دوشنبه, ۱۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 3 February, 2025
چشم دروغگو رسواست
دروغگویی برای خیلی از ما تبدیل به عادت شده؛ طوری که اگر کسی را ببینیم که بر خلاف این رویه عمل کند، چشم و دهانمان باز میماند که لابد کاسهای زیر نیمکاسهاش هست. خودمان را با امثال این حرفها میفریبیم که: «زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد» و «دروغ مصلحتآمیز بهتر از راست فتنهانگیز» و دلیلش هم روشن است: صداقت داشتن و صادق بودن سخت است و خطرناک! صداقت به ریشهای درونی نیاز دارد که از کودکی باید پایههای آن گذاشته شود. این مطلب در سه بخش به این موضوع میپردازد: آداب صداقت، آموزش آن به کودکان و صداقت داشتن با خود.....
خیلی از ما دروغگویی را در کودکی یاد میگیریم، وقتی میبینیم که میتوانیم با یک دروغ کوچک دردسری را از خودمان دور کنیم؛ مثلا وقتی به مهمانی رفتهایم و دست گلی به آب دادهایم و بعدش ادعا کردهایم که کار ما نبوده. خب، چرا این کار را کردهایم؟ چون تجربه اعتراف به خرابکاری را داشتهایم که به کار اشتباه خودمان اعتراف کردهایم و تنبیهمان کردهاند و از اینکه حقیقت را گفتهایم خودمان را سرزنش کردهایم. اگر بتوانیم ترس و خاطره آن روزها را از خودمان دور کنیم، چیزی که شبیه عادت برای ما شده، قادر خواهیم بود دردسرهای بعد از این اعترافهای دروغ را به خاطر بیاوریم چون بالاخره صاحبخانه فهمیده که قصه از چه قرار بوده است و ما به عنوان بچهای اولا دردسرساز و ثانیا دروغگو شناخته شدهایم که باید به حرفهایش شک کرد. موارد دیگری که هم در کودکی و هم در بزرگسالی میتواند ما را به سوی دروغگویی بکشاند، اینهاست:
▪ توجیه کردن برای اثبات این مدعا که هیچ اشتباهی متوجه ما نیست
▪ شاهد سرزنش دیگران بودن
▪ ساختن دیوار دفاعی در برابر شرمندگی
▪ شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت و کاری که باید انجام میدادهایم و ندادهایم
▪ جلوگیری از دعوا و تنبیه
پایان صادقانهگاهی وقتها احساس گناهی از گذشته در درونمان وجود دارد که باعث میشود هم از این عملکرد خود -صادق نبودن- رنج ببریم و هم احساس کنیم راه فراری نداریم. اگر از دروغ و عملکرد غیرصادقانهای که در گذشته داشتهاید و از درون احساس گناه میکنید، خودتان را نجات بدهید، با یک معذرت خواهی از کسی که به او دروغ گفتهاید یا از کسی در این راه کمک بخواهید، کسی را که به او اطمینان دارید واسطه قرار دهید؛ مثلا شما با ماشین به کسی زدهاید و فرار کردهاید، پولی پیدا کردهاید و دنبال صاحباش نگشتهاید، فکر نکنید بازگشتن و اصلاح کار خیلی سختی است و تازه اگر خیلی هم سخت باشد، سختتر از سالها عذاب کشیدن و دروغ گفتن به این و آن نیست.
صادقانه فکر کنیدممکن است این به نظرتان احمقانه برسد اما اگر شما صادقانه فکر نکنید، نمیتوانید صادقانه عمل کنید. باتعجب و ذهنیت قبلی به سوی موضوع و موضعی رفتن تشخیص را برای شما سخت میکند و باعث میشود حرفی بزنید یا عملکردی داشته باشید که خودتان هم آن را درست و اصولی ندانید. کسی درون شما زندانی است که به دیوار ذهن و روح شما میکوبد اما شما صدای آن را نمیشنوید چون نمیخواهید با خودتان صادق باشید و صادقانه فکر کنید. با چشمهای نیمهباز اطراف را میبینید و در نتیجه حقایق را کامل نمیبینید.
تمرینهای ساده راستگوییشما در جمعی قرار گرفتهاید که از ۵ نفر، ۴ نفر دارند درباره کسی بد میگویند. شما میخواهید نظر خودتان را بروز بدهید اما سکوت میکنید و بدتر از آن، میتواند این باشد که شما هم گفته آنها را با اینکه میدانید اشتباه است، تایید کنید. البته صداقت کامل میتواند به احساس ما، زندگی و روابط ما ضربه بزند؛ میتواند باعث شود خیلی از پشتوانههای مالی و خانوادگی را از دست بدهیم. اینجاست که یک دروغ کوچک و مصلحتی میتواند ما را نجات دهد؛ البته تاکید میکنیم که یک دروغ کوچک و آن هم در شرایطی که اگر صادق باشیم و خیلی رک و راست نظرمان را بگوییم واقعا به خطر بیفتیم. این مورد میتواند شامل روابط روزمرهمان شود؛ برای مثال، شما با همسرتان به مهمانی رفتهاید و از اینکه او لباسی به نظر شما نامناسب پوشیده ناراحت هستید.
چه میکنید؟ صادقانه به او میگویید خانم از لباسی که پوشیدهای حالم بهم میخورد یا کمی عقل و منطق به خرج میدهید و میگویید من تو را با آن لباس آبی بیشتر دوست دارم؟! گاهی نه میتوان صداقت به خرج داد، نه دروغ مصلحتی گفت. در این موقعیت، سکوت میتواند صادقانهتر از هر کلامی باشد؛ نه اینکه زل بزنید به صورت طرف مقابل و سکوت کنید بلکه میتوانید جملاتی از این دست بگویید: «الان نمیتوانم به سوال تو جواب درست بدهم؛ بگذار برای یک وقت دیگر... من واقعا جواب سوال تو را نمیدانم...»
● تعادل بین راستگویی و افشاگری
صداقت به این معنا نیست که هر چه در دل دارید بیرون بریزید و به هر کسی که میرسید از عقایدتان بگویید. آدم عاقل بین افکار و اعمالی که مربوط به خودش میشود و افکار و اعمالی که به دیگران مربوط است تفاوت قایل میشود؛ مثلا لزومی ندارد به دوستتان بگویید که شما میدانید پدرش بر اثر اعتیاد فوت کرده یا میدانید که مادرش در خانه دیگران کار میکند. صداقت بیجا هم میتواند به خودتان لطمه بزند، هم به دیگران. همیشه درزندگی دوستان و نزدیکان و آشنایان را در لایههای مختلفی از شناختتان قرار دهید و بر اساس شناختی که از آنها دارید از امروز از زندگی و وقایع روزمره بگویید.
● راستگویی راحت نیست
صادق بودن خیلی سخت است و موجب میشود ما آسیبهای زیادی ببینیم؛ چون بیشتر آدمها ترجیح میدهند دروغ بشنوند و همین موضوع باعث میشود ما هم از جادهای که آنها باز کردهاند، بگذریم و پا جای پای آنها بگذاریم؛ درحالی که میتوان با صادق بودن موجب اشاعه صداقت هم شد. وقتی در یک جمع، حرف راست را بزنی، دیگران هم کمکم یاد میگیرند روراست باشند و حرف خودشان را بگویند و کمکم عادت دروغگویی و تملق، جای خودش را به صداقت و راستگویی میدهد.
اعظم ولیقیداری
افسانه بهرامی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست