جمعه, ۲۱ دی, ۱۴۰۳ / 10 January, 2025
مجله ویستا

رابطه ظاهر و باطن اعمال


رابطه ظاهر و باطن اعمال

براساس آموزه های دینی, هر عبادت به اندازه اقبال و حضور قلبی و به عبارتی, به اندازه حرکت درونی مورد قبول واقع می شود و به سوی خدای متعال صعود می کند

براساس آموزه‌های دینی، هر عبادت به اندازه اقبال و حضور قلبی و به عبارتی، به اندازه حرکت درونی مورد قبول واقع می‌شود و به سوی خدای متعال صعود می‌کند. چهره اصلی اعمال، یعنی حرکت‌های درونی هیچ وقت بدون حرکت‌های ظاهری و صوری تحقق نمی‌یابد. همه اعمال ما عبارتند از یک سلسله حرکت‌های درونی و چهره اصلی هر عملی جز یک حرکت درونی، چیز دیگری نیست و حرکات ظاهری در هر عملی، وسیله و طریق تحقق بخشیدن به حرکت درونی بوده و در هر عملی نسبت بین حرکت درونی و بین حرکت ظاهری، همانند نسبت بین روح و بدن است.

همانطور که روح انسان بدون بدن مادی تکوین نمی‌یابد و عینیت پیدا نمی‌کند، همین طور حرکت درونی در هر عملی بدون حرکت ظاهری تکون و عینیت نمی‌یابد و به طوری که بدن بی‌روح هیچ وقت انسان نامیده نمی‌شود و آثار وجودی انسان برآن مترتب نمی‌گردد، همان طور حرکت ظاهری در هر عملی بدون حرکت درونی، هیچ وقت عمل نامیده نمی‌شود و آثار وجودی عمل برآن مترتب نمی‌شود.حرکت درونی در نماز که چهره اصلی نماز است، بدون حرکت ظاهری یا صورت نماز، تکوین نمی‌یابد و عینیت پیدا نمی‌کند. همچنین، حرکت درونی هر عبادتی بدون حرکت ظاهری آن، عینیت نمی‌یابد و نیز حرکت درونی هر عمل دیگری چه خوب باشد و چه بد باشد، بدون حرکت ظاهرآن به تحقق نمی‌رسد.

آیات و روایاتی که در خصوص اخلاق عبادات و اعمال عبودی هست و آیات و روایاتی که در خصوص ریا در عبادات است، و نیزآیات و روایاتی که در خصوص اقبال قلبی و حضور قلبی در مقام عبودیت آمده است، همه بر همین حقیقت ناظرند.کسی که نماز می‌خواند و فاقد اخلاص بوده و مرائی است صورت ظاهر و حرکت ظاهری او، صورت ظاهر نماز و حرکت ظاهری نمازاست و لکن حرکت درونی او، حرکت درونی نماز نیست و حرکت درونی دیگری است.به همین جهت،نماز او نماز نمی‌باشد وآثار نماز بر آن مترتب نمی‌گردد. و کسی که صورت نماز را انجام نمی‌دهد، حرکت درونی نماز را نمی‌تواند انجام بدهد وآنجا که اقبال قلبی و حضورقلبی در نماز وجود ندارد، آن حرکت درونی که باید در نماز و جود داشته باشد وجود ندارد اگر چه صورت ظاهر و حرکت ظاهری نماز به جای خود کامل باشد.

نماز بی‌حضور، آن نماز که باید باشد، نیست و به اندازه همان توجه و اقبال قلبی کلی و اجمالی، نماز محسوب می‌گردد، یعنی به لحاظ اینکه نماز بی‌حضور نیز از یک توجه کلی قلبی در اجزا مختلف نماز و از یک حضور اجمالی قلبی خالی نیست، به اندازه همین توجه کلی و به اندازه همین حضور اجمالی درونی و قلبی، نماز محسوب می‌شود. اگر به بررسی نماز بی حضور بپردازیم خواهیم دید که در اول و در هنگام شروع به چنین نماز و همچنین در اثنا آن و به هنگام انجام هر جزئی از اجزا آن، تا جایی که به آخر برسد، یک اقبال قلبی و یک حضور اجمالی وجود دارد. نماز و هر عبادت دیگر به اندازه اقبال و حضور قلبی و به عبارتی، به اندازه حرکت درونی مورد قبول افتاده و به سوی خدای متعال صعود می‌کند و این خود بهترین شاهد بر این معنی است که حقیقت اصلی نماز و هر عبادت دیگر، همان اقبال و توجه باطنی یا حرکت درونی است که باید با حرکات ظاهری به تحقق برسد.

در اینجا به روایتی از امام باقر(ع)به عنوان نمونه در این باب اشاره می‌کنیم؛ از نماز انسان... بالا برده نمی‌شود مگر آن اندازه که اقبال قلبی داشته است،و اینکه به نوافل مامور شده‌اند برای این است که آنچه از فریضه بر اثر عدم اقبال قلبی کم کرده‌اند از طریق نوافل، جبران و تکمیل گردد.توام بودن حرکت درونی با حرکت ظاهری، به نحوی که شرح دادیم در قسمتی از اعمال بوده و بخشی از اعمال انسان چه اعمال عبودی و چه اعمال غیرعبودی،این چنین است و نه همه اعمال. قسمتی از اعمال انسان یک سلسله حرکت‌های درونی محض هستند که در تحقق آنها هیچ گونه حرکت‌های ظاهری لازم نیست و به عبارتی، مرکب از حرکات درونی و حرکات ظاهری نمی‌باشند،مانند ذکر قلبی و انقطاع درونی به سوی حضرت حق،چه به صورت ذکر قلبی دائمی باشد و چه به صورت غیردائمی باشد و مانند نسیان قلبی و غفلت درونی از حضرت حق و مانند ذکر و یاد قلبی اغیار و حرکت درونی به سوی آنها،و مانند خیلی از اعمال قلبی و حرکت‌های درونی محض.