پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

زمان می‌گذرد، تاریخ اما درنمی‌گذرد!


زمان می‌گذرد، تاریخ اما درنمی‌گذرد!

در جامعه‌ای که شاعر و نویسنده‌اش معنای خودسانسوری را از همان کلا‌س اول دبستان به یمن همکاری صمیمانه <انجمن خانه و مدرسه> آموخته است و با خط‌کش معلم و سوت مدیر و تهدید و ترس و …

در جامعه‌ای که شاعر و نویسنده‌اش معنای خودسانسوری را از همان کلا‌س اول دبستان به یمن همکاری صمیمانه <انجمن خانه و مدرسه> آموخته است و با خط‌کش معلم و سوت مدیر و تهدید و ترس و دلهره آشنا است، آیا باز هم این همه کسالت و انتظار در صف‌های طولا‌نی ممیزی وزارت ارشاد ضروری است؟ هدف از این سختگیری‌های روز به روز و تنگ‌تر کردن عرصه‌های حیات فرهنگی برای چیست؟ هدف آیا ارشاد یک نویسنده و یک‌صدایی تولیدات فرهنگی است، یا حفظ و حراست اخلا‌ق جامعه؟ امید به اصلا‌ح و ارشاد شاعر و نویسنده‌ای که عمری را گذرانده و تجربه‌ای را پشت سر دارد که خیال عبث و بیهوده‌ای است و فرآیند این توقف‌ها و <ایستمندی‌ها> به آنجا رسیده است که به غیر از سرخوردگی و ناامیدی یک هنرمند و در نهایت، دق‌مرگ کردن او راه به جایی نخواهد برد چراکه اثر نه می‌میرد و نه تاریخ مصرف دارد...

بخش دوم این نگرش نیز که احیانا به حفظ و حراست اخلا‌ق جامعه نظر دارد و تاثیر رمان و شعر را در روند امور جاری جامعه یک خطر تلقی می‌کند، هراسی بیهوده و مردود است زیرا اولا‌ همه الفبای باید و نبایدها و خط قرمزها و خودسانسوری‌ها را نه‌تنها از دیرباز، هر شاعر و نویسنده‌ای می‌داند بلکه این روزها هر کودک خردسالی نیز با آن آشنا است و تمامی پنهانکاری‌ها و دورنگی‌ها را از بزرگ‌ترهایش آموخته است. آموخته که چگونه باید خود واقعی‌اش در خانه باشد و خود دیگرش در اجتماع و پابه‌پای این خودهای متفاوت و این شخصیت‌های دوگانه شکل بگیرد و بزرگ شود که البته نقطه مثبت این ماجرا هم خیل عظیم بازیگران جوان نابغه‌ای است که از کودکی در محضر بازیگران بزرگ‌تر، شاگردی کرده‌اند و امروز توانسته‌اند، دل از داوران جشنواره‌های فیلم جهان بربایند! ارزش‌های اخلا‌قی و باورهای سیاسی جامعه نیز با هجوم تکنولوژی، آن هم در یک سطح همگانی و در پوششی وسیع که چیزی از انتقال خبرها و اطلا‌عات کم نمی‌گذارد، آنچنان نیست که با ادبیات به مخاطره بیفتد! مقوله‌ادبیات چیز دیگری است. تلطیف روح جامعه و کاهش دادن خشونت‌ها است. از این همه که بگذریم، آیا در مقابل آمار تاسف‌بار و حقیر کتابخوانی در میان این جمعیت ۷۰، ۸۰ میلیونی درنگ نباید کرد؟ فاجعه است و ریشه بسیاری از نابسامانی‌ها و آسیب‌های اجتماعی در همین جا است.

آیا با این تیراژ‌های ناقابل ۵۰۰ و هزار و ۲ هزار جلد کتاب برای چاپ یک مجموعه کوچک شعر که همیشه قابل تاویل و تعبیر است یا یک رمان یا مثلا‌ مجموعه داستان که انگیزه حیات یک شاعر و نویسنده است، دیگر جایی برای این صف‌ها و انتظارها و توقیف‌ها و بازی‌هایی از این دست باقی می‌ماند؟ این فضای شک و بدبینی و دلهره و وحشت که از هر دو سوی جامعه در جریان است چه تاثیر سازنده‌ای به غیر از ایجاد فاصله‌های ژرف‌تر و خشم‌های افزون‌تر به بار می‌آورد؟ آنچه که از گازهای مسموم و دودها و دی‌اکسیدکربن‌ها و چه و چه خطرناک‌تر است همین موج‌های منفی مخربی است که از هر دو جانب می‌آیند و فضای نفس کشیدن را اینگونه تنگ کرده‌اند. حالا‌ دیگر کار به جایی رسیده است که بعضی از مسوولا‌ن محترم بررسی شعر و داستان مجوز رسمی وزارتخانه خودشان را هم رد می‌کنند و در آخرین مرحله پیش از چاپ و انتشار اثر را با اراده شخصی خود محبوس می‌کنند و اشک شاعر بی‌چاره را درمی‌آورند! با توجه به آمار بسیار پایین و غم‌انگیز کتابخوانی در ایران و با آگاهی از اینکه شاعران و نویسندگان به همه حساسیت‌ها آشنایی دارند و تجربه‌های کافی نیز در فن خودسانسوری پیدا کرده‌اند، چه لزومی به این همه زحمت و هزینه و صرف وقت و ایجاد فاصله و تفرقه هست؟ رنجانیدن و بالا‌تر از آن دق‌مرگ کردن این بی‌آزارترین و بی‌گناه‌ترین قشر جامعه آیا سزاوار است؟ زمان می‌گذرد، تاریخ اما در نمی‌گذرد! و این توقف آثار فرهنگی را قضاوت خواهد کرد... ما با شعر و رویا و قصه و کلمه زنده‌ایم. به غیر از این نیز هیچ چیز نمی‌خواهیم. نه جاه‌طلبی و پول، نه وسوسه قدرت. بگذارید زنده بمانیم و در فضای آبی دنیای عاشقانه‌مان نفس بکشیم.

ناهید کبیری