یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

آن چشمه روشن


آن چشمه روشن

به مناسبت بیست ویکمین سال درگذشت دکتر غلامحسین یوسفی

دکتر غلامحسین یوسفی، استاد پیشین دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد که در سن ۶۳ سالگی در تهران درگذشت، ادیبی بود نامدار و محقق و منتقدی پرکار و بسیار دقیق و نکته سنج که گاه شعر نیز می سرود، ولی مقدم بر این ها انسانی بود به تمام معنی این کلمه، و این قولی است که جملگی برآن اند. وی انسانی بود آزاده و بزرگوار و بسیار فروتن و متواضع که برخلاف برخی از ادیبان معاصر، زبان و قلم خود را هرگز به کلمات ناسزا نیالود، و با آن همه تحقیقات ارجمند و کتاب ها و مقاله های عمیقی که در موضوع های مختلف نوشت، همیشه خود را دانشجو و طلبه ای می دانست که تشنه آموختن است... وی در عالم معلمی، استادی بود جدی و سختگیر و دقیق. به شاگردان مستعد و علاقه مند و با همکاران جوان مستعد خود از هیچ گونه راهنمایی و کمکی مضایقه نمی کرد، مقاله ها و رساله های آنان را کلمه به کلمه و به دقت می خواند و ساعت ها وقت صرف می کرد، ولی البته در نمره دادن و داوری درباره آنان بسیار سختگیر بود و به اصطلاح مو را از ماست می کشید.

اگر رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی درخشید قسمت اعظم موفقیتش مرهون وجود یوسفی بود... او هرگز سخن نادرست و غیرمنطقی را نمی پذیرفت، از هر که بود و در هر مقامی که بود، و در مواردی که پای "اصول" به میان می آمد، آن مرد آرام متواضع به صورت کوه آتشفشانی درمی آمد، زیرا برخلاف برخی از ابنای روزگار، اهل معامله نبود که امروز سخنی بگوید و فردا برخلاف آن عمل کند و برای توجیه کار ناصواب خود آسمان و ریسمان به هم ببافد. زبان و قلمش نیز نجیب و مودب بودند و هرگز از این دو برای نیش زدن به این و آن سو» استفاده نمی کرد.

وسواس و دقت علمی فوق العاده او در مقالات و کتاب های متعددی که در زمینه های مختلف نوشته است بین دوستان و همکاران آشنا به این گونه موضوعات و ضرب المثل بود. به هریک از کارهای او که از این نظر گاه نگاهی بیفکنید می بینید که مرد با چه وسواسی، در هر مورد، تا تمام منابع و ماخذ مربوط را به زبان های مختلف شخصا از نظر نگذرانیده، قلم بر روی کاغذ نیاورده است. من شاهد بوده ام که بارها حتی برای روشن ساختن ضبط با معنی یک کلمه، وقتی دستش از داخل ایران کوتاه می شد، چگونه دستش را به سوی اهل فن اعم از ایرانی و خارجی به خارج از ایران دراز می کرد، به همین جهت است که همه کتاب های او، و از جمله تصحیح انتقادی "قابوس نامه"، "بوستان"، "گلستان"، "تقویم الصحه" نمونه کامل یک کار ادبی درجه اول به شمار می روند. دکتر یوسفی که در سال ۱۳۳۵ به اخذ درجه دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران نائل شد و رساله دکترای خود را در "وصف طبیعت در شعر فارسی تا قرن هفتم هجری" و به راهنمایی استاد علامه زنده یاد بدیع الزمان فروزانفر نوشت، زبان فرانسه و انگلیسی و عربی را نیز به خوبی می دانست.

