چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

فیلم عشق در سینماهای تهران


فیلم عشق در سینماهای تهران

۳ ۳۰ نکته خواندنی همزمان با اکران این فیلم در ایران

«آن: زیباست ...

ژرژ: چی؟

آن: زندگی ... و البته خیلی طولانیه ...»

داستان فیلم تحسین شده «عشق» شاید در همین دیالوگ خلاصه شده باشد. زندگی زیبایی که طولانی بودنش، پیری را به ارمغان می آورد و پیری، دستاویز اصلی فیلم «عشق» است. فیلمیبا حضور تیمی سالخورده که توانستند «عشق» را به زیباترین و دلخراش ترین شکل ممکن به نمایش بگذارند.

تحسین های بی شمار منتقدان و فستیوال های مختلف در سراسر دنیا از این فیلم و دریافت بزرگترین جایزه های سینمایی از جمله اسکار، به اندازه کافی بهانه دستمان می داد تا پیش از اکران در سینماهای تهران سری به حال و هوای «عشق» بزنیم.

از سوی دیگر تولد ۷۱ سالگی هانکه هم در همین چند روز آینده است اما اکران این فیلم در ایران باعث شد، عزممان را جزم کنیم و با میشائل هانکه و آخرین ساخته اش، همراه شویم. حالا که قرار است «عشق» از چهارشنبه همین هفته در تعدادی از سینماهای تهران و شهرستان ها روی پرده برود، با نکته هایی خواندنی از این فیلم همراه باشید:

- «عشق»، داستان یک زوج سالخورده است که در کنار هم پیری و از کار افتادگی را تجربه می کنند. این فیلم دهمین فیلم بلند سینمایی میشائل هانکه است.

- میشائل هانکه، کارگردان این اثر با اینکه کارنامه سینمایی پرباری دارد اما فیلمسازی را خیلی دیر شروع کرده. اواخر دهه پنجم زندگی اش، اولین فیلمش را ساخته آن هم بعد از تحصیل در رشته «فلسفه، روان شناسی و درام».

- به دلیل توجه خاص هانکه به خشونت در فیلم هایش، خیلی از منتقدان او را سادیست نامیده اند. هر چند منتقدان دیگری هم بوده اندکه به دلیل علاقه به سینمای او، آثارش را به مثابه متونی برای تحلیل در بحث هنر مدرن می دانند.

- ایده اولیه فیلم «عشق» را هانکه از اتفاقی واقعی در زندگی خودش برداشت کرده. البته هانکه چند بار توضیح داده که این اتفاق برای پدر و مادرش نیفاتاده اما: «همانطور که ممکن است برای همه پیش بیاید، یکی از اعضای خانواده ام که خیلی دوستش داشتم، دچار مصائب پیری شد. من فقط می توانستم با ناامیدی ناظر این وضعیت باشم. تجربه خیلی تلخی بود.» او خاله اش بوده است.

- با اینکه فیلم «عشق» بسیار شبیه زندگی است اما همه چیز در آن حساب شده بوده است. حتی بازیگران اجازه نداشته اند، یک کلمه بداهه بگویند. هانکه در گفت و گویی دراین مورد گفته است: «هیچ بداهه گویی در کار نبود. فیلمنامه فیلم در آلمان و فرانسه منتشر می شود و همه می توانند فیلم را با آن مقایسه کنند.»

- هانکه موقع ساختن این فیلم، خودش مردی سالخورده به حساب می آمده. او ۷۰ ساله بوده و با دو بازیگر پیرتر از خودش، فیلمی بی بدیل درباره پیری ساخته است تا نشان دهد سالخورده ها هم می توانند شاهکار خلق کنند.

- ژان لویی ترنتینیان، بازیگر نقش ژرژ در «عشق» ۸۲ ساله است و امانوئل ریوا، بازیگر نقش آن، ۸۵ ساله، یعنی کارگردان و دو بازیگر، روی هم رفته ۲۳۷ سال دارند!

- هانکه درباره انتخاب کردن امانوئل ریوا برای بازی در نقش زن سالخورده فیلم گفته است: «او را در «هیروشیما عشق من» دیده بودم و عاشق بازیش شده بودم اما آن مربوط به ۵۰ سال پیش بود. صادقانه بگویم بعد ازت آن فیلم نتوانستم کارش را دنبال کنم چون او در فیلم های چندان مهمی بازی نکرده بود. در نتیجه برای نقش او در فیلم یک آزمون معمولی ترتیب دادم. همه بازیگرهای زنی را که سنشان مناسب بود، در پاریس دیدم اما از همان اولین تست برایم واضح بود که او با فاصله، بهترین بازیگر برای این نقش است.» البته هانکه در گفت و گویی لو داده که در جوانی مثل خیلی از مردهای جوان آن دوره عاشق ریوا بوده!

- در اتاق نشیمن خانه ای که ژرژ و آن در آن سو بودند تابلویی وجود دارد که تصویر پدر و مادر هانکه است که همین تابلو باعث شد تا در ابتدا تصور شود که این اتفاق برای مادر هانکه افتاده است.

- ژان لویی ترنتینیان، بعد از ۷ سال دوباره حاضر شده جلوی دوربین برود. ۴۳ سال پیش دختر او به قتل رسیده بودو او دیگر نتوانسته بود بازی کند. جالب اینکه او در شرایطی برای بازی در این نقش انتخاب شده بود که تصمیم داشت خودکشی کند! خودش درباره آن روزها در گفت و گویی گفته است: «مشکلات پیری را نمی توانستم تحمل کنم. می خواستم از شر این آخرین ماه ها یا نمی دانم آخرین سال ها یا آخرین هفته ها یا آخرین روزها فرار کنم. در نتیجه تصمیم گرفته بودم خودکشی کنم.» اما درنهایت این مارگریت مانگو، تهیه کننده «عشق» بوده که او را متقاعد می کند خودکشی نکند: «او به شوخی به من گفت که خب اگر خواستی می توانی دو ماه دیگر بعد از بازی در فیلم خودکشی کنی!»

- هانکه، گویا فیلمنامه «عشق» را برای ژان لویی ترنتینیان نوشته است: «در واقع من فیلمنامه «عشق» را برای او نوشتم. تهیه کننده ام با ژان لویی، آشنایی خیلی نزدیکی داشت. خانه اش در جنوب فرانسه نزدیک خانه او بود و درباره این پروژه با او صحبت کرد.»

- «عشق»، دومین همکاری هانکه و ترنتینیان با هم است. هانکه پیش از این در نسخه دوبله فرانسوی «روبانسفید» از حضور ترنتینیان به عنوان راوی داستان استفاده کرده بود. ترنتینیان، عاشق روبان سفید شده بودو بعد از دیدناین فیلم در سینما به دوستانش گفته بود تنها در صورتی حاضر است دوباره بازی کند که فیلمی از هانکه باشد!

- شاید جالب باشد بدانید که ژان لویی ترنتینیان، برخلاف اتفاقی که فیلم می بینیم، از امانوئل ریوا، ناتوانتر بوده است. او از نظر جسمی خیلی ضعیف است و به گفته هانکه در حالت ایستاده خیلی تعادل ندارد!

- طولانی ترین صحنه ای که با برداشت های زیادی همراه بوده، صحنه های مربوط به کبوترها در فیلم بوده است. هانکه در گفت و گویی در این باره گفته است: «ما آن صحنه را طی دو روز در ۱۲ بار تکرار گرفتیم تا من به نتیجه ای که می خواستم، رسیدم. بازی در این صحنه ها خیلی برای ژان لویی، سخت بود چون باید به کبوتر واکنش نشان می داد. در مقام کارگردان هم هدایت کبوتر سخت است. زبان آدمیزاد که نمی فهمد!» در نهایت آنها روی زمین دانه ریختنند به این امید که او مسیر مشخصی را دنبال کند.

- هانکه اعتقادی به تمرین برای این فیلم نداشته است. بازیگرها قبل از آغاز فیلمبرداری، دو سه مرتبه همدیگر را در پاریس دیده و ناهار خورده اند، همین.

- امانوئل ریوا، با اینکه ۸۵ سال دارد اما از آن دست سینماگرانی است که خیلی خودش را در فضای فرهنگی و هنری باقی نگه داشته. او همین چند وقت پیش نمایشگاه عکس برپا کرده بود و سه مجموعه شعر هم منتشر کرده است.

- امانوئل ریوا با اینکه گویا بعد از خیلی از صحنه ها به شدت گریه می کرده (ژان لویی ترنتینیان این را لو داده) اما خودش در گفت و گویی گفته است: «گاهی دیوانه وار می خندیدیم. هانکه هم همین طور. یادم می آید در یکی از صحنه ها قرار بود نقش مرده را بازی کنم. موقع فیلمبرداری همه مردیم از خنده، چون انگشت پاهایم داشت تکان می خورد.»

- امانوئل ریوا و ژان لویی ترنتینیان، قبلا با هم در یک فیلم اپیزودیک همبازی بوده اند. اسم این فیلم «قتل به شیوه ایتالیایی» بوده و جیانی پوچینی در سال ۱۹۵۶ آن را ساخته است.

- ریوا جمله معروفی درباره این فیلم دارد: «این فیلم من را یاد این حرف موتسارت می اندازد: در جست و جوی نت هایی هستم که یکدیگر را دوست دارند.»

- هانکه برای زن سالخورده فیلم، دنبال بازیگری بوده که هیچ وقت جراحی زیبایی نکرده و کمی حالت روستایی داشته باشد.

- امانوئل ریوا در پشت صحنه این فیلم، مثل مادر بزرگ ها بافتنی می بافته است! ژان لویی ترنتینیان در این باره گفته است: «بازیگران زن زیادی نیستندکه این کار را بلد باشند. او همه ویژگی های لازم را داشت. پیش از اینها وقتی اوضاعش جور نبود و باید بیشتر کار می کرد تا خرج زندگی اش را دربیاورد، می یافت.»

