را با صراحت بیان کرده است و از اقتباس خود پرده برداری کرده است.

۲- شاید بیننده های «پنجره» با خود بگویند که مگر افسانه شخصی چه مشکلی دارد و اساسا افسانه شخصی چیست؟ این سؤالی است که خواننده این مقاله حق دارد از نویسنده آن بپرسد. اما جواب این جمله روشن است و آن هم این است که کوئیلو تعریفش از این مفهوم این است که هرکسی در زمان کودکی، رویاها و آرزوهایی دارد و هدف و غایت زندگی انسان ها پرداختن و تعقیب نمودن همین آرزوهاست. وی می گوید: «افسانه شخصی چیزی است که همواره آرزوی انجامش را داری. همه انسانها در آغاز جوانی می دانند که افسانه شخصی شان چیست.» مهم ترین نکته در توضیح افسانه شخصی این است که وی دنبال کردن افسانه شخصی را مأموریت الهی انسانها بر روی زمین می داند و تأکید می کند که رضای خدا هم در همین است: «تحقق افسانه شخصی، یگانه مأموریت آدمیان بر روی زمین است.»

اساسی ترین سؤال که معنویت کوئیلو را به ابتذال می کشاند این است که چگونه انسان با تجلی رویاهای ایام کودکی اش به خدا وصل می شود؟ به راستی چه دلیلی وجود دارد که با تحقق رویاهای کودکی، خداوند از انسان راضی می شود و وصول به مرتبه «شهود و اشراق» حاصل می شود؟ چه اطمینانی وجود دارد که هدف هستی با تحقق رویاها به سرانجام رسیده و خداوند رضایتش را به تعقیب رویاها مشروط نموده است؟ آیا واقعا پرداختن به آرزوها و امیال، انسان را به خدا سوق می دهد؟ آنچه جدا دهشتناک می نماید و عرفان ترویجی کوئیلو را به یک سراب تبدیل می کند و پایه های آن را بسان خانه عنکبوت سست و بی اساس می سازد «پیوندزدن رضایت حق به امیال و هواها و رویاهای زمان کودکی» است.

روشن است اگر محور «افسانه شخصی» خواسته ها و تمنیات درونی افراد باشد، طبع خاکی انسان هدف را حول مصادیق مادی جست وجو می کند و به اقتضاء انس انسان با جلوه های مادی، همین آمال زودگذر بیشتر برای انسان «خودآرایی» می کنند و با وجود مظاهر چشمگیر «شهوت، شهرت، قدرت، پول» ایده «افسانه شخصی» هیچ وقت به اهداف متعالی راهبری نمی کند و فرصت عرض اندام برای گرایش های متعالی روح پیدا نمی شود. نتیجه آن که قوای معنوی وجود انسان چند صباحی در توهم معنویت، گرد امیال زمینی می گردد و روح سرگردان آدمی هیچ گاه به افق متعالی گام نخواهدنهاد.

۳- هرچند کوئیلو در کتاب کیمیاگر پاره ای از عناصر داستان را تغییر داده و عناصر جدیدی (همانند افسانه شخصی و روح کیهانی و جادو) را وارد نموده است، اما باید با تأسف گفت که آنچه کیمیاگر را از محتوا انداخته و اساس آن را سست و تهی نموده است همین ابتکار نابجاست. کاش وی تقلید خود از مولوی را کامل می نمود و همچون شاگردی هوشیار، جهان بینی مولوی را در این سیر معنوی لحاظ می کرد و همچون مولوی، غایتی منطقی و همگانی و کیمیایی حقیقی به نام خالق هستی را معرفی می کرد، نه هدفی افسانه محور آن هم از نوع شخصی و فردی. کاش تصویری صحیح از ذات خداوند ارائه می کرد و با ایده روح کیهانی نوشته خود را آلوده نمی ساخت و کاش به جای تبلیغ جادو، با پذیرش آموزه های وحیانی در مقابل دین سر تسلیم فرود می آورد و به جای تبلیغ جادوگری به دستورات دینی دعوت می نمود. صد تأسف که مراد مولوی از گنج در رؤیا؛ که همان گنج معنوی درون انسان (سرمایه های روحی و ظرفیت های وجود انسان) است در کتاب کیمیاگر به طلا و نقره و جواهر تبدیل شده و کسب فضایل اخلاقی به افسانه شخصی مبدل گردیده و به جای دیانت، جادو تقدس پیدا کرده است.

۴- معنویت کوئیلو معنویت خدامحور نیست؛ چرا که وی اساساً خدا را ذات مطلق بی نیاز نمی داند. «خدا» در نوشته های کوئیلو، خدایی است که حتی پیامبرانش هم او را به حکمت و عدالت نمی شناسند. همین طور پیامبران الهی در نوشته های کوئیلو افراد معصیت کار و خطاکار و متجاوز معرفی می شوند. هرچند کوئیلو پیامبران را از جایگاه حقیقی شان به زیرکشیده و تصویری مبهم و آلوده از آنها به نمایش گذاشته اما باید انصاف داد که کوئیلو توانسته تناسب بین خدا و پیامبر را در نوشته هایش رعایت کند! و پیامبرانی به تصویر بکشد که با خدای خویش نسبتی منطقی و معقول دارند. اگر در نوشته کوئیلو، پیامبر خطاکار و آلوده نشان داده می شود باکی نیست؛ چون خدای او هم حکیم نیست! مرسل و مرسل هردو خطاکار و اهل لغزشند. خدای کوئیلو از آن جا که قادر مطلق نیست، هم نیازمند است و هم شکست پذیر؛ به گونه ای که شر و تاریکی می تواند بر او غالب شود و نقشه ها و طرح های او را نقش برآب نماید. این خدا، اهل خطا و لغزش است، امیال منفی در او پدید می آید، هم اهل تمناست و هم اهل پشیمانی، و خلاصه خدای کامل و متعالی نیست. سرگذشت خدا و پیامبران در آثار کوئیلو جدا خواندنی است! کافی است مروری بر کتاب کوه پنجم داشته باشید.

۵- باید اذعان نمود که مفهوم «روح جهان» یا «روح کیهانی» که در سریال «پنجره» به آن تأکید شده و سوگوارانه به عنوان ایده معنوی شعار داده می شود- همچون دیگر مفاهیم محوری در آثار کوئیلو مبهم و ناشناخته ترسیم شده است. وی هرچند اشاره می کند که روح جهان بخشی از روح خداست، اما مسائلی از این دست که حقیقت «روح کیهانی» چیست؟ چه ماموریتی به عهده او گذاشته شده؟ و چه نسبتی با روح تک تک انسان ها دارد؟ هیچ کدام در آثار کوئیلو هدف کاوش قرار نگرفته است.

آنچه در آثار کوئیلو به طورقطع به روح جهان نسبت داده شده «قدرت آفرینندگی» آن است، آن هم آفرینشی که به سفارش آدمیان به سامان می نشیند. در بیان کوئیلو هرچه را انسان طلب کند روح جهان موظف است آن را ایجاد نماید؛ یعنی همین قدر که انسان اراده خود را برای طلب امری به کار گیرد آن «مطلوب» در «روح جهان» متولد می شود. کوئیلو اساساً ماموریت انسان ها در زمین را همین «مطالبه گری» ترسیم می کند و برای خوب بودن یا بد بودن آدمی در «فرآیند طلب» سهمی قائل نمی شود.

نباید از نظر دور داشت که چنین برداشتی از ماموریت انسان برآمده از نگاه اومانیستی است که در این نگاه بر انسان محوری تاکید می شود نه بر خداگرایی. این نگرش که نگرش غالب در میان فلاسفه غرب است و نظام تمدنی غرب بر همین مبنا شکل گرفته است، قبل از هرچیز به انکار ماموریت الهی انسان ها منجر می شود و آن گاه باعث به حاشیه راندن دین و شریعت می گردد. چنین نگرشی، انسان را انحصاراً موجودی صاحب حق و مطالبه گر می بیند نه مکلف و مسئول. در این نگاه، بد بودن یا خوب بودن امور مطرح نیست بلکه چیزی مهم است که انسان را به لذت می رساند و در کامیابی انسان نقش اساسی ایفا می کند. تصریح کوئیلو به این که تنها ماموریت انسان بر زمین، مطالبه گری و سهم خواهی است نه پرداختن به رشد و تعالی؛ در حقیقت انکار برنامه های وحیانی است که خداوند از طریق رسولانش به بشریت رسانده است و نتیجه چنین نگاهی؛ پرورش انسان آزاد از همه چیز (حتی آزاد از خدا) و بریده از عالم معناست که به کامروایی خود می اندیشد و دیگر هیچ.

۶- ارمغان تمدن غرب برای انسان معاصر (غیر از تنش ها، فشارهای روانی، بحران های اقتصادی، مشکلات زندگی ماشینی) تحمل سایه شوم نومیدی و یاس در جزء جزء زندگی بشر مدرن است. انسان معاصر همه درها را بسته می بیند. به هرجا می نگرد جای پای جنگ و تجاوز و آدم کشی نمایان است. در نگاه انسان مدرن، «فنا و نابودی» سوغات بعدی تمدن غرب است که هر آن، ممکن است در قالب یک «جنگ فراگیر» خود را نشان دهد.

در چنین فضایی ندای صلح و معنویت، مشتریان فراوانی دارد؛ چرا که نیاز محسوس به «امیدواری» و در مرحله بعد «آرامش» در صدر نیازمندی های روحی انسان هاست. این ندا هرچند ضعیف و کم رمق، می تواند ناباورانه نگاه ها را به سوی خود جذب کند. اگر هم منادی چندان باوری به اقدام خود نداشته باشد بازهم می تواند عامل «خوش بینی» واقع شود.

نوشته های کوئیلو در چنین فضایی عرضه شده اند و چنین کارکردی دارند. جایگاه وی در سازمان ملل به عنوان مشاور ویژه یونسکو در برنامه «همگرایی روحی و گفت وگوی بین فرهنگ ها»، حکایت گر نقش غیرمستقیم وی در خدمت به نظام سلطه و کمک به صلح جهانی - با رویکرد غربی- است که البته این ساختار بیش از همه در راستای منافع کشورهای غربی به ویژه دولت آمریکا طراحی گردیده و عمل می کند.

۷- نباید فراموش کرد که اندیشه کوئیلو نه «معنویتی نوین» و «برنامه ای متعالی» که طرحی به اصطلاح برای «زدودن یاس» و نومیدی از انسان دلزده و دلمرده معاصر است. فرمول هایی که کوئیلو پیشنهاد می دهد و نسخه ای که عرضه نموده است برای بیرون کشیدن انسان ها از فشارهای روانی و شکننده تمدن غربی است نه راهی برای تعالی و تکامل معنوی. وی در آثار خود درصدد القای خوش بینی است و بس. معنویت وی توصیه ای است به پذیرش وضع موجود و امیدواری به آینده. به عبارت دقیق تر ایده های به اصطلاح معنوی کوئیلو از یک طرف نشان از افول معنویت درغرب دارد، از طرف دیگر طرحی است برای خروج غرب از بحران معنویت؛ که بلکه بتواند صدای شکنندگی استخوان های نظام تمدنی غرب را چند روزی به عقب بیندازد.

امیدواریم از این به بعد شاهد این اشتباهات و سهوها در رسانه ملی نباشیم و تهیه کنندگان مجموعه های تلویزیونی از قبل با کسانی که با مبانی معنویت سکولار آشنایی دارند و با مفاهیم مطرح شده در عرفان های کاذب را می شناسند مشورت بگیرند و ناخواسته مروج شبه معنویت های ناکارآمد و مضر نشوند.

حمزه شریفی دوست

مدیر مرکز مطالعات و تحقیقات بهداشت معنوی