شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
نگاهی به فیلم «فیتیله و ماه پیشونی»

● وقتی رویاها واقعیت دارند
گروه فیتیلهایها با برنامههای شاد و پرانرژیشان در چند سال گذشته محبوبیت زیادی میان بینندگان تلویزیون پیدا کردهاند. میتوان گفت در بین دهها گروه تلویزیونی که با انبوهی عروسک سخنگو و سرود و نمایش و کارتون، سودای جذب مخاطبان خردسال را دارند فیتیلهایها موفقترین بودهاند؛ البته اگر حساب کلاهقرمزی و پسرخاله را جدا کنیم و شخصیتهای جورواجور برنامه «تنتن کارتون» را هم مخصوص بینندگان تهرانی بدانیم.
در عرصه برنامههای کودکانه و مسیر تبدیل آنان به فیلم سینمایی، الگوی ساده و مشخصی در سالهای اخیر وجود داشته که فیلم «فیتیله و ماهپیشونی» هم براساس همین الگو امکان ساخت و اکران عمومی پیدا کرده است. اینکه یک یا چند شخصیت در برنامهای تلویزیونی مطرح میشوند و وقتی محبوبیتشان به درجهای رسید که بتوان احتمال داد مردم برای دیدنشان روی پرده سینما هم حاضرند پول بپردازند، از قاب شیشهای تلویزیون خارج میشوند و بر پرده نقرهای سینما جولان میدهند. این الگو به همین شکل درباره خاله قورباغه و کلاهقرمزی و پسرخاله و چند عروسک و کاراکتر کودکانه دیگر اجرا شده و حالا هم حضور فیتیلهایها در یک فیلم سینمایی نشاندهنده همین تحلیل است. سازندگان فیلم به این نتیجه رسیدهاند که محبوبیت بالای برنامه آنها در تلویزیون میتواند تضمینی برای فروش بالای فیلمشان باشد. به همین دلیل سعی کردهاند هسته اصلی مجموعه برنامههای فیتیله را در فیلم هم قرار دهند و مبنا را بر صحنههای موزیکال، تیپسازی و شوخیهای کودکانه بگذارند.
تا اینجا ایرادی به تحلیل سازندگان فیتیله و ماهپیشونی وارد نیست، اما ضعف فیلم از آنجا شروع میشود که عموهای فیتیلهای را از استودیو و صحنه ثابتشان بیرون میآورند، اما نمیتوانند سایر عناصر برنامه را هم مثل خود عموهای فیتیلهای به فیلم منتقل کنند. نباید فراموش کرد بخش مهمی از موفقیت برنامههای گروه فیتیله مدیون حضور پرانرژی و پرسروصدای مجید قناد در قالب مجری بوده که طبیعتا نمیتوان او را در قالب داستان یک فیلمسینمایی جای داد و برای مجری و هماهنگکننده گروه جا باز کرد. به این ترتیب عملا ساختار برنامه تلویزیونی به درد استفاده در فیلم سینمایی نمیخورد و تنها خود عموهای فیتیلهای یعنی ۳ بازیگر اصلی برنامه میتوانستند در یک داستان واحد و منسجم جای داده شوند.
از سوی دیگر، شیوه اجرای فیتیلهایها در نمایشهای کوتاه تلویزیونی بیشتر متکی به روشهای تئاتر مدرسهای است و بدون گریم یا دکور آنچنانی، فقط با امکانات و ابزارهای سادهای که در دسترس است، پیش میرود. مخاطبان اینگونه نمایشها قرار نیست شخصیتها یا کارها و حرفهایشان را باور کنند و با آنها درگیر شوند، بلکه از ابتدا پذیرفتهاند کل ماجرا نمایشی بامزه است که برای سرگرم کردنشان ساخته و اجرا میشود. در صورتی که در فیلم سینمایی قصهگو، شرط اول این است که مخاطبان بتوانند شخصیتها و ماجراهای فیلم را باور کنند و با آنها درگیر شوند. طبیعی است الگوی همیشگی برنامه فیتیله در قالب یک فیلم سینمایی جا نمیافتد. به همین دلیل مخاطبان خردسال این برنامه که عادت کردهاند آیتمهای ساختگی آنان را با فرض نمایشی بودن ببینند و باور نکنند، دچار تعارضی اساسی میشوند؛ اینکه در فیلم از آنها خواسته میشود ماجراهای ۳ شخصیت اصلی را باور کنند و با داستانشان همراه شوند.
داستان فیتیله و ماهپیشونی براساس یک ساختار ساده و کلیشهای شکل گرفته و مایههای فانتزیاش هم از روابط بین شخصیتهای مثبت (که دوستدار کودکان هستند) و شخصیتهای منفی (که رئیسشان بسیار بدجنس و بدخواه کودکان است) شکل میگیرد. در جایجای فیلم هم بزنگاههایی در نظر گرفته شده که قطعههای موزیکال گنجانده شود. با این تفاوت که اینبار بستر دراماتیک لازم برای آوازهای کودکانه و قطعات موزیک فراهم شده و حضور در سرزمین رویایی ماهپیشونی، فضای گریز به این نوع صحنهها را ایجاد میکند. سراسر فیلم ماجرای کشمکش فیتیلهایها با یک بدمن خبیث (با بازی احمد نجفی) است و تلاش آنها برای به هم زدن نقشههای او و نجات دادن ماهپیشونی قصه. اشاره ظریف فیلم به اینکه شخصیت اصلی، لبخندش را گم کرده و اگر بتواند بخندد طلسم دیو باطل میشود، نهتنها از لحاظ وفاداری به الگوهای فانتزی کودکانه موفق است، بلکه اشاره غیرمستقیم اما تأثیرگذاری است که اهمیت شادی و خوشحالی را به کودکان تذکر میدهد و آنان را به خندیدن و شاد بودن دعوت میکند. فضای رنگارنگ و شاد فیلم هم تأکیدی برهمین نکته است و البته باید در نظر گرفت اساسا کودکان به این دلیل فیتیلهایها را دوست دارند که برنامه تلویزیونیشان سرشار از شادی و بیخیالی و حتی خلبازی است. در دنیای آنها هیچ مفهوم جدی و خشکی وجود ندارد و حتی وقتی میخواهند نکتهای اخلاقی را آموزش بدهند، این کار را از طریق نصیحت مستقیم نمیگویند. در فیلم هم با اینکه مایههایی مثل کمک به بهزیستی و ... خیلی رو و مستقیم عرضه میشود، اما در کل نمیتوان فیتیله و ماهپیشونی را فیلمی نصیحتگو و اخلاقی قلمداد کرد.
شاید اگر مکث بیش از اندازه فیلم روی صحنههای مربوط به شخصیتهای منفی نبود و اگر از تعداد صحنههای آواز و موسیقی کاسته میشد، ریتم و انسجام فیلم بالا میرفت. درست است که کودکان دوستدار فیتیله برای دیدن همین صحنههای موزیکال و فانتزی به سینما میروند، اما تعدد این صحنهها و طولانی شدنشان به ریتم ضربه میزند و تمرکز مخاطب را کم میکند. با توجه به اینکه مخاطبان خردسال (که طیف اصلی مخاطبان فیتیله و ماهپیشونی را تشکیل میدهند) اساسا در تعقیب داستان و تمرکز روی اجزای آن چندان قوی نیستند، بسیار مهم است که سر و ته قصه را گم نکنند و داستان آنقدر روان تعریف شود که فهم جزئیاتش برای کودکان سخت نباشد.
نقطه مقابل این موضوع، آسانگیری و دستکم گرفتن مخاطب است. در فیتیله و ماهپیشونی شخصیتهای رنگارنگ زیادی وجود دارند و بخصوص اضافه شدن شخصیتهای زن باعث شده فضای متنوعتری نسبت به برنامههای تلویزیونی این گروه ایجاد شود. اما آیا تکتک این شخصیتها در پیشبرد فیلمنامه تاثیر مهمی دارند؟ آیا حضور این همه شخصیت جز تنوع بخشیدن به فضای بصری فیلم، کمک دیگری هم میکند؟ مساله این است که خیلی از گرههای فیلمنامه سریع میشوند تا به اصل قضیه که شادی و موسیقی و حرکتهای ۳ بازیگر اصلی است لطمه نخورد. طلسم قصه با یک آواز و چند بخش نمایشی کوتاه شکسته میشود و ماهپیشونی که مدتها اسیر زندان سکوت بود، خیلی ساده به زندگی باز میگردد. اگر این یک برنامه ساده تلویزیونی بود چنین نوع روایتی اشکالی نداشت، چون در آنجا بنابر باورپذیری و تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان خردسال نیست. اما در فیلم ماجرا فرق میکند. اگر روابط شخصیتها و گرهافکنیهای داستان بخوبی شکل نگیرد، کل فیلم به کشکولی از طنز و آواز و حرکت و موسیقی تبدیل میشود، بدون آنکه مسیر مشخصی را طی کند یا به سرانجام تأثیرگذاری برسد.
فیلم از لحظههای بامزه و اشارههای جالب خالی نیست. اصراری که فیتیله و ماهپیشونی برای باوراندن رویا دارد شبیه شیوهای است که کمپانیهای بزرگ هالیوود در زمینه سرگرمیسازی به کار میگیرند. یعنی سعی میکنند به کودکان یاد بدهند رویاها و افسانهها واقعی هستند و باید دنیای قصه را جدی گرفت. در فیتیله و ماهپیشونی هم فیتیلهایها باور دارند که ماهپیشونی فقط یک شخصیت افسانهای نیست و واقعیت دارد. در پایان هم معلوم میشود حق با آنها بوده است و رویاها واقعیت دارند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست