جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آموزه هایی از حماسه حسینی


آموزه هایی از حماسه حسینی

ما لازم است که به عنوان شیعه و عاشق امام حسین ع سعی کنیم در کنار عزاداری برای آن حضرت و یاران بزرگوارشان آموزه ها ی حماسه حسینی را از ابعاد مختلف زنده نگه داریم باشد که این گونه بتوانیم به سهم خود از این واقعه بزرگ و حماسه حسینی, دستاوردهای لازم را داشته باشیم تا به واسطه آنها در هر دو دنیا به سعادت جاوید برسیم

بعضی ها را عقیده بر این است که اوج حماسه حسینی تنها در روزهای عاشورا و تاسوعاست و بعد از آن باید همه چیز مثل روزهای دیگر شود. بعضی ها هم که ژرفانگر هستند عقیده دارند که بعد از روز عاشورا و تاسوعا و عزادارای به خاطر شهادت امام حسین (ع) و یاران مظلوم آن بزرگوار، تازه حماسه حسینی شدت می گیرد و خوشا به سعادت کسانی که در این رهگذر بهترین بهره ها را از یاد آوری این واقعه عظیم بشریت بگیرند و در سایه سار این بهره های سازنده، خود و زندگی خودشان را دست خوش تغییرات بزرگ و بنیادین کنند . حال بر این اساس، کنکاش کوتاهی در برخی اثرات سازنده حماسه حسینی می کنیم، باشد تا بتوانیم در این رهگذر حق مطلب را به اندازه توان خویش به جا آوریم؛

قبل از هر چیز باید بگوییم که طبق شواهد تاریخی حماسه حسینی یک اتفاق ساده و معمولی نیست. چون اگر یک اتفاق ساده بود در همان سالهای اولین خود، یا نه، تا چند قرن بعد از آن رو به فراموشی سپرده می شد و اگر فراموش هم نمی شد ، تنها گهگاه از آن یادی می شد و بس. در حالیکه حماسه حسینی چون کتاب عظیمی است هر روز بر صفحات پر افتخار آن افزوده می شود ؛ چنانچه علیرغم گذشت چهارده قرن از آن حادثه عظیم سال به سال قسمتهای این حماسه بزرگ برای همگان شکافته تر می شود. گفتیم حماسه حسینی چون کتابی است. آری این گونه است و در همان صفحه اول واقعه کربلا و روز عاشورا و آنچه در آن روز گذشت قرار دارد. پس چه خوب است که به عنوان یک مسلمان ، یا نه یک انسان آزاده و آزاد اندیش این کتاب عظیم را ورق زده و از صفحات سازنده آن بهره ها ببریم.

بدون شک قبل و بعد از واقعه عاشورا، یک صفحه بزرگ به چشم می خورد و آن صفحه ای است با این عنوان که باید با هویت و آزادگی زیست و این چنین جاودانه به آن دنیای باقی شتافت؛ درست همان چیزی که علی بن ابی طالب(ع)، آن نمونه و اسوه آزادگان به آن بارها اشاره می کند و می فرماید: «آیا آزاده ای نیست که این خورده طعام در کام ( دنیا) را بیفکند و برای آنان که در خور آنند وانهد ؟

جانهای شما را بهایی نیست جز بهشت جاودان ، پس مفروشیدش جز بدان.»(۱) پس بر همین مناسبت که امام حسین (ع) در کشاکش واقعه کر بلا و زمانی که «حر بن ریاحی» از بند نفسانیت رها می شود ، به ایشان چنین می فرماید: «همچنان که مادرت تو را حر نامید ، تو واقعا در دنیا و آخرت حری.»(۲) و خوشا به سعادت کسانی که جزو آزدگان باشند؛ آزادگانی که اصل حریت و آزادگی را قبول کرده و آن را به گوش جان خریده اند .

حال که سخن از حریت و آزادگی پیش آمد‌، خود به خود صفحه زرین دیگری نمایان می شود ، صفحه ای که در ابتدای آن نگاشته اند ؛ عدالت خواهی و ظلم ستیزی که دیگر درس آموزنده واقعه و حماسه حسینی است.

بی تردید در همه اعصار و نزد همگان مقوله عدالت زیباست و این زیبایی زمانی نمود واقعی پیدا می کند که در سایه سار معنویات و قیام در راه خدا باشد. قبل از آنکه راجع به عدالت خواهی امام حسین (ع) سخن بگوییم ، از پدر و مربی ایشان ، امام علی (ع) در باب عدالت و اثرات سازنده آن، سخنی ژرف و نغز را نقل می کنیم که ایشان فرمودند: « عدل پایه و اساسی است که بنیان عالم بدان است.»(۳)

پس بر همین اساس است که امام حسین (ع) در عصر خویش ، زمانی که از حاکمان دروغین وقت انواع و اقسام ستم ها رامشاهده می کند، فریاد عدالت خواهی برمی آورد: « آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی شود ؟»(۴)

و سر آخر، فریادهای آن حضرت تبدیل به بیدار ساختن مردم از خواب جهل و جهالت و ساکت بودن در برابر ستم و تعدی غاصبان جانشینی رسول خدا (ص) می شود ؛ آن طور که سخن ایشان آنچنان در برخی افراد ، چون حربن ریاحی و... نفوذ پیدا کرده که آنان را شیفته خویش می کند . پس بی دلیل نیست سخنی که از عمق جان بر خاسته باشد بر جان مخاطبان عاشق و شیفته بنشیند ؛ «مردم ! همانا رسول خدا (ص) فرموده است : “ هر کس حاکم ستمگری را مشاهده کند که حرام های خدا را حلال می سازد ، عهد و پیمان الهی را زیر پا می گذارد ، با سنت و قانون پیامبر مخالفت می ورزد ، با بندگان خدا با دشمنی و از سر گناه رفتار می نماید ، ولی در برابر چنین حاکمی با زبان و عمل نشورد و قیام نکند ، بر خداوند است که او را با همان ستمگران در یک جایگاه عذاب کند .”مردم ! آگاه باشید که اینان (امویان) پیروی از شیطان را بر خود واجب نموده و اطاعت خدا را ترک کرده اند و فساد را ترویج نموده و حدود الهی را تعطیل کرده اند و اموال عمومی را به خود اختصاص داده اند و حرام خدا را حلال نموده و حلال او را حرام ساخته اند ، و من شایسته ترین کسی هستم که این وضع را تغییر دهم.»(۵)

بدون حتم ، زمینه اصلی عدالت خواهی و ظلم ستیزی ، شجاعت و دلیری است ؛ شجاعت و دلیری که نتایجی چون سازش ناپذیری در برابر ظلم و تعدی دارد. چرا که اگر غیر این باشد ظلم ستیزی بدون شجاعت و نترس بودن باشد ، همان نتیجه ای حاصل می شود که کوفیان از آن بهره مند شدند؛ یعنی با اولین برخورد شداید و تهدیدها خودشان را باختند و در برابر تهدیدهای پوچ و تو خالی حیله گرانی چون عبیدالله بن زیاد ، عقب نشستند.

این شجاعت امام حسین‌(ع) و یاران آن حضرت و درسی که از آن حاصل شد ، هماره زبان زد همگان بوده است ؛ چنانچه بعد از واقعه عاشورا یکی از سپاهیان عمربن سعد در باب شجاعت و دلاوری امام حسین‌(ع) دیده های خود را چنین شرح می دهد: « به خدا سوگند هرگز شکست خورده و مغلوبی را ندیده ام که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند و او چنان استوار و بدون ترس و با آرامش خاطر و با جرات و با شجاعت باشد. به خدا سوگند هرگز هیچ کس را مانند او ندیدم . دشمنان همچون ماده بزان که گرگ به آنان حمله کرده باشد از چپ و راست او می گریختند.»(۶)

پس این سخن امام حسین (ع) در این جا معنی پیدا می کند که ایشان در بحبوحه جنگ می فرمایند: « نه ، به خدا سوگند که نه مانند ذلیلان تسلیم می شوم ، نه مانند بردگان گردن می نهم.»(۷) جالب تر آنکه علاوه بر شجاعت در میدان کربلا و روز عاشورا ، این شجاعت و نترسیدن از حکومت جور و ستم همانند لوح افتخار وزرینی همراه کاروان اسرای کربلا می شود و آنان با افتخار هر چه تمام تر خود و فضایل خودشان را در برابر جابران ستم گر بر می شمردند؛ چنانچه امام سجاد (ع)که در آن دوران حساس قافله سالار کاروان اسرای کربلاست و همراه عمه بزرگوارشان ، حضرت زینب (س) یاد و عظمت حماسه حسینی را زنده نگه می دارد، در برابر یزید و یزیدیان این چنین در اوج شکوه و بزرگورای سخن می گوید : « ای مردم کسی که مرا می شناسد ، می شناسد و کسی که مرا نمی شناسد خود را بدو می شناسانم. من پسر مکه و منایم! من پسر مروه و صفایم ! من پسر محمد مصطفایم ! من پسر آنکه او نه پنهان است و جولانگاه او آسمان است. به عرش خدا تا آنجا پرید که به سدره المنتهی رسید. و از آن گذشت و رخت به مقام کشید.

فرشتگان آسمان پشت سرش نماز خواندند و از مسجد الحرام به مسجد اقصایش بردند. من پسر علی مرتضایم ! من پسر فاطمه زهرایم ! من پسر خدیجه کبرایم ! من پسر آنم که او را به ستم در خون کشیدند و سرش را از قفا بریدند. من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد، عمامه و ردای او را ربودند در حالی که فرشتگان آسمان در گریه بودند . جنیان در زمین و پرندگان در هوا سیلاب از دیده گشودند»(۸.)

بی گمان اگر حریت ، عدالت خواهی و شجاعت باشد خود به خود غیرت دینی نیز حاصل می شود؛ درست همان چیزی که در آن روزگاران برخی افراد آن را تبدیل به عبادت صوری و نیز پرداختن به ظواهر دین کرده بودند؛ این گونه که امام علی (ع) بارها و بارها نگرانی و ناراحتی خویش را از بروز چنین حادثه ی تلخ ابراز کردند:

« نگرانی من از آن است که نا بخردان و نابکاران این امت زمامداری را به دست آورند ، و مال خدا را دست به دست گردانند ، و بندگان او را به بندگی و خدمت خود گیرند، و با صالحان در پیکار باشند ، و فاسقان را یاران خود سازند.»(۹) و نیز باز آن حضرت در جای دیگر پیرامون این ضعف غیرت دینی خطا ب به مردم چنین فرمودند:

« ای مردم ! به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن خالی نمایند، هم چون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازند .»(۱۰) پس در راستای این سخن امام علی (ع) است که امام حسین (‌ع) با مشاهده انواع تعدی ها به دین و دست خوش حوادث قرار دادن ریشه های دین و زحمات چندین ساله رسول خدا(ص) و دیگر اصحاب ایشان در برابر این حرکت خزنده حاکمان جور آن زمان قیام می کند و خطاب به مردم آن دوره که در بسیاری از موارد در برابر این ستم ها و سوء استفاده کردن ها از دین ، سکوت اختیار کرده اند، این چنین می فرمایند: « آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل دوری نمی شود ؟

در این صورت شایسته است که مومن با عزت، لقای پروردگارش را خواهان شود . من مرگ را جز خوشبختی نمی دانم و زندگی با ستمکاران را جز به ستوه آمدگی و بدبختی نمی دانم و زندگی با ستمکاران را جز به ستوه آمدگی و بد بختی نمی بینیم.»(۱۱) و چه خوش است که در سایه سار راهنمایی‌ها و رهنمودهای امام حسین (ع) یارانی با وفا پرورش می یابند که بعد از گذشت چهارده قرن ، همچنان اسوه های وفا داری و غیرت دینی هستند. بدون شک بعد از این هم ، چنین کسانی پا به عرصه و جود نخواهد گذاشت .

این اوج غیرت دینی و ذوب شدن در ولایت الهی است که حضرت ابوالفضل(ع)زمانی که دستان مبارکشان قطع می شود ، این چنین دشمن بی رحم را خطاب قرار داده و وفا داری خود را نسبت به امام زمان خود - امام حسین(ع- ) ابراز می دارند : « به خدا سوگند اگر دست راست مرا ببرید ، من هرگز ازحمایت از دینم دست بر نمی دارم و هرگز از پیشوای راستین حق خود که فرزند پیامبر پاک امین است ، دست نمی کشم .»(۱۲)

آخرین آموزه ای که ما می خواهیم از آن سخن بگوییم ، مبحث والا همتی است ، همان چیزی که همگان به دنبال آن هستند و چه بسا برای رسیدن به آن تلاش بسیار می کنند . بنابراین در این برهه از تاریخ آن چه که ما از حماسه حسینی می آموزیم ، مبحث والا همت بودن و با حریت زیستن است . پس امام حسین (ع) با آن خطبه ای که در شب عاشورا دارد ، والا همتی خود و یارانش را در رسیدن به آن شمیم خوش شهادت می داند و می فرماید :« خدای تبارک و تعالی را به نیکو ترین ستایش ، ثنا می گویم و او را بر گشایش و سختی می ستایم . خدایا تورا می ستایم . خدایا تو را می ستایم که ما را به پیامبری کرامت بخشیدی و قرآن را به ما آموختی و به دین و آیین دانا کردی ، و ما را گوش و چشم و دل بخشیدی و از مشرکان قرارمان ندادی . اما بعد، یارانی شایسته‌تر و بهتر از یارانم نمی شناسم و خاندانی نیکوتر و خویش دوست تر از خاندان خود سراغ ندارم.

خداوند همه تان را از جانب من پاداش نیک دهد؛ بدانید که می دانم فردا کارمان با این دشمنان به کجا خواهد کشید ، بدانید که من اجازه تان می دهم با رضایت من همگی تان بروید که حقی بر شما ندارم. اکنون شب، شما را در بر گرفته است پس آن را وسیله رفتن کنید.»(۱۳) و اینچنین ادامه می دهد: «هر یک از شما در آبادیها و شهرهایتان پراکنده شوید تا خدا گشایش دهد که این قوم چون فقط می خواهند به من دست یابند از دنبال کردن دیگران غافل می مانند»(۱۴.)

امام حسین (ع) از همان بدو ورود به صحرای کربلا بحث آزادگی و والا همتی خویش را مطرح کرده و در برابر سپاهی که راه بر ایشان سد کرده، می فرمایند: « شان من شان کسی نیست که از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسیدن به عزت و احیای حق سبک و راحت است ... آیا مرا از مرگ می ترسانی؟

تیرت به خطا رفته است و کمانت تباه است ! من کسی نیستم که از مرگ بهراسم . منش من بزرگتر از این است و همت من عالی تر از آن است که از ترس مرگ زیر بار ستم روم....»(۱۵) پس به همین خاطر است که یاران آن حضرت در هنگام شهادت رو به آن حضرت کرده و با افتخار این جملات را بر لبان تشنه ی خود جاری می ساختند: «سپاس خدای راست که به سبب یاری تو ما را کرامت داد با کشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشید؛ ای فرزند رسول خدا آیا نباید خشنود باشیم که در بهشت با تو هستیم.»(۱۶)

حال که سخن به اینجا رسید بر ما لازم است که به عنوان شیعه و عاشق امام حسین(ع) سعی کنیم در کنار عزاداری برای آن حضرت و یاران بزرگوارشان آموزه ها ی حماسه حسینی را از ابعاد مختلف زنده نگه داریم. باشد که این گونه بتوانیم به سهم خود از این واقعه بزرگ و حماسه حسینی، دستاوردهای لازم را داشته باشیم تا به واسطه آنها در هر دو دنیا به سعادت جاوید برسیم.

پی نوشت ها:

۱- نهج البلاغه - حکمت۴۵۶

۲- تاریخ طبری - جلد۵

۳- مطالب السول فی مناقب آل الرسول

۴- تاریخ طبری - جلد۵

۵ - تاریخ طبری - جلد۵

۶ - تاریخ طبری - جلد۵

۷ - البدایه و النهایه - جلد۸

۸ - مناقب ابن شهر آشوب - جلد۴

۹ - مختصر تاریخ دمشق - جلد۷

۱۰ - مناقب ابن شهر آشوب - جلد۴

۱۱ - کشف الغمه - جلد۲

۱۲ - مناقب ابن شهر آشوب - جلد۴

۱۳ - تاریخ طبری - جلد۵

۱۴ - تاریخ طبری - جلد۵

۱۵- احقاق الحق - جلد۱۱

۱۶ - نفس المهموم - ص ۲۳۰

اکبر خوردچشم



همچنین مشاهده کنید