این مطلب را نیز بیفزاییم که او نه در اروپا تحصیل کرده بود و نه در آمریکا. این زبان ها را در چهار دیواری شهر محبوبش مشهد آموخته بود. زبان فرانسه را در دوره دبیرستان و دو زبان دیگر را در حین تدریس در دانشگاه. او وقتی در سال ۱۳۲۵ به عنوان یک دانشجوی ولایتی از مشهد به تهران آمد زبان فرانسه را از همه همکلاسانش بهتر می دانست و به طور کلی در تمام دوره تحصیل و تدریس خود چند سر و گردن از همه بلندتر بود. ترجمه کتاب "شیوه های نقد ادبی" دیوید دیچز (با همکاری محمدتقی (امیر) صدقیانی) از زبان انگلیسی، ترجمه کتاب های "تحقیق درباره سعدی" اثر هانری ماسه، "اما، من شما را دوست می داشتم" اثر ژیلبر سبرون، و "انسان دوستی در اسلام" اثر مارسل بوازار (هرسه با همکاری دکتر محمدحسن مهدوی اردبیلی) از زبان فرانسه، و نیز ترجمه "داستان من و شعر" اثر نزار قبانی و "برگزیده ای از شعر معاصر عربی" تالیف دکتر مصطفی بدوی (هر دو با همکاری دکتر یوسف بکار استاد دانشمند اردنی) از زبان عربی، همه گواه تسلط وی بر این زبان هاست. او زبان آلمانی را نیز به حدی که در تحقیقات خود از آن استفاده کند می دانست. دکتر یوسفی چه در زبان فارسی و چه در دیگر زبان ها در به کار بردن کلمات و قرار دادن آن ها در پی هم در جمله چون جواهرسازی هنرمند و دقیق عمل می کرد. چنین مردی به درستی قدر خود را می دانست و به همین علت بود که هیچ زرق و برقی و هیچ عنوان و مقامی چشمان او را خیره نمی ساخت... از جمله رشته های ادبی مورد عنایت و علاقه خاص دکتر یوسفی "نقد ادبی" بود. او کتاب های معروف نقد ادبی را به زبان های عربی و فرانسه و انگلیسی می خواند و از آن ها برای نقد آثار ادبی کهن و معاصر فارسی سود می جست. او در برخی از کتاب های خود بمانند "دیداری با اهل قلم" (۲ جلد)، "برگ هایی در آغوش باد" (۲ جلد)، و به خصوص در آخرین کتابش "چشمه روشن" که سه ماه پیش منتشر گردید، از این گونه مطالعات خود بسیار سود برده است. او می کوشید تا تئوری های نقد ادبی را در عمل به محک بزند. در کتاب"چشمه روشن" که در ۸۶۳ صفحه منتشر شده است، اساس کار را بر این قرار داده که از هر شاعری فقط یک قطعه شعر را بر طبق موازین نقد ادبی اروپایی و نقد سنتی خودمان مورد انتقاد قرار دهد.

وی با آن که ادیبی سنتی شناخته می شد، از ادبیات معاصر فارسی نیز نه تنها غافل نبود، بلکه آثار معاصران را اعم از شعر و داستان کوتاه و بلند و نمایشنامه می خواند. بدین جهت در کتاب "چشمه روشن" به عنوان منتقدی آگاه و بی طرف از هر شاعری ولو نوپرداز اگر شعر خوبی دیده است، آن را موضوع مقاله ای مستقل قرار داده، محاسن آن برشمرده و کم وکاستی های آن را هم ذکر کرده است... دکتر یوسفی از آغاز تاسیس بخش های زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مدیریت آن بخش را به اصرار همکاران خود و نیز نویسنده این سطور به عهده گرفت که البته کاری بود صددرصد علمی.

دقت او در اجرای مقررات و آیین نامه های آموزشی و اداری بی نظیر بود. اگر بگوییم در تمام ایران این تنها بخشی بود که در هر رشته یک جلسه همگانی و با حضور همه اعضای بخش داشت و در آن جلسات تمام امور مربوط به بخش: درس ها، برنامه تفصیلی دروس، تقسیم دروس بین استادان و اظهار نظر درباره نحوه تدریس و... به دقت مطرح می گردید، جز بیان حقیقت چیزی نگفته ام. در اداره بخش زبان و ادبیات فارسی نیز دکتر یوسفی نشان داد که مدیری است آگاه و اصولی و واقف به وظایف و مسوولیت های خود. در همین سمت نیز از گفتن حرف حق ولو به رنجش این و آن می انجامید ابایی نداشت. ذکر کتاب ها و مقاله های او در این مختصر میسر نیست. متجاوز از یک صد مقاله تحقیقی به زبان فارسی نوشته، نه متن ادبی را با تصحیح انتقادی به چاپ رسانیده، که قابوسنامه، بوستان و گلستان از اهم آنهاست. ۱۴ مقاله و کتاب از زبان های خارجی به فارسی ترجمه کرده، و تعداد قابل توجهی از مقالات او در "دائره المعارف اسلام" و "دایره المعارف ایرانیکا" چاپ شده است. نکته قابل توجه آن که فقط در سال ۱۹۸۹، ۱۵ مقاله برای "دایره المعارف ایرانیکا" نوشته که برخی از آن ها هنوز منتشر نگردیده است. از جمله مقالات چاپ نشده او مقاله ۳۸ صفحه ای درباره "خوشنویسی در ایران" است. دقت علمی و وسواس فوق العاده دکتر یوسفی در کارهای ادبی همیشه مرا متوجه نامدارانی چون زنده یادان محمد قزوینی و مجتبی مینوی می سازد. این چون مردی که هرگز نه سیگاری دود کرد و نه جرعه ای مشروب الکلی نوشید، از دو سال پیش به بیماری سرطان ریه دچار گردید. ولی در تمام مراحل سخت این بیماری حتی تا ساعاتی پیش از مرگ، همین که با کمک "دستگاه اکسیژن" نفسی تازه می کرد، باز قلم را به دست می گرفت و با آن خط خوش، فرم های مطبعه ای آخرین کتاب خود را غلط گیری می کرد و آن ها را به چاپ می سپرد... یادش به خیر باد.

نویسنده : دکتر جلال متینی