چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
مجله ویستا

مولانا پیامی برای انسان امروز دارد


مولانا پیامی برای انسان امروز دارد

حضرت مولانا جلال الدین بلخی خراسانی, مهم ترین و معروف ترین اندیشمند جهان اسلام و ایران است که در غرب مطرح و مشهور است مطرح شدن مولانا هم در بخشی از محافل آکادمیک, هم در بخشی از طبقه نخبگان و هم نزد بخشی از هنرمندان آنجاست و عده زیادی از مردم طبقه متوسط هم مولانا را می شناسند

حضرت مولانا جلال‌الدین بلخی‌خراسانی، مهم‌ترین و معروف‌ترین اندیشمند جهان اسلام و ایران است که در غرب مطرح و مشهور است. مطرح شدن مولانا هم در بخشی از محافل آکادمیک، هم در بخشی از طبقه نخبگان و هم نزد بخشی از هنرمندان آنجاست و عده‌ زیادی از مردم طبقه متوسط هم مولانا را می‌شناسند. بیشتر شناخت غربی‌ها خصوصا انگلیسی‌ها از مولانا از قرن نوزدهم به بعد است. در انگلستان «رد هاوس» و «ادوارد هنری وینفیلد» به ترجمه بخش‌هایی از مثنوی پرداختند و بعد هم «نیکلسون»، «ادوارد ویلسون» و... در قرن بیستم این کارها را ادامه دادند و این روند هم، همچنان ادامه دارد و اسباب ترویج عظیم شعر مولانا به ویژه در امریکا شد.

اکنون مثنوی‌شناسی در دانشگاه‌های امریکا، انگلستان، ایتالیا، فرانسه، آلمان و... بسیار مطرح است و هیچ کدام از متفکران ما چنین اقبالی را ندارند. برداشت غالب طبقه متخصص غرب این است که مولانا یک شاعر عارف مسلمان است. خیلی کم هستند کسانی که بخواهند مولانا را از اسلام جدا کنند، اگر همچنین اعتقادی مطرح شود به عنوان گفتمان جدی مطرح نیست. گفتمان جدی که درباره مولانا در سطح محافل آکادمیک مطرح است این است که مولانا شاعر عارف مسلمان است و جنبه عرفانی آن بر جنبه شعری‌اش غلبه دارد.

● توجه غرب به مولانا

مولانا از این جهت در غرب مطرح است که اسلام معنوی و رحمانی را معرفی کرده است. غرب با بحران معنویت روبه‌روست و پیام مولانا را به عنوان شفای درد خودش دیده است. امروز پیام مولانا شفای درد انسان بحران‌زده جهان غرب است و این علت رشد پیام مولانا در غرب است.

● توجه ترکیه به مولانا

ما نمی‌توانیم ترکیه را محکوم کنیم برای اینکه قدر مولانا را می‌داند و مولانا را معرفی می‌کند و هر ساله به مدت هفت روز در کنار آرامگاه مولانا مراسم بزرگداشت او را برگزار می‌کند و آکادمی مطالعات مولاناشناسی و خانه مولانا راه‌اندازی کرده است. ما باید خودمان را محکوم کنیم که قدر مولانا که ایرانی است و همه کتاب‌هایش به زبان فارسی است را ندانستیم و به خاطر کم‌کاری ما، ترکیه آن را مصادره کرده است و در جهان بیرون از ایران به خاطر تبلیغات گسترده‌یی که انجام داده است، برخی فکر می‌کنند که اصلا مولانا، تُرک است. اصلا افکار عمومی نمی‌داند که کتاب‌هایش به زبان فارسی نوشته شده است، حتی در خود ترکیه برخی مردم نمی‌دانند که کتاب‌هایش به زبان فارسی نوشته شده است! چرا وضعیت این گونه است؟! به خاطر اینکه ما کار نکردیم.

ترک‌ها هر سال به مدت یک هفته برنامه‌هایی به مناسبت بزرگداشت مولانا برگزار می‌کنند در مقابل ما چه کارهایی انجام دادیم. ما خانه مولانا ایجاد کردیم؟!، نه‌تنها برای مولانا برای حافظ، سعدی، باباطاهر، بایزید بسطامی، ابوسعید ابی‌الخیر و... برای دیگر عرفا و فیلسوفان و دانشمندان خود کاری کردیم؟! نه! کاری انجام ندادیم. کاری انجام ندادیم که هیچ، به برخی از آنها حمله می‌شود و مورد تفسیق و تکفیر قرار می‌گیرند. وقتی اینها را تکفیر و تفسیق می‌کنند نسل جوان هم رغبتی به مطالعه آثار و شناختن اینها نخواهد داشت و بنابراین به دنبال شعر و آواز غربی‌ها می‌رود. چرا جوان‌های ما به دنبال شعرهای سکولار غربی‌ها می‌روند؟ چون برخی اجازه نمی‌دهند شعر باباطاهر، حافظ و سعدی و ... مطرح شود.

● مخالفان مولانا چه می‌گویند؟

مخالفان مولانا انواع اشکالات را بیان می‌کنند: اول اینکه متکلمان و فقها اشکال می‌کنند و می‌گویند او ترویج صوفی‌گری و اباحه‌گری کرده است و مطالبی که او می‌گوید به دین مربوط نیست. عده‌یی از شیعیان می‌گویند او سنی است. عده‌یی کمی هم می‌گویند که مولانا مخالف عقل است البته هیچ فیلسوفی چنین اعتقادی را ندارد. مهم‌ترین فیلسوف بعد از مولانا، حضرت ملاصدراست. ملاصدرا از اشعار مثنوی استفاده کرده است. شیخ صفی‌الدین اردبیلی از اشعار مولانا استفاده کرده است. مقاله‌یی به نام «عقل نظری و عقل عملی از دیدگاه ملاصدرا و مولوی» به زبان انگلیسی نوشتم و آرای این دو را در دو حوزه عقل نظری و عقل عملی مقایسه کردم و گفتم اینها با هم‌، همپوشانی و اشتراکات زیادی دارند. مطالبی که مولانا راجع به عقل گفته بسیار دقیق‌تر و جزیی‌تر از مطالبی است که فیلسوفان عقلگرای ما گفته‌اند.

مولانا بیش از چهارده نوع عقل را جداسازی و بحث کرده و خصوصیات هر کدام را بیان کرده است. بنابراین مخالفت مولانا با عقل، افسانه است و هیچ نسبتی با واقعیت ندارد. کسانی که می‌گویند مولانا مخالف عقل است، علم‌زده‌ها (علم‌گراها، پوزیتیویست‌ها) ی ایرانی هستند که به ابیاتی از اشعار مولانا استناد می‌کنند و می‌گویند بنا به این ابیات مولانا مخالف عقل است. مولانا با یک نوع از عقل مخالفت می‌کند و آن، عقل جزیی است.

حتی می‌گوید عقل جزیی خوب است منتها می‌گوید این عقل جزیی اگر تکیه بر عقل کلی یا عقل الهی نداشته باشد کمیتش لنگ است تا نتایج منفی برای بشریت نداشته باشد، اگر این عقل حکمفرما باشد از دل آن بمب اتم و... تولید می‌شود.

عقل معاش باید به عقل معاد وصل باشد، عقل جزیی باید به عقل کلی تکیه داشته باشد که در مرتبه بالاتر آن عقل الهی وجود دارد که مولانا به آن عقل ربانی می‌گوید. این عقل ربانی است که می‌تواند بشر را نجات دهد اما اگر بشر در حد عقل جزیی و عقل معاش ماند محبوس در این دنیا می‌شود و از دل آن اسلام و رشد همه‌جانبه فراهم نمی‌شود. مولانا با تقلیل عقل و فقط با عقل تجربی مخالفت دارد. در تفکر غربی از رنسانس به این طرف، به عقل جزیی تکیه کردند اما ما به عقل کلی و ربانی معتقد هستیم آن عقلی که به عقل کل وصل است و از طریق اتصال به عقل کل حقایق جهان را می‌فهمد و بعد اجتهاد و استنباط می‌کند و نظریه ارائه می‌کند. بنابراین مولانا از بزرگ‌ترین پرچم‌داران عقل است.

هیچ تعارضی بین عقل و عشق نیست. اینها متعلق به دو ساحت هستند. باید ساحت‌ها را از هم تفکیک کرد. عقل و عشق متعلق به دو ساحت هستند. عقل تا ساحتی می‌تواند پرواز کند. از ساحتی نمی‌تواند وارد مرحله بالاتر برود و دیگر حوزه کار عقل نیست، بلکه حوزه قلب و عشق است. اینها با هم تعارض ندارد. حضرت شیخ صفی‌الدین اردبیلی می‌گوید: آخرین ساحت عقل، نخستین ساحت عشق است. هر کدام از عقل و عشق در سر جای خود هستند.

سیدسلمان صفوی