چهارشنبه, ۲۲ اسفند, ۱۴۰۳ / 12 March, 2025
مجله ویستا

مدرسه و یاد گیری مهارت های اجتماعی


مدرسه و یاد گیری مهارت های اجتماعی

مدرسه محیطی اجتماعی است که برای اجرای امور آموزشی و پرورشی جامعه به وجود آمده است برای ادامه حیات اجتماعی, انتقال میراث فرهنگی یک جامعه و گسترش و پیشرفت آن تا حدود زیادی از طریق مدرسه صورت می گیرد

مدرسه محیطی اجتماعی است که برای اجرای امور آموزشی و پرورشی جامعه به وجود آمده است. برای ادامه حیات اجتماعی، انتقال میراث فرهنگی یک جامعه و گسترش و پیشرفت آن تا حدود زیادی از طریق مدرسه صورت می گیرد. به تعبیر جان دیوئی« محیط مدرسه نه برای آمادگی زندگی اجتماعی، بلکه خود یک زندگی اجتماعی است و آنچنان باید با واقعیات جامعه نیازها و نقش های اجتماعی در هم آیند که مرز بین مدرسه و جامعه فرو ریزد».

مدرسه جایی است که با آن باید میان گروه ها تفاهم ایجاد کرد، اختلافات را تقلیل داد، افکار و عقاید گروهی را مبادله کرد و وحدتی را که لازمه ادامه حیات جمعی است در شاگردان به وجود آورد. مدرسه باید جنبه های خوب اجتماعی را در خود منعکس و امور پیچیده اجتماعی را ساده کند و میان دانش آموزان هماهنگی، تفاهم و صمیمیت برقرار سازد.

دستگاه آموزشی یک مملکت، از کودکستان و دبستان گرفته تا آخرین مراحل دانشگاهی، از لحاظ پیوستگی ها و بستگی های طبیعی و مسلمی که همه مراحل آن با یکدیگر دارند مانند حلقه های زنجیر یا قاعده و رأس یک هرم هندسی با یکدیگر مربوط و متصل هستند و از این جهت مجموعه واحدی را تشکیل می دهند که باید همه اجزای آ ن دارای یک روح و یک هدف باشد و از روش های سنجیده و هماهنگ پیروی کنند. اهداف آموزش و پرورش در قرن ۲۱ ، یادگیری برای دانستن، انجام دادن، یادگیری برای زیستن، یادگیری برای با هم زیستن است.

هدف تحصیل، یادگیری مطالبی است که در نهادهای رسمی آموزش و پرورش به دانش آموزان عرضه می شود. بنابراین، یادگیری و اصول و شرایط آن را از مفاهیم کلیدی تعلیم و تربیت می دانیم که معلمان باید با این مفاهیم آشنا شوند که این مفاهیم عبارتند از: کسب تجربه های جدید و رسیدن به شایستگی های بیشتر، تغییر رفتار و تقویت توانایی انسان به صورت نسبتاً پایدار و کسب عادات تازه و بروز تغییر در عادات سابق. همچنین تجربه اندوزی، افزایش دانسته ها، کسب توانایی های جدید از طریق ترکیب رویدادها، آماده شدن برای زندگی آینده، شکوفا شدن استعدادها از دیگر مفاهیمی است که معلمان باید با آن آشنا شوند.

● مشارکت فعال بین معلم و دانش آموز

معلمان و مربیان دلسوز باید نیازها و امکانات کودکان را بشناسند، به کودکان آزادی عمل بدهند، کودک نیز باید فکر و عمل کند تا خود را برای بهتر دانستن و به کار بستن معلومات زیستن و با هم زیستن آماده کند. ترتیب دادن بحث آزاد و گفت وگوی دو طرفه موجب اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان خواهد شد. شرکت در فعالیت های گروهی و گردش های مختلف، نه فقط جنبه اجتماعی دارد، بلکه باعث تقویت یادگیری هرچه بیشتر دروس مدرسه ای می شود. می توانیم به طور غیرمستقیم فعالیت یا بحثی که با مبحث درسی ما ارتباط دارد را مطرح کنیم تا با کنجکاوی و جست وجوی لازم خودشان به مطلب و موضوع مورد نظر برسند. در بعضی از مدارس به دانش آموزان نوعی از افکار دیگران آموزش داده می شود و به همین به خاطر تأمل و اندیشه درباره مسائل از دانش آموزان گرفته می شود. در صورتی که باید به آنها فرآیند تفکر را یاد داد و او را به تفکر و تأمل وادار کرد.

امروزه از آموزش و یادگیری در صورتی به عنوان یک فرآیند منظم و هدفمند یاد می شود که نوعی مشارکت فعال بین معلم و دانش آموز ایجاد شود. تدریس را به شیوه های مختلف می توان انجام داد. شیوه هایی که فعال سازی و درگیر کردن فراگیران در آنها یکی از اصول کاری است.

معلم می تواند شیوه کار خود را بر مبنای قصه گویی، گردش علمی، اردوی آموزشی، بازی های تربیتی و نمایشی به کار برد تا ذهن دانش آموز را درگیر مسئله کند و حس کنجکاوی او را تحریک و روحیه خلاق و پژوهشگری را در او به وجود آورد.

چنین فعالیت هایی علاوه بر سرگرمی خاصی که دارند، قادرند اوقات فراغت دانش آموزان را در کنار آموزش های خشک درسی پر کند و ضمن رفع یا جبران نارسایی های آموزشی و پرورشی مدارس، در امور فوق برنامه، زندگی در مدارس را چنان نشاط آور و معنی دار سازند که در نتیجه به پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کمک کند. در غیر این صورت نظام آموزشی صرفاً با اصرار بر آموزش های خشک و هزینه نکردن در امور ذوقی در انجام رسالت واقعی خویش گوی توفیق را نمی برند. به این ترتیب، اگر یادگیری را ماحصل تلاش معلم و نظام تربیتی برای ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار دانش آموزان در نظر بگیریم و بپذیریم که هر نوع یاد دادن و یادگیری با تکیه بر نظام ارزش های جامعه و ارزش های تربیتی تحقق می پذیرد و باید چنین باشد و همچنین قبول کنیم که باید در جریان یادگیری شاگرد بیش از معلم فعال باشد، به این نتیجه می رسیم که معلمان با همه وجود و عشق و ایمان با زمزمه محبت خواندن، نوشتن و حساب کردن را به کودکان بیاموزند و همچنین به یادگیری بر آموزش مهارت های لازم که در زندگی روزمره دانش آموز با آن سر و کار دارد، بپردازند تا کودک را برای مواجهه با مسائل و مشکلات و معاشرت با دیگران آماده کنند و در درک و فهم مشکلات زندگی آنان را یاری کنند.

فاطمه زارع شاه آبادی