سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
چرا شاه سقوط كرد بیگانگی با مردم
محققان و صاحبنظران در بیان علل و عوامل فروپاشی رژیم پهلوی موارد متعددی را برشمرده و پیرامون هر یك از آنها سخن فراوان گفته یا نوشتهاند؛ مواردی همچون نبود آزادی سیاسی، برخوردهای خشن با مخالفان و منتقدان، اهتمام به دینزدایی از جامعه، ترویج فساد اخلاقی، وابستگی به بیگانگان، فساد اداری و مالی، سیاستهای غلط اقتصادی و ... البته همه اینها درست است و هر كدام در جای خود سهمی در سقوط شاه و فروپاشی حكومتش ایفا كردهاند. اما موضوع این نوشتار نكتهای كلیدی است كه در تعلیل به زیر آمدن شاهنشاهی پهلوی بسیار برجسته مینماید و بیتوجه به آن هرگز نمیتوان تحلیل درست و واقعبینانهای از سقوط ۵۷ به دست داد.
محمدرضا پهلوی كه در ابتدای جوانی با اراده قدرتهای بیگانه تاج بر سر گذاشته، بر تخت پادشاهی تكیه زد با این باور دوران سلطنت خود را آغازید كه آمدن و رفتن شاهان در ایران بسته به خواست و تصمیم بیگانگان است و صرفاً باید در جهت جلب نظر موافق آنان كوشید و همیشه چشم به دهان آنان داشت كه چه میگویند و چه میخواهند. این باور محمدرضا زمانی تقویت شد كه در اواخر مرداد ۱۳۳۲ مجبور به دل بریدن از تاج و تخت و فرار از كشور شد اما سه روز بعد در كمال ناباوری، دوستان آمریكایی و انگلیسیاش آنها را دودستی به وی تقدیم كردند و او بار دیگر شادمانه به كاخ سلطنت بازگشت.
آن انتصاب اولیه و این رفت و برگشت، هیچ تردیدی برای شاه باقی نگذاشت كه هرچه هست قدرت فائقه و قاهره قدرتهای بزرگ جهانی است و هیچ قدرت دیگری در برابر خواست و اراده آنان تاثیری بر قوت و ضعف او و حكومتش ندارد. با این حساب شاه خود را از همه كس و همه چیز بینیاز دید و چنان پرده غفلتی در برابر دیدگانش كشیده شد كه شاید تا روزهای آخر عمر نیز كنار نرفت و پاره نشد. این پرده غفلت مانع از آن شد كه شاه جنس حركت و جنبش عظیم سالهای ۵۶ و ۵۷ را بشناسد تا بتواند در برابرش چارهای بجوید. او براساس رسوب ذهنی خود میپنداشت كه این بار نیز به پشتوانه بیگانگان بر مردم ناراضی و ناامید شده از شاه خویش فائق خواهد آمد و لذا حتی در آن ماههای پرخطر و پرحادثه آخر كار نیز تنها چاره رهایی از بنبست را در اطاعت هرچه بیشتر و صمیمانهتر از بیگانگان دید و نه نزدیك شدن به مردم و گردن نهادن به خواستههای بر حق آنان.
سیلاب خروشان، شاه و تاج و تختش را با خود میبرد و او از كسانی استمداد میطلبید كه دیگر هیچ ابزاری برای رهاییاش از امواج سهمگین خشم ملتی یكپارچه در دست نداشتند. البته این بیراهه رفتن شاه حداقل در ماههای آخر، برای معدودی از همكارانش روشن شده بود، اما او خود كماكان در خیالات و اوهام غوطه میخورد.
پرویز راجی، آخرین سفیر شاه در لندن، در یادداشت روز پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۳۵۷ خود پس از ثبت گزارش دیدارش با وزیر خارجه انگلیس كه با هدف جلب حمایت هرچه بیشتر آن دولت صورت گرفت نوشته است: <در بازنگری به آنچه كه امروز انجام گرفت (دیدار با وزیر خارجه انگلیس) دامنه تفكراتم به اینجا كشید كه واقعاً چطور میتوانیم ادعا داشته باشیم كه باز هم چیزی از غرور ملی در ما باقی مانده است؟... در موقعیتی كه آیتا...، مردم ایران را علیه شاه برانگیخته، ما دو نفر (یكی وزیر امور خارجه دولت شاهنشاهی [افشار] و دیگری سفیر شاهنشاه آریامهر در دربار سنت جیمز) اینجا در لندن در برابر انگلیس به خاك افتادهایم و با التماس از آنها میخواهیم كه دست از حمایت ما نكشند.
اگر زمانه به حدود ۵۰ سال قبل بازمیگشت این عمل ما میتوانست قابل توجیه باشد. ۳۰ سال پیش هم تا حدودی شاید. ولی اینك كه دیگر هیچ نشانی از دوران گذشته امپراطوری بریتانیا وجود ندارد مسلماً انگلیسیها هرگز نمیتوانند كاری بیشتر از خود ما برای ایران انجام دهند و به این ترتیب در حالی كه ما در ایران هنوز اعتقاد داریم از قدرت جادویی انگلیس میتوان استفاده كرد ولی خود انگلیسیها اولین كسانی هستند كه اعتراف میكنند هیچ قدرتی ندارند. ما دائم مشغول تفسیر و تعبیر و یا عیبجویی از سخنانی هستیم كه كالاهان یا كارتر درباره ایران به زبان میرانند ولی آیتا... آنها را به دیده تحقیر مینگرد و اصلاً به گفتههایشان اعتنایی ندارد و در این میان مسلم است كه او برنده خواهد بود.
آیا موقع آن نرسیده كه به ما ثابت شده باشد به بیراهه رفتهایم و از زاویهای غلط به مسائل نگریستهایم و آیا لازم نیست كه بیش از این به خیالبافیهای بیپایه خود ادامه ندهیم؟>
به اعتقاد یكی از وزرای شاه <سودای یكهتازی شاه موجب شد هرگز نتواند با اینكه كسان دیگری اظهار وجود كنند بسازد و رویهمرفته اصالتی برای مردم و خواست و باور آنان قائل نبود و گمان داشت كار ویژه مردم، یكسره فرمانبری، و از آن او رهبری است. از سوی دیگر بر پایه آنچه در آغاز پادشاهی خود و جریان سقوط دكتر مصدق دیده بود، قدرتهای بزرگ به ویژه آمریكا و انگلستان را دارای نیروی افسانهای میپنداشت. در نتیجه یقین داشت نگهداری روابط صمیمانه با اینان او را از هرگونه خطری ناشی از ناخرسندی مردم مصون میدارد و در چنین شرایطی میتواند آسودهدل آنچه میخواهد بگوید و بكند. شاه را با واقعیت عینی وضع ایران سر و كاری نبود.>
پرویز راجی ذیل یادداشت روز چهارشنبه ۲۲ آذر ۵۷ خود پس از درج گفتوگوی خود با امیرخسرو افشار (وزیر امور خارجه ایران) درباره اینكه مسأله اصلی ما در حال حاضر چیست به نقل از افشار نوشته است <با گفته تو كاملاً موافقم كه مسأله ما فقط این است كه ببینیم خمینی چه میگوید. ولی مسأله اینجاست كه اعلیحضرت شخصاً برای اظهارنظرها و موضعگیرهای انگلیسیها و آمریكاییها خیلی اهمیت قائلند.>
هم او در یادداشت روز بعد به جملهای از قول وزیر خارجه انگلیس اشاره كرده كه حائز اهمیت است. <وزیر خارجه انگلیس (دیوید اوئن) در پاسخ افشار (وزیر خارجه ایران)، مسأله كثرت و انبوهی گیجكننده مردم در تظاهرات روز عاشورا را متذكر شد و گفت البته باید بدانید كه آنچه ما در پایتختهای غربی میاندیشیم اهمیت چندانی ندارد. اصلاً ما را فراموش كنید. ما اگر بتوانیم به شما كمك میكنیم و از انجام آن دریغ نداریم.>
گفتههای وزیر خارجه انگلیس حكایت از آن دارد كه آنان با آنكه هزاران فرسنگ دور از ایران میزیستند اما از واقعیتهای خیابانهای تهران و تظاهرات انبوه مردم در رد و نفی شاه و سلطنت، پیام انقلاب ایران را گرفته و در رویارویی با آن احساس ناتوانی میكردند اما شاه قصد نداشت به هیچوجه به این واقعیت بزرگ و ملموس در بیخ گوش خود گردن نهد.
این اعتراف سفیر شاه در لندن هم خواندنی است كه ریشه اصلی مشكلات اردوگاه شاه را شناخته و به عمق فاجعه پی برده است <باید اعتراف كنم كه گرچه من هم دارای غرور ملی ـ نه به حد افراط مثل بعضیها ـ هستم ولی ضمناً هم نمیتوانم این مسأله را به خود بقبولانم كه شاه و همه كسانی كه شبیه من در اردوگاه شاه قرار دارند چگونه میتوانیم مدعی داشتن غرور ملی باشیم در حالی كه از مردم مملكت بریدهایم و با عجز و لابه از كشورهای غربی تقاضای حمایت از خود را داریم؟ در رژیمیكه وابستگی كامل به غرب، اركان اصلی موجودیتش را تشكیل میدهد ما نیز به حالتی در آمدهایم كه اعتقاد خارج از اندازه به قدرت و توانایی متحدان اروپایی خود پیدا كردهایم و چون فكر میكنیم آنها هر لحظه كه بخواهند میتوانند فقط با تكان دادن چوبدستی جادویی خود همه چیز را به میل خویش بگردانند لذا اینطور به خود میقبولانیم كه هرچه در ایران اتفاق میافتد سر نخش در لندن یا واشنگتنی قرار دارد و به همین جهت نیز آنچنان برای دوستان غربی خود از جهت كارآیی و قدرت اعمال نفوذشان ارزش و اهمیت قائل میشویم كه آنها خودشان هم هرگز این همه توانایی را در خویش سراغ نداشته و ندارند.>
دوستان آمریكایی شاه نیز به همین واقعیت رسیده بودند و برای آنكه از سقوط شاه جلوگیری كنند توصیه اكید داشتند كه شاه ارتباط مستقیمتری با مردم برقرار كند. سناتور بیرد رهبر اكثریت مجلس سنای آمریكا كه در ششم آذر ۵۷ با شاه دیدار كرد قبل از حركت به ایران با این عقیده واشنگتن آشنا شده بود كه شاه باید از طریق رادیو و تلویزیون ارتباط مستقیم بیشتری با مردم برقرار كند. سولیوان (سفیر آمریكا در تهران) نیز در جریان دیدار دوم آذر خود با شاه این عقیده را به اطلاع شاه رسانده بود. با همه این اوصاف دل شاه فقط پس از صحبت با دوستان آمریكاییاش و به ویژه كارتر آرام میگرفت، سر حال میآمد و روحیهاش تقویت میشد.
ویلیام شوكراس نیز در كتاب خود تصریح كرده است كه شاه بیگانگان را بهتر تحویل میگرفت و در آن حال هیچ فرد ایرانی كه به او نظر مشورتی بدهد وجود نداشت.
گری سیك هم نوشت <تصور شاه از آیتا... خمینی، مانع از آن شد كه وی به استعدادهای سیاسی، كاریزما و تواناییهای تبلیغاتی این رهبر قرن بیستمی پی ببرد.>
محمدجواد مرادینیا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست