شنبه, ۲۲ دی, ۱۴۰۳ / 11 January, 2025
ریشه قیمت ها کجاست
سه پسر من که کوچکترینشان ۷ سال و بزرگترینشان ۱۲ سال سن دارند، از بیماری مزمنی رنج میبرند که شنیدهام جان بیدن اقتصاددان آن را ایرونیتیس - علاقه به هر چیزی از جنس فلز - نامیده است.
اتومبیل، کامیون، ماشینهای خاکبرداری، تراکتور و این جور چیزها توجه آنها را به خود جلب میکند. چند روز پیش پسر دومم گفت که اتومبیل بعدی من باید قابل تبدیل باشد. برادرش گفت که این خودروها گران هستند و نوع تبدیلپذیر یک مدل خاص ۱۰ هزار دلار گرانتر از نوع قدیمیتر آن است. برادرش پرسید که چرا ماشینهای تبدیلپذیر گرانتر هستند.
این سوالی جالب است. چرا خودروهای قابلتبدیل گرانتر از انواع دیگر هستند؟ چرا قیمت فلفل قرمز از فلفل سبز بیشتر است؟ چرا دستمزد کارگران والمارت از دستمزد یک کارگر متوسط در آمریکا کمتر است؟ چرا بنزین در تابستان گرانتر از زمستان و در اروپا گرانتر از آمریکا است؟ چرا روز ۱۴ فوریه گل رز قیمت بیشتری دارد؟ چرا قیمت مسکن در حومه واشنگتن بیشتر از حومه ریچموند در ایالت ویرجینیا است؟
پاسخ این سوالات غالبا کمی پیچیدهتر از چیزی است که نخست به نظر میرسد. اما فعلا پاسخ آنها را فراموش کنید. تنها به این توجه کنید که میتوان چنین سوالهایی را پرسید. قیمتها پیشبینیپذیری خاصی دارند. نظمی در این میان وجود دارد. لازم نیست که اوضاع به گونهای که الان هست، باشد. قیمتها میتوانند یک روز بالا روند و روزی دیگر کاهش یابند. برخی روزها قیمت بلیت سینما میتواند بیشتر از پیراهن یقهدکمهای آکسفورد باشد و یک عدد پرتقال از یک پاکت شیر گرانتر شود. این نظم از کجا سرچشمه میگیرد؟ ریشه قیمتها کجاست؟
پاسخ این پرسشها در آغاز آشکار به نظر میرسد. فروشنده قیمت را تعیین میکند. اما اگر حتی یک بار برای فروش چیزی تلاش کرده باشید، میدانید که این نکته واقعا درست نیست. بله، اگر قصد فروش خانهتان را داشته باشید، میتوانید هر قیمتی را که دوست دارید، برای آن ثبت کنید. گذشته از هر چیز تمام خانهها منحصر به فرد هستند. بنابراین تنها باید یک فرد را که به خانه شما علاقه دارد، پیدا کنید. بر پایه این ذهنیت میتوانید قیمتی واقعا بالا را برای خانهتان طلب کنید، چون تمام آنچه که نیاز دارید، یک نفر مایل به پرداخت این قیمت بالا است.
اما به سرعت درمییابید که اگر قیمتی زیادی بالا را برای خانهتان برگزینید، قادر به فروش آن نخواهید بود. فردی که خانه شما را دوست دارد و مایل است که ۵۰۰ هزار دلار را برای آن بپردازد، اگر ببیند که خانه دیگری تقریبا به خوبی خانه شما اما با قیمت ۳۰۰ هزار دلار وجود دارد، مشتری شما نخواهد شد. تا زمانی که ارزش اضافی خانه شما برای خریدار احتمالی نسبت به بدیلهای آن کمتر از ۲۰۰ هزار دلار باشد، بازنده شمایید و خانهتان به فروش نخواهد رفت. افراد تا زمانی که مجبور نشوند، آنچه را که مایل به پرداختش هستند، نمیپردازند. زمانی که گزینههای مختلفی پیش رویشان باشد، مجبور به چنین کاری نخواهند بود. رقابت، خریدار و نیز فروشنده را محافظت میکند. شاید مایل باشید که خانهتان را ۱۰۰ هزار دلار بفروشید. اما اگر خانههای مشابهی وجود داشته باشند که به قیمت ۳۰۰ هزار دلار فروخته میشوند، مجبور به فروش آن به بهای ۱۰۰ هزار دلار نخواهید بود.
فروشندهها و بنگاههای معاملات مسکن میدانند که خانهها حتی آنهایی که به خوبی خانه شما نیستند و حتی آنهایی که از خانه شما بهترند، در رقابت با دیگر واحدهای مسکونی قرار دارند. از این رو این فروشندهها و بنگاهها به قیمت خانههای «مشابه» در یک محله با تعداد یکسانی اتاق خواب، پارکینگهای کمابیش هماندازه، زیربنای تقریبا برابر و زیبایی تقریبا همسان که یک ویژگی ذهنی، اما واقعی است، مینگرند.
اما اگر قیمت مسکن شما به میانجی قیمت خانههای مشابه تعیین میشود، چه چیزی قیمت آنها را مشخص میکند؟ به نظر میرسد که در این ماجرا با یک دور روبهروییم. چه چیزی بازار مسکن را سر پا نگه میدارد؟
یک پاسخ این است که قیمت یک کالای خاص با کیفیتی معین - مثلا خانهای با چهار اتاق خواب در منطقهای پردرخت در حومه شهر واشنگتن - به گونهای تغییر میکند که مقداری از آن کالا که افراد مایل به خرید آن هستند، با مقداری که مایل به فروش هستند، برابر شود.
اگر افراد بخواهند بیش از پیش خرید کنند، قیمتها بالا میروند و اگر تصمیم بگیرند که محصولات خود را بیشتر از قبل بفروشند، قیمتها کاسته میشوند.
خریداران و فروشندهها، هر کدام درون خود با یکدیگر رقابت میکنند. قیمتهایی که ما در دنیای واقعی مشاهده میکنیم، از این رقابتها سر برمیآورند.
پاسخ ساده عرضه و تقاضا پاسخی عجیب است، چون فرض را بر این میگیرد که میتوانیم درباره کالایی باکیفیتی خاص صحبت کنیم. در دنیای واقعی تمام کالاها آمیزهای یگانه از ویژگیهای گوناگون دارند. حتی اگر دو کالا به لحاظ فیزیکی یکسان باشند، تقریبا همیشه با سطوح متفاوتی از خدمات همراه هستند.
پاسخ عرضه و تقاضا به این دلیل عجیب و غریب است که بنا به فرض آن میتوان درباره یک قیمت واحد صحبت کرد - قیمت یک پیراهن یقهدکمهای ۱۰۰ درصد کتان یا یک اتومبیل سواری چهاردر راحت با میزان مصرف خاصی از بنزین یا همان خانه چهاراتاقی حومه واشنگتن. در دنیای واقعی برای یک کالای واحد چندین قیمت وجود دارد. میتوان چانهزنی کرد. گاهی وقتها کالاها حراج میشوند. هم خریداران و هم فروشندگان با خرید یا فروش کالا به قیمتی بسیار زیاد یا بیش از حد پایین، کارهایی را میکنند که شبیه به اشتباه به نظر میرسند.
این پاسخ به این دلیل عجیب است که تمایلات و موقعیتها و درآمد و گزینههای مختلف افراد همواره در حال دگرگونیاند، به گونهای که مقداری از یک کالا که افراد خواهان خرید و فروش آن هستند، هیچ گاه نمیتواند بیدرنگ دقیقا مشخص شود. حتی اگر درباره یک قیمت خاص صحبت کنید، آن نیز همواره در حال تغییر است.
این پاسخ به این خاطر عجیب و غریب است که ظاهرا اطلاعات زیادی را میطلبد. در غیر این صورت اگر فروشنده کالا هستید، چگونه میتوانید بفهمید که قیمت را چگونه تعیین کنید یا اگر خریدار هستید، چگونه باید قیمتی را که فروشنده طلب میکند بپردازید؟
شگفتی عرضه و تقاضا برخی را به این نتیجه میرساند که چنین رویکردی تنها برای موارد خاصی صدق میکند که در آنها با یک کالای همگن روبهروییم و تقریبا بینهایت فروشنده برای این کالا وجود دارد و از اطلاعات کامل درباره کیفیت این کالا و جانشینهای آن و قیمتهایشان برخوردار هستیم. در این دیدگاه عرضه و تقاضا میتوانند درباره گندم صادق باشند. شاید.
نظرگاه دیگر این است که عرضه و تقاضا ضرورتا غیرواقعگرایانه هستند. در غیر این صورت هزاران معاملهای که پیوسته رخ میدهند، هیچ معنایی برای ما نخواهند داشت. تصویری واقعگرایانه از آنچه که در بازار مسکن واشنگتن رخ میدهد، تصویری است که یگانگی تمام تراکنشها را در نظر گیرد. چنین کاری نه تنها غیرممکن است، بلکه چندان روشنگری نیز نمیکند. این تراکنشها چه ارتباطی با یکدیگر دارند؟
عرضه و تقاضا راهی برای نگاه به رابطهای است که همه چیز را از میان برمیدارد، الا این حقیقت را که آنچه افراد مایل به پرداخت آن هستند و آن چه که به پرداخت آن وادار میشوند، به بدیلهای پیش رویشان وابسته است. عرضه و تقاضا راهی است برای ساماندهی به اندیشه ما درباره این چیز عجیب و غریبی که اقتصاددانان آن را بازار و رقابت میخوانند.
● هر دو تیغه قیچی
یکی از مهمترین مزایای عرضه و تقاضا این است که ما را وامیدارد تا آنچه را که آلفرد مارشال هر دو تیغه قیچی میخواند، به یاد آوریم. به استثنای مواردی انگشتشمار، هم خریدار و هم فروشنده نقشی را در تعیین قیمتها بازی میکنند. این نکتهای است که به راحتی میتواند از خاطر برده شود. وقتی پسرم از من پرسید که چرا خودروهای قابل تبدیل این قدر گران هستند، برادرش توضیح داد که افراد واقعا آنها را دوست دارند و این سمت تقاضای معادله است، اما این نکته نمیتواند همه قصه یا حتی بخش بزرگی از آن باشد. بیتردید افراد بیشماری در مناطقی زندگی میکنند که آب و هوایی سرد و بارانی یا حتی بیش از حد گرم دارند و رانندگی در خودرویی قابل تبدیل برای آنها چندان خوشایند نیست. پس چرا این خودروها گرانترند؟ هزینه ساخت آنها به خاطر سازوکاری که امکان جمع کردن سقف را فراهم میکند، بیشتر است. این نوع خودروها تنها در صورتی وجود خواهند داشت که قیمتشان از خودروهای غیرقابل تبدیل بیشتر باشد. اگر افراد به خودروهای بدون سقف علاقه داشتند، این خودروها از ماشینهای سقفدار ارزانتر میشدند، نه گرانتر.
منطقی شبیه به همین درباره فلفل قرمز و سبز نیز برقرار است. چرا فلفل قرمز همیشه گرانتر از فلفل سبز است؟ چرا باید ارتباطی میان این دو قیمت وجود داشته باشد؟ فلفل سبز به خاطر ویژگی طعمدهندگی زیادی که دارد، در بسیاری از مواد غذایی صنعتی استفاده میشود. آیا قیمت آن نباید بالاتر باشد؟ فلفل قرمز، شکل پخته و رسیده فلفل سبز است. فروشندهها همیشه پول امروز را به پول فردا ترجیح میدهند، چون آنچه را که امروز به دست میآید، میتوان در این مدت سرمایهگذاری کرد و بهره آن را به دست آورد. بر این اساس اگر فلفل قرمز و سبز به یک قیمت فروخته شوند، هیچ فروشندهای به عرضه فلفل قرمز مایل نخواهد بود. به همین خاطر فلفل قرمز باید به قیمتی بیشتر فروخته شود. این نوع فلفل تنها به این دلیل در بازار وجود دارد که برخی افراد آن را به فلفل سبز ترجیح میدهند. اما اگر فلفل قرمز در بازار موجود باشد و فروشندهها مایل به عرضه آن باشند، به قیمتی بالاتر فروخته خواهد شد.
● قیمتها تعدیل میشوند
قیمتها تغییر میکنند و ثابت نیستند. عرضه و تقاضا به ما کمک میکند تا این نکته را به یاد آوریم.
مالیات بر حقوق را در نظر بگیرید. ساختار کنونی این نوع مالیات در آمریکا به گونهای است که به یکسان میان کارگر و کارفرما تقسیم میشود. اگر تمام این مالیات را کارفرما میپرداخت، چه اتفاقی رخ میداد؟ ظاهرا به سود کارگران تمام میشد، اما در این ساختار فرض بر آن است که با تغییر بار قانونی مالیات، دستمزدها تغییر نمیکنند، اما دستمزدها قیمت نیروی کار هستند و این قیمت به گونهای تغییر میکند که مقدار نیرویی که کارگران مایل به فروش آن هستند، با مقداری که کارفرمایان مایل به خرید آن هستند، برابر شود.
هر مالیاتی هم بر فروشندگان و هم بر خریداران اثر میگذارد، اما این تاثیر به واسطه قانون توضیح داده نمیشود. وضع مالیات بر خریداران نیروی کار باعث کاهش دستمزدها خواهد شد. بنابراین حتی اگر قانون حکم کند که پرداخت نیمی از مالیات یا تمام آن بر عهده کارفرما است، باز هم کارگران بخشی از آن را میپردازند. وضع مالیات بر فروشندگان خودرو قیمت این محصول را بالا میبرد. حتی اگر قانون تمام بار مالیات را بر دوش فروشنده خودرو بگذارد، باز هم مصرفکنندگان بخشی از آن را در قالب قیمتهای بالاتر پرداخت میکنند.
اگر قانونگذاران میخواستند کل بار مالیات بر حقوق را بر دوش کارفرمایان بگذارند، افزایش هزینه کارفرما باعث کاهش استخدام نیروی کار از سوی آنها میشد و دستمزدها را پایین میآورد. در حقیقت دستمزدها باید دقیقا به همان میزان کاهش مالیاتهای وضع شده بر کارگران پایین میآمد. به همین ترتیب اگر قرار بود که این مالیات به کلی بر کارگران بار شود، نیروی کار کمتری عرضه میشد و دستمزدها باید برای جبران این افزایش مالیات، زیادتر میشد.
به همین نحو بالا بردن مالیات بر ثروتمندان، شکاف میان آنها و فقرا را به طور کامل از بین نمیبرد. مالیاتستانی از افراد ثروتمند به افزایش دستمزد کارگران ماهر برای جبران همه یا بخشی از این فشار افزایشیافته مالیاتی منجر میشود. تعیین دستوری عواید کارگران کمدرآمد ضرورتا به هدف خود که برابری بیشتر است دست نمییابد، چون این عواید، کارگران بیشتری را به کار ترغیب مینماید و کارفرمایان را از استخدام آنها دلسرد میکند. دستمزدها پایین میآیند و همه یا بخشی از افزایش مطلوب در رفاه که شاید قانونگذاران و طرفدارانشان تصور میکردند، جبران میشود.
دست آخر عرضه و تقاضا به ما کمک میکنند تا به اوضاع به شیوهای کاملا متفاوت بنگریم. چقدر عجیب و بیمنطق است که اعضای احزاب آمریکایی رییسجمهور را به خاطر سطح متوسط دستمزدها یا نابرابری در این کشور سرزنش یا تحسین میکنند. اگر دستمزدها در حال افزایش باشد، رییسجمهور به خاطر تمام مشاغل خوبی که اقتصاد خلق میکند، به خود میبالد و از آن سو اگر رو به کاهش باشند، منتقدین رییسجمهور به سرزنش او میپردازند. اما سطح دستمزدها در آمریکا تحت کنترل رییسجمهور نیست، بلکه پدیدهای جریاندار است که از انتخابهای افراد درباره میزان آموزش خود، تعداد ساعات کار آنها و آمیزه رضایت مالی و غیرمالی که در مشاغل مختلف برمیگزینند، ریشه میگیرد.
کنترل رییسجمهور آمریکا بر دستمزدها بیشتر از کنترل او بر وزن متوسط مردم این کشور نیست. او میتواند به میانجی سیاستهای مختلفی که بر محرکهای پیش روی کارگران و کارفرمایان اثر میگذارند، آنها را تحت تاثیر قرار دهد. همانگونه که مثالهای بخش قبل نشان میدهند، بسیاری از سیاستهایی که رییسجمهور یا قانونگذاران برای بهبود چیزی ارائه میکنند، غالبا توسط نیروهای بازار جبران میشوند.
● موجود در یک قیمت خاص
یکی از سادهترین بینشهایی که از عرضه و تقاضا حاصل میشود، در دسترس بودن کالاها در بازار است. وقتی که افراد مقدار بیشتری را از یک کالا میخواهند، به ندرت پیش میآید که این انبوه خریداران پرشورتر عرضه موجود را به کلی مصرف کنند. قیمتها تغییر مییابند تا مقداری را که افراد خواهان خرید هستند، با مقداری که میخواهند بفروشند، برابر شود. لذا چنین نیست که وقتی افراد یکباره مقدار بیشتری را از یک کالا میخواهند، آن کالا از بازار محو شود. قیمتها بالا میروند و به این ترتیب به افزایش مقدار موجود میانجامند.
از آن جا که قیمتها میتوانند تغییر کنند، قفسههای فروشگاهها در بازار به ندرت خالی میشوند. تا زمانی که به پرداخت بابت چیزی مایل باشیم، میتوانیم از آن بهرهمند شویم. برخی اوقات مجبوریم که مبلغی اندکی بیشتر را بپردازیم و بعضی وقتها نیز با تغییر شرایط میتوانیم قیمت کمتری را پرداخت کنیم. اما به هر روی میتوانیم کالای مورد نظرمان را بیابیم. این بدان معناست که با آگاهی از اینکه بازار چنین امکانی را برای ما فراهم میآورد، میتوانیم در حرفهای خاص متخصص شویم و برای دستیابی به بخش بزرگی از چیزهایی که خواهانشان هستیم، بر دیگران تکیه کنیم.
● یک هشدار
همه قیمتها در آنچه که کتابهای درسی بازارهای کاملا رقابتی مینامند، تعیین نمیشود. عرضه و تقاضا ابزاری قوی برای پیشبینی دقیق سطح قیمتها نیستند. هر تراکنشی میتواند به دلیل اشتباهات یا احساسات از این قیمت فاصله بگیرد. در بسیاری از بازارها فروشنده یا خریداری که به گونهای غیرعادی بزرگ است، میتواند تاثیر زیادی بر قیمت بازار بگذارد، اما صرف اینکه یک بازار نمونهای از آنچه که در کتابهای درسی رقابت کامل نام میگیرد نیست، نمیتوان نتیجه گرفت که عرضه و تقاضا نمیتوانند مقداری کافی از رقابتی را که بر جا میماند، به کار گیرند. به عنوان مثالی افراطی، بازار بنزین را در آمریکا در نظر بگیرید که پر از نظارتها و قدرتهای مختلف در بخشهای گوناگون زنجیره عرضه است، اما کماکان در این بازار رقابت وجود دارد - هر چند رقابت این بازار با تعاریف کتابهای درسی نمیخواند. کنترلهای قیمتی نیز چنان که مدل عرضه و تقاضا پیشبینی میکند، به کمبود، تنزل کیفیت و تشکیل صف میانجامند. این مسالهای است که خود مجالی دیگر را میطلبد.
● تهاتر و مبادله
آدام اسمیت درباره گرایش انسان به تهاتر و مبادله صحبت کرده است. انسانها همواره به خرید و فروش میپردازند، به دنبال انجام معامله هستند و پیوسته به دنبال آنند که از این مبادله نفع بیشتری ببرند. آنها دائما گزینههای مختلف را بررسی میکنند. جستوجوی معاملهای خوب از سوی فروشندگان و خریدارانی که گزینههای متفاوت را در نظر میگیرند، چیزی است که از سوی اقتصاددانان رقابت نامیده میشود. نتیجه این است که تراکنشها در بازار به یکدیگر وابستهاند.
ریشه قیمتها کجاست؟ قیمتهایی که ما در دنیای پیرامونمان میبینیم، از برهمکنش خریداران و فروشندگان و گزینههای پیش روی آنها سر برمیآورند. چگونه میتوان این نکته نامعمول را نشان داد که هیچ معاملهای در خلأ رخ نمیدهد؟ چگونه میتوان نظمی را که از میان تمام این تراکنشها پدیدار میشود، به تصویر کشید؟
عرضه و تقاضا راهی ساده و پرقدرت برای توضیح شیوههایی است که معاملاتی که در زمانها و مکانهای مختلف انجام میگیرند، به واسطه آنها به یکدیگر وابسته میشوند. این مدل شیوهای پرتوان برای سامانبخشی به اندیشه ما درباره پیچیدگیهایی است که از تمایل به تهاتر و مبادله سر برمیآورند و نتیجه کنش انسانند، نه طراحی او.
راسل رابرتس
مترجم: حسین راستگو
منبع: Econlib
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست