شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

برزو خان سپهسالار و بدترین اتفاق زندگی


برزو خان سپهسالار و بدترین اتفاق زندگی

لطفا دیگر او را به نام همان «برزو ارجمند» صدا کنید, نه «برزوخان سپهسالار» قهوه تلخ او امروز در جدیدترین نمایش رضا حداد, نقشی متفاوت و البته امروزی را ایفا می کند که احتمالا شما هم مثل ما از آن خوش تان خواهد آمد

شاید نتوان نشان سوپراستاری را روی شانه‌هایش گذاشت اما حداقل طی این سال‌ها ثابت کرده از پس هر نقشی برمی‌آید؛ طنازی‌هایش در «زیر آسمان شهر»، «مرد ۲ هزار چهره» و «شب‌های برره»‌ یک طرف، بازی در فیلم‌‌های تلخ و جدی‌ای چون «روز سوم»، «ساعت شنی» و «جایی دیگر» طرفی دیگر. در آخرین روزهای سال ۹۰، «برزو ارجمند» یک سر دارد و هزار سودا؛ از بازی در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» گرفته تا حضور در سریال نوروزی شبکه ۵ و به پایان رساندن اولین تجربه کارگردانی و انجام امور مربوط به آلبوم موسیقی‌اش که قرار است سال دیگر منتشر شود... نگران نباشید... درباره تک‌تک این‌ها با او در راهروهای تئاتر ایرانشهر گپ زده‌ایم...

حضورم در فیلم «پل چوبی» فقط به خاطر «مهدی کرم‌پور» بود که با من تماس گرفت و گفت یک نقش کوتاه است بازی می‌کنی؟ من هم از آن‌جا که در ۲ کار اول «مهدی» (جایی دیگر و طهران تهران) بازی کرده بودم، دعوتش را پذیرفتم، آن هم نه به خاطر سینما یا فیلم بلکه فقط به خاطر شخص «مهدی کرم‌پور» دوست داشتم حضورم در این فیلم، یک یادگاری خوب از طرف من برای او باشد. «پل چوبی» را در جشنواره فجر دیدم و به نظرم واقعا فیلم با آبرو و خوبی است.

سال ۹۰ سال بسیار خوب و پرکاری برای من بود؛ از «قهوه تلخ» گرفته تا تمام‌شدن اولین فیلمم، حضور در چند تئاتر و یک سریال نوروزی. درباره «قهوه تلخ» هم باید بگویم مردم همیشه به ما و این کار لطف داشته‌اند و به‌زودی مشکلاتی که برای این کار اتفاق افتاده برطرف خواهد شد و کار به پایان خواهد رسید. به نظرم «قهوه تلخ» یک اتفاق است که هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود و مانند ساختمانی می‌ماند که هرگاه نگاهش کنی، دلت را نمی‌زند، بالاخره این همه برای این کار زحمت کشیده‌ایم و ۳ سال عمرمان را صرفش کردیم.

● این کار شکست ندارد

سر نمایش «مکاشفه» بود که به او طرح نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» پیشنهاد شد و آقای «رضا حداد» به ما از طرحش گفت اما هیچ‌وقت در کارهای رضا حداد هیچ‌چیز معلوم نیست که چه نقشی را برای چه کسی کنار گذاشته. بعد از این‌که قرار شد این کار اجرا شود، ۲ نقش به من پیشنهاد شد که یکی‌اش نقش پلیس بود و دیگری همینی است که اکنون انتخاب کرده‌ام و بازی می‌کنم. البته ابتدا ۲ نقش دیگر برای من در نظر گرفته بودند که به دلایل مختلف قبول نکردم، بعد چند وقتی نقش پلیس را با هم تمرین کردیم اما درنهایت چون این نقش را دوست داشتم، انتخاب کردم که دلچسب خودم هم هست. گروه «سایه»، اولین گروه تئاتری است که ۲سال پیش از ایران به المپیک تئاتر جهان راه یافت اما هنوز معلوم نیست این نمایش با این تعداد بازیگر و پروداکشن به جشنواره‌های بین‌المللی برود یا نه. مهم نیست در اجرای شیوه نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم»، اولین باشیم، مهم این است که ما یک گروه تئاتر تجربی هستیم و تئاتر تجربی هم ثابت کرده همیشه بی‌شکست است. این را «پیتر بروک» می‌گوید که «تئاتر تجربی، تئاتری کاملا موفق و بدون شکست است.» به دلیل این‌که در حال تجربه کردن هستی؛ یعنی ابتدا عکس‌العمل و بازخورد کار خود را از مردم می‌گیری و می‌فهمی در کار بعدی‌ات چگونه باید عمل کنی.

● بدترین اتفاق تئاتری زندگی من

گروه «سایه» گروه خاصی است و حضور در آن برای من قابل مقایسه با کارهای دیگر نیست. بله، بارها اتفاق افتاده که سر تئاتری رفته‌ام که از آن لذت نبرده‌ام؛ هم از گروه و هم از کاری که قرار بوده انجام شود و نشده، یعنی آن چیزی که باید نبوده! اما چون گروه «سایه» را ما ۶-۵ نفر (من، سیامک انصاری، رضا حداد، شبنم فرشادجو و پانته‌آ پناهی‌ها) راه انداختیم و الان چهارمین کاری است که اجرا می‌کند، معلوم است کار در آن برای همه‌مان ‌‌لذت‌بخش است، چون گروه برای خودمان است و با جان و دل‌مان برایش کار می‌کنیم. این‌که اگر برای یک بازیگر تئاتر اتفاقی بیفتد که نتواند سر موقع به اجرایش برسد را تا حالا تجربه نکرده‌ام و اصلا دوست ندارم به چنین موضوعی حتی فکر کنم، فقط یادم است یک‌بار سر نمایش «باغ مرگ» سیامک احصایی۳۰ دقیقه دیر به اجرا رسیدم، آن هم به دلیل ترافیک شدید تهران! این بدترین اتفاق تئاتری است که طی این سال‌ها برای من افتاده.

● ۸ ماه است دغدغه‌مان شده

از آن‌جا که علاوه بر این نمایش سر یک سریال نوروزی برای شبکه ۵ به کارگردانی آقای «سعید سلطانی» هستم، هنوز فرصت نکرده‌ام نشریات یا سایت‌های مربوط را بخوانم و نظرات منتقدان یا مردم درباره «آمدیم، نبودید، رفتیم» را بدانم اما چیزی که در این چند شب از مهمانانی که برای دیدن نمایش به ایرانشهر آمده بودند شنیدم، همه‌شان از کار راضی بودند، زیرا کاری که در این نمایش انجام می‌دهیم، برای نخستین‌بار است در ایران اتفاق می‌افتد و کار جدیدی محسوب می‌شود. حدود ۸-۷ ماه برای به مرحله ‌اجرارسیدن این نمایش ‌تمرین کردیم و حُسن کارهای «رضا حداد» این است که چون سر کارهای دیگر هستیم، خودش را با بازیگران کارش هماهنگ می‌کند و با برنامه‌ریزی که همیشه دارد، سعی می‌کند بازیگرانش تحت فشار قرار نگیرند.

● تخصص ما جذب مخاطب و تحویل تماشاگر است

اصلا این بحث و حاشیه‌هایی که چند وقت پیش درباره حضور بازیگران سینمایی در تئاتر و... پیش آمد را نمی‌فهمم که الان بخواهم درباره‌اش حرف بزنم! به نظر من دنیای هنر آنقدر بزرگ است که جا برای هیچ‌کس تنگ نیست، یعنی همیشه این مثال را زده‌ام که آقای «رابرت دنیرو» با آن توانش در حال بازی‌کردن است، من هم این‌جا با همین توانی که دارم، در حال بازی‌کردنم. نه من جای آقای دنیرو را تنگ کرده‌ام و نه ایشان جای من را! اصلا خاصیت هنر این است؛ باید وارد این حرفه شوی‌، تلاش کنی، عمرت را پایش بگذاری تا ماندگار شوی... فکر می‌کنم از همان اولش هم بحث بی‌خود و بی‌اهمیتی بود و از بزرگان هنر متعجبم که چطور و چرا چنین بحث‌هایی را راه انداختند! آن زمان هم اصلا و ابدا متوجه این حرف‌ها ‌نمی‌شدم! خدا را شکر همیشه «رضا حداد» آنقدر امکانات خوبی برای کارهایش فراهم می‌کند که نمایش‌هایش بدون چهره‌های مشهور هم دیده می‌شوند، چون او کارش را بلد است؛ نمونه‌اش نمایش «کسی نیست» که تمام اجرا‌های‌مان را با ظرفیت کامل تماشاچی رفتیم و هیچ‌وقت جای خالی‌ای در سالن وجود نداشت اما به هر حال این‌که در تئاتر جذب مخاطب صورت بگیرد، اتفاق بسیار مهمی است. یادم است سر نمایش «مکاشفه» هم حرف و حدیث راه انداخته بودند که رفته‌‌اند از سینما و تلویزیون بازیگر آورده‌اند کارشان فروش داشته باشد! در صورتی که رشته اصلی تحصیلی من تئاتر است، با تئاتر بزرگ و وارد این حرفه‌ شده‌ام اما بحثی پیش آوردند که مخاطب با تماشاگر فرق دارد! در حالی که به نظر من ویژگی گروه «سایه» این است که طی این سال‌ها «مخاطب» جذب کرده و «تماشاگر» بیرون فرستاده و این خدمت بزرگی به تئاتر است.

● کی گفته تئاتری‌ها نسبت به سینمایی‌ها گارد گرفته‌اند؟!

آدم‌هایی مثل «سیامک صفری» که این‌کاره هستند و تئاتر واقعی را می‌فهمند، هیچ‌گونه اعتراضی به حضور بازیگران سینما یا تلویزیون در تئاتر ندارند! این اعتراض‌ها ممکن است از برخی آدم‌هایی باشد که هیچ‌گونه پسینه یا پیشینه‌ای برای خودشان قائل نیستند! من ۴ سال از دوران دانشجویی‌ام را فقط با تئاترهای خیابانی گذراندم، مگر آن موقع آمدم بگویم چرا فلانی تئاتر کار می‌کند یا چرا فلانی عکسش روی سر در سینماهاست؟! تازه پدرم هم جزو بازیگران بود و به شهادت تمام هم‌کلاسی‌های دانشکده‌ام اگر ولم می‌کردند، داشتم در خیابان‌ها تئاتر اجرا می‌کردم. بازیگرهای سینما و تلویزیونی که از بدو سینما کار کرده‌اند وقتی بازیگر تئاتری قصد حضور در سینما دارد، اعتراض می‌کنند و مثلا می‌‌گویند ما از اول در سینما بوده‌ایم و چرا تو اینجا آمده‌ای؟ اصلا این چه خط‌کشی‌ای است؟ من که هیچ گاردی از تئاتری‌ها نسبت به سینمایی‌ها ندیده‌ام و این حرف‌ها را اصلا قبول ندارم!

● بازیگرِ کارگردانِ خواننده!

به‌تازگی یک تله‌فیلم که ملودرامی اجتماعی است را کارگردانی کرده‌ام که سعی‌ کرده‌ام بتوانم قصه‌اش را خیلی ساده و خوب تعریف کنم، به هر حال این اولین تجربه من در زمینه کارگردانی به حساب می‌آید و مطمئنا مثل همه آن‌هایی که روزی وارد این حرفه شدند، کار من هم ضعف‌هایی دارد که امیدوارم در کارهای بعدی کم‌رنگ‌تر شوند. ان‌شاء‌الله یا قبل از عید یا بعد از آن که توسط شبکه خانگی و به نام «نازنین» پخش خواهد شد آن را ببینید... ‌از بدو ورود‌ به این حرفه، همیشه دغدغه کارگردانی با من همراه بوده ولی به این صورت نخواهد بود که اگر در این زمینه هم به موفقیت برسم، بازیگری را رها کنم. اصولا از آن دسته‌ آدم‌هایی هستم که از اطرافیانم درباره کارهایی که انجام می‌دهم خیلی مشاوره می‌گیرم اما در مورد این که اگر کارگردانی‌ام در اولین قدم با شکست مواجه شود ناامید می‌شوم یا نه؟ باید بگویم مگر تا حالا در کارهای بد بازی نکرده‌ام؟ این همه کار بد در کارنامه بازیگری من وجود دارد اما هیچ‌وقت از ادامه راه ناامید نشده‌ام! تمرکز اصلی‌ام روی بازیگری‌ام است اما بعضی کارها مانند جمع‌آوری آلبوم موسیقی را هم در برنامه کاری‌ام دارم که ‌سر فرصت و با حوصله در حال انجامش هستم و هیچ عجله‌ای برای بیرون آمدن آلبوم موسیقی‌ام ندارم اما احتمال این‌که سال دیگر منتشر شود زیاد است.