- اولین اکران «عشق» در جشنواره کن و در سالن لومیر بود. بیش از دو هزار نفر این فیلم را تماشا کردند. وقتی تمام شد، چند دقیقه ای سکوت بر سالن سینما حکمفرما بوده و بعد از آن تماشاگران حرفه ای حاضر در کن، ایستاده ۲۰ دقیقه به تشویق این فیلم پرداخته اند.

- ژان لویی ترنتینیان، در جایی گفته است در اولین اکران از تشویق های ممتد معذب شده است: «هانکه هم همینطور اما استقبال بی نظیری بود. در این فیلم هرگز لحظه ای وجود نداشت که از آن ناراضی باشم و به نظرم خیلی خوب بودم|!» البته اینقدرها هم خود شیفته نیست. او در جایی دیگر گفته است: «آدم بی ریختی هستم! چاق و پیر و بی ریخت! پیرم و سینما هم کمی آدم را چاق نشان می دهد.»

- فیلمبردار این فیلم، فیلمبردار مشهور ایرانی داریوش جُنجی است. او «عشق» را با دوربین دیجیتال الکسا گرفته است.

- راجر ایبرت، منتقد بزرگ سینما در دنیا درباره این فیلم نوشته است: «عشق که سال گذشته نخل طلای کن را گرفت، نوعی شاهکار غیرمنتظره است. از هانکه که فیلم های قبلی اش شامل پنهان، مهمان گونه بود و روبان سفید که آن هم نخل طلا گرفت. ما انتظار چنین جدیت تزلزل ناپذی رو چنین عمقی را از هانکه نداریم.»

- هانکه برای خانه ای که فیلم در آن می گذرد، از آپارتمان پدر و مادرش در وین الهام گرفته است: «من در آن خانه بزرگ شدم و همین کمک می کرد که حرکت شخصیت ها در فیلم را تصور کنم.» در نهایت این خانه در یک استودیو ساخته شد.

- هانکه عاشق بازیگران فرانسوی است: «و البته آلمانی زبان ها. نمی دانم آیا هیچ کدام از بازیگران آلمانی می توانستندنقش را مثل ژان لویی ترنتینیان بازی کنند؟» البته هانکه به طور کل عاشق بازیگران است چون پدر و مادرش هر دو بازیگر بودند.

- هانکه بعد از این فیلم گفته است: «من و همسرم به هم قول داده ایم که هر کاری از دستمان بربیاید برای همدیگر انجام دهیم تا در دوران پیری و زمین گیری از آسایشگاه سالمندان و بیمارستان دور بمانیم.»

- هانکه جوان که بوده دوست داشته موسیقیدان بشود: «اگر می شد، اگر استعدادش را داشتم، ترجیح می دادم به جای فیلمسازی در زمینه موسیقی کار کنم. پدرخوانده ام که رهبر ارکستر و آهنگساز بود به من می گفت که پیانیست متوسطی هستم. او من را ازغ کار موسیقی برحذر داشت. خودم را از بابت روی آوردن به فیلمسازی خوش شانس می دانم چون هیچ چیز بدتر از این نیست که یک نوازنده پیانوی میان مایه ارکستر باشی!»

- یکی از وحشتناکترین صحنه ها برای دو بازیگر سالخورده این فیلم، صحنه ای بوده که ژرژ بعد از تعریف یک داستان بلند، بالش روی صورتش می گذارد و او را می کشد. تعریف هانکه از این صحنه جالب است: «بازی در این صحنه برای ژان لویی، خیلی سخت بود چون در روزهای فیلمبرداری دستش شکسته بود. البته نه سر صحنه. در واقع او نزد یک فیزیوتراپیست می رفت تا برای بازی در فیلم، قوت کافی داشته باشد و در همین زمان بود که دستش شکست. به همین دلیل هم خیلی برایش سخت بود که دستش را تکان دهد و بالش را در جای مناسب نگه دارد.

از طرف دیگر این صحنه عمیقا برای امانوئل وحشتناک بود! می ترسید خفه شود. ما همه حرکات ممکن را امتحان کردیم. سعی کردیم بالش های مخصوص را طراحی کنیم که به او کمک کند. در نهایت تشکی طراحی کردیم که می توانست پایین برود و به او اجازه دهدکه سرش را بچرخاند و از این روش استفاده کردیم. اما با دستیارم همه این حالت ها را امتحان کردیم. هم درمقام قربانی و هم در مقام قاتل!»

- ژان لویی ترنتینیان در مصاحبه ای گفته بود که امانوئل ریوا، گاه در مقابل دوربین به شدت دچار احساسات می شد و هانکه این را نمی خواست. خود ریوا در این مورد می گوید: «هر وقت درگیر احساسات می شدم و فرو می پاشیدم، هانکه می گفت: «احساس داشته باش اما ابراز احساسات نکن.»

- سخت ترین صحنه برای امانوئل ریوا، صحنه مربوط به صندلی چرخدار برقی بوده است. او گویا به شدت از اینکه نتواند این صندلی را کنترل کند، می ترسیده است: «این تنها صحنه ای بود که ما برایش تمرین کردیم. چند هفته پیش از رسیدن به فیلمبرداری آن صحنه، او پس از پایان فیلمبرداری روزانه روی صندلی چرخدار می نشست و با آن کار می کرد.»