شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

بچه بدغذا یعنی چه بچه ای


بچه بدغذا یعنی چه بچه ای

این مشکل فقط مشکل والدین ایرانی نیست بلکه همه جا شایع و علت آن الگوی ارتباطی والدین و کودک است درواقع در این رابطه تعاملی که باید وجود داشته باشد نیست یا مخدوش است ۳۵درصد بچه های زیر ۶ سال, مشکلات کم غذاخوردن, زیاد غذانخوردن, ترجیح های غذایی, عادت های غذایی عجیب و غریب و حتی رفتارهای غذایی ای که دیگران را آزار می دهد, دارند

این مشکل فقط مشکل والدین ایرانی نیست بلکه همه‌جا شایع و علت آن الگوی ارتباطی والدین و کودک است. درواقع در این رابطه تعاملی که باید وجود داشته باشد نیست یا مخدوش است. ۳۵درصد بچه‌های زیر ۶ سال، مشکلات کم‌غذاخوردن، زیاد غذانخوردن، ترجیح‌های غذایی، عادت‌های غذایی عجیب و غریب و حتی رفتارهای غذایی‌ای که دیگران را آزار می‌دهد، دارند.

قبل از هر چیز لازم است در مورد بدغذایی یا مشکلات تغذیه‌ای به یک تعریف مشخص برسیم تا همه ابهام‌ها از بین برود. زیرا اغلب والدین بی جهت نگرانند و کودک شان را بدغذا می نامند. وقتی به بچه‌ای می‌گوییم بدغذا که به علت غذاخوردن نادرست وزن‌گیری نداشته یا کاهش وزن داشته باشد یا رشد او کافی نباشد و در بررسی‌ها متوجه شویم کاملا از نظر جسمی سالم است. پس کودکی که مشکل دستگاه گوارش دارد، مبتلا به ریفلاکس است، استفراغ مکرر یا اختلال متابولیکی و مشکلات غیرجسمی دارد و نمی‌توان به او گفت سالم، در گروه بدغذاها قرار نمی‌گیرد. امتناع از غذاخوردن باید یک ماه ادامه داشته باشد و کودک زیر ۶ سال باشد تا در تعریف بدغذایی جا بگیرد.

بچه‌های بدغذا از نظر سنی به ۳ گروه تقسیم می‌شوند؛ بچه‌هایی که در دوره هموستاز هستند (زیر ۲ ماه)، در دوره دلبستگی (بین ۲ تا ۶ ماه) و در دوره جدایی که از ۶ ماهگی تا ۳ سالگی است.

نوزادی که تازه به دنیا می‌آید، به زمان احتیاج دارد تا آرام‌آرام با محیط خو بگیرد و غذا بخورد. اما بعضی از نوزادان بدغذا هستند که اولین گروه از نظر سرشتی تحریک‌پذیرند و از آنجا که سیستم عصبی خودکار یا اتونوم به‌طور طبیعی در نوزادان متغیر است و آنها را به سرعت به هم می‌ریزد، صبوری هرچه بیشتر مادر برای موفقیت در امر تغذیه یا شیردهی لازم است. گروه دوم نوزادان بدغذا، آنهایی هستند که زود به دنیا آمده‌اند و چون به دلیل ناتوانی زود از مکیدن خسته می‌شوند، خوب غذا نمی‌خورند و وزن نمی‌گیرند. در این مورد هم صبر و پشتکار مادر و همدلی او لازم است تا مدام با مالیدن نوک پستان به لب‌های کودک بیدارش کند تا محرک لازم برای بیداری و تغذیه او فراهم شود. این اقدام را مادران نوزادان خواب‌آلود هم باید انجام دهند.

متاسفانه بیشتر اوقات بدغذایی نوزادان به دوره‌های بعد سنی هم کشیده می‌شود و مادر احساس خوشایند موفقیت و کنترل اوضاع را به دست نمی‌آورد. خیلی وقت‌ها نوزادان بدغذا مشکلات کولیک دارند و بدقلقی می‌کنند و یک مادر تازه زایمان کرده که امکان دارد دچار افسردگی پس از زایمان هم شده باشد نمی‌تواند این استرس‌ها را با هم تجربه و مدیریت کند. حالت درونی مادر و افسردگی او باعث می‌شود نتواند شیردهی و تغذیه نوزاد را کنترل کند و در چرخه معیوبی می‌افتد که رهایی از آن به نظر سخت و ناممکن می‌شود. بنابراین همدلی با مادر در این دوره برای موفقیت در شیردهی و پیشگیری و مدیریت بدغذایی بچه‌ لازم است. اگر مادری حس می‌کند از پس این کار برنمی‌آید، حتما باید مشاوره بگیرد و از تلاش دست برندارد تا با گذشت زمان بتواند علت گرسنگی بچه را بفهمد و در تغذیه آرام و صحیح موفق شود.

در دوره‌ای که بچه بدغذا ۲ تا ۸ ماهه است، اغلب اوقات مادر متوجه مشکل رشدی فرزندش نیست زیرا تعامل خوب و پاسخ‌های احساسی و ارتباط چشمی مناسب با کودک ندارد و بچه بی‌قرار نیز تمایل به آغوش مادر ندارد. این بچه‌ها رشد هیجانی مناسب ندارند و ماحصل این تعامل نامناسب، رشد ناکافی کودک خواهد بود اما بیشترین مشکل بدغذایی در دوره سوم یا جدایی است که کودک وارد دوره تغذیه فعال شده است.

کودک حس می‌کند توانمند شده و خودش دوست دارد غذا بخورد یا خوردن و نخوردن را کنترل کند اما این امتناع از غذاخوردن باعث ایجاد اضطراب در والدین می‌شود به‌خصوص مادرهایی که می‌خواهند همه چیز را کنترل کنند در تعارض و کشمکش با کودک قرار می‌گیرند. درواقع وارد جنگی می‌شوند که از پیش نتیجه آن معلوم است؛ والدین شکست خواهند خورد. معمولا این کودکان با کسانی که در تعارض نیستند راحت‌تر از مادر غذا می‌خورند. مادر هم سعی می‌کند برای سرپوش گذاشتن روی ترس و اضطراب خود از گرسنه‌ماندن و رشدنکردن خوب بچه، او را با سرگرم کردن تغذیه کند و این تعارض همچنان بین خودمختاری بچه و تحکم مادر وجود خواهد داشت. کودک با یک چرخه جسمی - روان‌شناختی غذا می‌خورد و بزرگ می‌شود زیرا نیاز جسمی‌اش را با هیجان‌زدگی تامین می‌کند. درواقع او اصلا متوجه گرسنگی‌اش نیست و به خاطر هیجان ناشی از بازی یا کارتونی که درحال تماشای آن است، غذا می‌خورد. این کار اصلا درست نیست چون رشد عادت‌های غذایی ناسالم بزرگ‌ترها، ریشه در کودکی آنها دارد. بیشتر مشکلات تغذیه‌ای به دلیل رفتار غلط والدین است اما بررسی بیشتر گاهی ضروری است.

به هر حال به نظر می‌رسد کاستن از حساسیت مادرانه و تغییر رفتار والدین، تزیین غذاها و طعم‌ها نتیجه‌بخش باشد. هرگز نباید به اجبار به بچه‌ها غذا بدهید. رفتارتان را تغییر دهید و تجربه‌هایتان را بنویسید تا جزئی‌تر در این مورد بتوانم کمک کنم و راه‌حل بدهم.

دکتر میترا حکیم شوشتری

فوق‌تخصص روانپزشکی کودک و نوجوان

عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران